احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:کاوه جبران - ۱۹ حوت ۱۳۹۱
در یادداشتی که دیروز در روزنامۀ ماندگار و از نشانی جناب جلال نورانی مشاور وزارت فرهنگ، انتشار یافت؛ توضیحاتی دیده میشود که آشکارا پاسخ دلنگرانیِ فرهنگیانیست که گویا در پیوند به فیصلۀ اخیر شورای وزیران دارند. هرچند واکنش وزارت فرهنگ، به نوشتۀ معینی زیر عنوان «فیصلۀ شورای وزیران، غیرمنطقی و فیصلۀ وزارت فرهنگ، غیرمنطقیتر!» ارایه شده است، اما استدلالهای آقای نورانی نشان میدهد که این یادداشت، پاسخیست به همۀ آنهایی که با تحقق فرمان شورای وزیران مبنی بر عدم کاربرد واژههای ناآشنا و گویشهای غیرمعیاری، مخالفاند.
جناب نورانی در آغاز مقالۀ خود مینگارد که: قبل از همه، باید بگویم که زبان دری همان زبانیست که در ایران، فارسی و در تاجیکستان، تاجیکی نامیده میشود و همان زبانیست که قرنها پیش، دربارهای دهلی و ترکیۀ عثمانی به آن مینازیدند.»
اما ایشان آگاهانه یا ناآگاهانه تا پایان نوشتۀشان از به کاربردن واژۀ پارسی پرهیز میکنند. ناآگاهانه به این دلیل که نمیدانند انتساب واژۀ دری به زبان پارسی دری در افغانستان، همانند زبان تاجیکی، یک امر سیاسی بوده و دری صفتی است به زبان پارسی. نمیدانند که استیلای صدسالۀ سیاست قومی زبانی، دلیل جداسازی و نامگذاری جدید این زبان بوده است. نمیدانند وزارت فرهنگی که ایشان یکی از کارمندان بلندپایۀ آن میباشند، تا کنون این سیاست حقارتبار را مو به مو پیاده کرده است. نمیدانند که بر بنیاد مستندات تاریخی، این زبان باید پارسی دری خوانده شود، نه دری.
و آگاهانه به این دلیل که همۀ یادآوریهای بالا را میدانند، اما در صف سیاستپیشهگان سودجو ایستاده و از ادامۀ چنین سیاستی پشتیبانی میکند. جناب نورانی دلیل اهمیت رعایت گویشهای معیاری را، با یادآوری سیاستگذاری رادیوهای بی.بی.سی، صدای امریکا، SBS آسترالیا و رادیوی فرانسه خاطرنشان میسازد و میگوید: اگر رعایت گویشها مهم نبود، پس چرا این رسانهها در نشراتشان آن را رعایت میکنند؟
اما پاسخ این است که آیا یک گمانۀ نادرست و غیرعلمی را یک گمانۀ نادرست و غیرعلمیِ دیگر میتواند توجیه کند؟! تردیدی نیست که یکی از دلایل نشرات این رسانهها به سه گویش پارسی دری، مسالۀ فهم و عدم فهم مخاطبان کشورهای افغانستان، ایران و تاجیکستان است، اما این رفتار هم یک امر سیاسی است و بنیاد علمی و زبانشناختی ندارد.
چنانکه آقای نورانی استدلال کردهاند، بحث این نیست که گویش مردم پایتخت هر کشور، گویش رسمی همان کشور نیست. بلکه دریافت آن است که گویش مردم کابل در پی دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… سی چهل سال اخیر، بیخی از میان رفته و اکنون، مردم نمونۀ کامل چنین گویشی را در اختیار ندارند تا فرمان حکومت را مطابق آن، بهجا آورند. علاوه بر آن، جسته و گریخته نمونههای بهجا مانده از آن گویش نشان میدهد که بخش زیادی از آن گفتارها غلط بوده است. فاصله میان خواندن و نوشتن به طرز فاحشی وجود داشته که این روند، در کل به زبان صدمه زده بود. پس اکنون چه اصراری بر رعایتِ این گویشِ نادرست و پُر از اشتباه وجود دارد؟
دستکم برای جامعۀ فرهنگی این کشور روشن است که چنین حرکتی، به جز صدمه زدن به زبان پارسی دری، هدفِ دیگری ندارد. زیرا هنوز به گونۀ آگاهانه در کتابهای آموزشی معارف این کشور، غلطخوانی و غلطنویسیِ زبان پارسی دری ترویج میگردد و ریشۀ این آگاهی را باید تا سیاستهای سراجالاخبار، پشتو تولنه و اکادمی علوم فعلی دنبال کرد.
تجربههای گذشته، به جامعۀ پارسیزبانِ این کشور نشان داده که منظور حکومت از منع استفادۀ واژههای ناآشنا، به غیر از مخالفت با کاربرد واژههای سچۀ پارسی، چیز دیگری نیست. ورنه، چرا شورای وزیران یا مسوولان وزارت فرهنگ به گونۀ ویژه، از مبارزه با کاربرد بیرویۀ واژههای زبان انگلیسی یاد نمیکنند که از دهان و دماغِ خودشان میبارد. بماند اینکه واژههای سیتی سنتر، چکن سوپ، شاپینگ سنتر، نیو پیشاوری چپلیکباب، سر و صورتِ شهر را پر کردهاند.
مشاور وزارت اطلاعات فرهنگ، شاهد حساسیت آقای مخدوم رهین نسبت به کاربرد واژههای بیگانه بوده و میگوید که: «بارها خودم شاهد بودهام که هرگاه کسی حین صحبت با دکتر رهین، به زبان دری یا پشتو، یک کلمۀ انگلیسی را به کار برده، وی با خشم خروشیده و گفته است که این کلمه را در زبان خود داریم، چه ضرور است که انگلیسیِ آن را به کار میبری؟» گپ اینجاست که اگر سخن بالا راست باشد، آقای رهین به جای خروشیدن بر هر کسی، بهتر است یک بار به سایت خبرگزاری باختر سری بزند و بعد بخروشد، چرا که پر است از تیترهای اینچنینی: «ورکشاپ زیر نام بودجه به اساس برنامه در وزارت اطلاعات و فرهنگ برگزار شد».
جناب نورانی در بخش دیگری از نوشتۀشان که بازهم مبحث کاربرد واژههای ناآشناست، مینویسند که: «بهتر است در زبان پشتوی ما به عوض زندان کلمۀ جیل را بهکار نبرند و عوض هو، جی نگویند و بهگونۀ افراطی، کلمات اوپریشن و هسپتال را به کار نبرند.» این خیلی درست است؛ اما بر همهگان روشن است که اگر یک پارسیزبان در افغانستان، هسپتال را بیمارستان، محکمه را دادگاه و قاضی را داور بخواند، به باور حکومت، واژهگان بیگانه را به کار برده است.
او بازهم استدلال میکند که: «اما این را باید قبول داشت که تعدادی از واژههایی که در افغانستان کاربرد دارند، برای ایرانیها و تاجیکستانیها قابل درک نیستند و برعکسِ آن نیز صادق است؛ چنانکه نان چاشت را در ایران، نهار و در تاجیکستان اوقات میگویند. ایرانیها تمیز را به معنای پاک به کار میبرند که نادرست است و دریزبانان افغان در عوض ستره میگویند و یا همان کلمۀ پاک را به کار میبرند. کسی که در ایران نبوده، نمیداند که گلابی، سیبزمینی و گوجهفرنگی بالترتیب ناک، کچالو و بادنجان رومی است.»
جدای از اینکه یکی از معناهای واژۀ تمیز، پاکیزه بودن نیز است، اکنون پرسشی پیش میآید که کدام رسانه پیوسته و آگاهانه واژههای نهار، گلابی، اوقات، سیبزمینی، گوجهفرنگی و… را به کار برده است که مردم آن را ندانستهاند؟ اگر هدف جناب نورانی ایناست که افرادی چنین واژههایی را هنگام سخن گفتن و یا در نوشتهیی به کار برده، ناشی از پدیدهیی به نام مهاجرت است که هرگز یک امر آگاهانه نمیباشد.
بنابرین، آرزو آن است که از اینپس اینچنین از سیاستهای ناروا و هدفمند حکومت پشتیبانی صورت نگیرد. آنچه را که آقای نورانی بهنام وضاحت پیرامون فیصلۀ شورای وزیران و وزارت فرهنگ نوشته است، چیزی جز یک توجیه نادرست نیست. دستکم از جناب جلال نورانی که عمری به زبان پارسی نوشتهاند و حق بزرگی هم به گردن ادبیات و طنزنویسیِ این کشور دارند، توقع نمیرود که اینگونه، سیاستهای هدفمندِ ارگ و کارگزاران سودجویی چون آقای رهین را توجیه کند.
Comments are closed.