- ۰۴ دلو ۱۳۹۸
یکسال تمام مردم در برزخ صلح و انتخابات، انتظار پالیسی امریکا را کشیدند تا کدامش اولویت دارد. رهبران حکومت هرچند برای کمپین دولتی آمادهگی داشتند، اما تصمیم نهایی متعلق به آنان نبود.
سرانجام در نیمۀ راه، برخلاف اشتهارات جانبس، سفیر امریکا و توقع مردم، انتخاباتی برگزار شد که امروز تاوان آن را فقط افغانستان پس میدهد. یک پروسۀ ملی، یک فرصت پس از پنجسال عمداً به یک بحرانی برده شد که عاقبتش بهخیر!
حالا نوبت صلح آمده است. امریکا به روشنی میگوید که به دنبال تعامل با طالبان است و هیچ ضمانتی برای صلح افغانستان وجود ندارد و پاکستان از انتقال منظم قدرت سیاسی در افغانستان سخن میزند! حکومت به جز حفظ قدرت خودش، هیچگاهی استراتژی ملی برای صلح نداشته است (چون با وجود تلاشهای دو دههی زمامداران، آجنداهای شخصی، گروهی و قومی با پیچیدهگیهای بازیهای منطقهای جور نیامد)، پارلمان در خواب رخصتیهای زمستانی رفته است و جمعی از سیاسیون نامدار مدتها است که منتظر ورود به قدرت از دریچۀ صلحاند.
بالاخره از هر آدرس و منظری که دیده شود، رسیدن به صلح افغانستان به یک سراب میماند.
شاید هم وقوع چنین وضعیتی کاملاً طبیعی باشد، چون متأسفانه در مدت بیستسال تا هنوز میان نیروهای داخلی، نه گفتمان و موضع مشترک سیاسی به وجود آمد، نه دیدگاه واحد ملی برجسته شد، نه اعتماد وطنی جان گرفت و نه هم یک دولت فراگیر ملی و مسوول شکل گرفت. در چنین شرایطی و با درنظرداشت نقش ناهمسوی بازیگران متعدد و مختلف خارجی و بازیهای پیچیدۀ منافع منطقهیی، هر آدرسی که از صلح نوید میدهد، یا دروغ میگوید، عوامفریبی میکند و برنامۀ دیگری دارد، یا نفهمیده، هی با شعار میانتهی سوله یا صلح، اینکه یک حرف سیاسی یا اخلاقی گفته، فقط کام شیرین میکنند، بیخیال از اینکه به آسیاب تاجران سیاسی صلح! چند قطره آب ریخته باشند.
به اعتقاد من بهتر است اول سرنوشت دولت آینده و تکلیف مردم معلوم شود تا در روشنی آن در محور یک دولت مشارکت ملی و تصمیمگیری همۀ اقوام، با ایجاد موقف واحد و ایجاد اجماع ملی، به پروسۀ صلح منصفانه و مهار بازیهای منطقهیی پرداخت تا صلح در مسیر انتخابات به یک بحران وحشتناک بیپایان نینجامد که پرداخت تاوانش دیگر از تحمل مردم و کشور قطعاً بیرون است. با این آشفتهگی موجود که هر روزش مرگ تدریجی افغانستان را نزدیکتر میسازد، دستیابی به صلح یک خیال خام و یک فریب بزرگ است.
Comments are closed.