به‌مناسبت روز ملی سرباز

به‌مناسبت روز ملی سرباز

عبدالمالک عطش

می‌بینمت هر روز بین دره‌های پیر بهر دفاع از کشورت، جان می‌دهی سرباز بر دوش پاک‌ات وزن کوهِ درد افتاده از چی برای هیچ تاوان می‌دهی سرباز؟   می‌بینمت هر روز، در سیمای تلویزیون سنگر به سنگر، زیر تیرِ دشمنِ بدمست پهلو به پهلو زخم می‌بینی و...

ادامه مطلب...
دختر احساس من

دختر احساس من

لحظه‌های قلبِ خود را می‌سرایم در سکوت بشکند با بغضِ غم، بانگِ صدایم در سکوت قطرۀ سرخِ دلم، شد ذوب با امواجِ غم؛ وَز دلم چیزی نمانده، از برایم در سکوت گریه‌ها را می‌سرایم با صدای حنجره؛ می‌شود سرشارِ باران این هوایم در سکوت نبضِ ژرفای...

ادامه مطلب...
از آنِ  ماست آزادی

از آنِ ماست آزادی

شما را تا به چند آخر نشستن روز و شب اندوه و غم خوردن شما را تا به كی بايد در اين ظلمت‌سرا عمری به‌سر بردن بپـا خيزيد كفِ دستان‌تان را قبضۀ شمشير می‌بايد كمانداران‌تان را در كمان‌ها تير می‌بايد شما را عزمی اكنون راسخ و پيگير...

ادامه مطلب...
عشق  مرد  سنگدل

عشق مرد سنگدل

انتقام دیگران را تو گرفتی نازنین حال و روزم را میان جوی تنهایی ببین یادم آمد دختری با گریه می‌گفت عاشقم من به او با خنده گفتم: عشق؟ این‌جا؟ در زمین؟ دیگری شالی برایم بافت با صدها اُمید دادم آن شالِ کذایی را به مردی...

ادامه مطلب...

بیـا دمی کنار ِ هم بنشـینیم…

حالا که رأی دادیم دمی بنشین با من کنار حوضچه‌یی که نشانِ ماهی و گُربه را یکجا با خود دارد بیا دمی بنشین تا برایت قصه کنم زیر سقفِ آسمانی سیاه که ستاره‌گانش از دور‌هایِ دور به سوی‌مان چشمک می‌زنند. کمی خود را رهـا کنیم عصبیتِ...

ادامه مطلب...
Page 1 of 1512345...10...Last »