احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





مالیخولیای رییس‌جمهور و هم‌کاسه‌گی طالبان با امریکا

گزارشگر:احمد عمران - ۲۱ حوت ۱۳۹۱

سخنان پرابهام و تشویش‌آمیز آقای کرزی، به موجی از نگرانی‌ها در سطح ملی و بین‌المللی دامن زده است. آقای کرزی در یک سخنرانیِ نه چندان بی‌پیشینه یک بار دیگر ترک‌تازی‌هایش را در برابر جامعۀ جهانی و حرکت‌های ملی در دورن جامعه به نمایش گذاشت. آقای کرزی در این سخنرانی که به مناسبت هشتم مارچ روز جهانی زن ایراد شد، به گونۀ غیرعقلانی، امریکایی‌ها را با طالبان دست در یک کاسه معرفی کرد و گفت که سران طالبان در کشورهای غربی و حاشیۀ خلیج فارس، با امریکایی‌ها در حال گفت‌وگو و مذاکره‌اند. آقای کرزی در ادامۀ خبط‌های سیاسی‌اش، برخی طالبان را «وطن‌دوست» خواند. طالبانی که گویا با ایشان نزدیکی‌هایی هم دارند. 
رییس‌جمهوری ضمن انتقاد از حملات انتحاری در افغانستان به وسیلۀ گروه طالبان، مدعی شد که این گروه با چنین اقدام‌هایی تلاش می‌کند که حضور امریکایی‌ها در افغانستان تداوم یابد. از فحوای گفته‌های آقای کرزی این‌گونه فهمیده می‌شد که گویا ایشان شواهدی در اختیار دارند مبنی بر این‌که طالبان با امریکایی‌ها توافق کرده‌اند که آتش جنگ در افغانستان را برای ادامۀ حضور این کشور شعله‌ور نگه دارند.
این اظهارات، واکنش تند مقام‌های ناتو و امریکایی را به دنبال آورد و فرمانده نیروهای ناتو در افغانستان، ضمن رد اظهارات آقای کرزی، این‌گونه سخنان و برداشت‌ها را اشتباه‌آمیز عنوان کرد.
کشتی نرم آقای کرزی که حالا به جنگ تن به تن با جامعۀ جهانی تبدیل شده، سابقه‌یی چندساله دارد و هر از گاهی که رییس‌جمهوری نسبت به برخی مواضع کشورهای غربی در برابرِ خود ناراحت شود، انتقادهایش از این کشورها شدت می‌گیرد. آقای کرزی هیچ‌گاه برای چنین گفته‌هایی که خلاف عرف دپیلماتیک ابراز می‌شوند، سند و مدرک ارایه نکرده است. او گاهی از امریکا تمجید می‌کند و گاه این کشور را متجاوز می‌خواند. و این در حالی‌ست که شخص آقای کرزی با امریکا و برخی کشورهای دیگر غربی، توافق‌نامه‌های راهبردی امضا کرده است.
کاش برخوردهای آقای کرزی با جامعۀ جهانی، صبغۀ ملی و میهنی می‌داشت زیرا از چنین سیاست‌هایی مردم افغانستان با جان و مالِ خود دفاع می‌کنند؛ ولی از آن‌جایی که چنین موضع‌گیری‌ها برخاسته از منافع گروهی و تباری آقای کرزی است، سبب نگرانی در سطح جامعه می‌شود. آقای کرزی فکر می‌کند با چنین سخنان پوپولیستی و عوام‌فریبانه می‌تواند اذهان عمومی را به بازی بگیرد و در این میان، خودش برندۀ میدان باشد.
آقای کرزی این روزها نگران آیندۀ سیاسی خود است. آینده‌یی که به‌شدت در هاله‌یی از ابهام قرار گرفته است. آقای کرزی با وارد کردن فشار بر جامعۀ جهانی، می‌خواهد به همان نتایجی دست بیابد که در دو انتخابات گذشتۀ ریاست‌جمهوری به آن‌ها دست یافت. به گفتۀ بسیاری از آگاهان سیاسی، طرح آقای کرزی برای باقی ماندن در قدرت، با واکنش تند جامعۀ جهانی و به‌ویژه امریکا روبه‌رو شده است. به گفتۀ این آگاهان، در ماه‌های اخیر، امریکا به آقای کرزی هشدار داده است که به هیچ صورت نمی‌تواند در قدرت باقی بماند و یا این‌که افراد خانوادۀ خود را نامزد انتخابات کند. درد آقای کرزی از این‌جا آغاز می‌شود ولی در هاله‌یی از فرافکنی‌ها مثل همدست بودن طالبان با امریکایی‌ها تبارز پیدا می‌کند.
آقای کرزی سیاست‌مداری شکست‌خورده و منزوی است. سیاست‌مداری که در طول ده سال گذشته، اشتباهات فراوانی را در عرصۀ ملی انجام داده است. آقای کرزی می‌داند که نبود او در قدرت پیامد‌هایی دارد. این پیامدها می‌تواند حتا به گفتۀ برخی آگاهان تا کشاندنِ او به دادگاه نیز ادامه یابد. آقای کرزی ضمن این‌که نگران آیندۀ سیاسی تیمِ خود در افغانستان است، نگران وضعیت شخصِ خود پس از کنار رفتن از قدرت نیز می‌باشد. این‌ها می‌توانند عوامل و انگیزه‌های اظهاراتِ ضد غربی و ضد امریکایی آقای کرزی باشند.
از سوی دیگر، وقتی آقای کرزی می‌گوید که برخی «طالبان وطن‌دوست» برای او از جریان‌های پشت پرده خبر می‌دهند، منظور او از طالبان وطن‌دوست کی‌ها هستند؟ آیا آنانی که بمب‌گذاری می‌کنند و انسان‌های بی‌گناه را می‌کشند، جزوِ طالبان وطن‌دوست‌اند؟
آقای کرزی با این سخنان که باید آن‌ها را جزو پریشان‌گویی‌های سیاسی او دانست، نه تنها به روشن شدن وضعیت کمک نمی‌کند، بل وضعیت را به سمت وخامت و ایجاد تشویش در اذهان عمومی سوق می‌دهد. آقای کرزی عملاً از طالبانی که با او دست در یک کاسه اند و هیچ فرقی با دیگر طالبان ندارند، اتهام‌زدایی می‌کند و می‌خواهد حتا در هماهنگی با آن‌ها دست به کودتای سفید بزند. ولی وقتی گفت‌وگوها از سوی کشورهای دیگر انجام می‌شود، آقای کرزی آن را حرکتی در جهت ادامۀ حضور کشورهای عضو ناتو در افغانستان تعبیر می‌کند.
البته بحث بر سر حضور نیروهای خارجی در افغانستان نیست. کاش افغانستان به آن مرحله از توانایی‌های نظامی و اقتصادی دست می‌یافت که به هیچ کشور و نهادی نیازمند نباشد. ولی واقعیت چیز دیگری است. واقعیت این است که آقای کرزی و گروه حاکم بر ارگ ریاست‌جمهوری، در ده سال گذشته این فرصت را از مردم افغانستان گرفتند. افغانستان در یک دهۀ گذشته این فرصت را به دست آورده بود که ضمن نهادسازی‌های سیاسی، از بعد اقتصادی و نظامی نیز توان‌مند شود؛ ولی عملاً آقای کرزی با فرصت‌سوزی، معامله‌گری، تقلب و سپردن وظایفِ کلان به افراد بدون کارایی و تجربه، کشور را وارد چرخۀ بحران کرد. آن‌هم بحرانی فراگیر و ریشه‌یی که بدون درایت و تدبیر ملی نمی‌توان اثرات خطرناکِ آن را از جامعه پاک کرد.
گفت‌وگوهای صلح اگر به وسیلۀ امریکایی‌ها صورت گیرد، از نظر آقای کرزی مشکل دارد؛ اما باید پرسید که خودش در این عرصه چه دستاورد افتخارآمیزی دارد. مگر همین چند روز پیش معاون دوم ریاست‌جمهوری از روند غیرشفاف کار شورای عالی صلح انتقاد نکرد؟
آقای کرزی دچار توهم و بیماری مالیخولیا شده و فکر می‌کند که آن‌چه او می‌گوید، مردم قبول خواهند کرد. شاید آقای کرزی به این گفتۀ ادولف هیتلر توجه کرده که می‌گفت: «دروغ هرقدر بزرگ‌تر باشد، مردم زودتر آن را باور می‌کنند».

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.