- ۱۲ حمل ۱۳۹۲
بخش دوم پایانی
توسعه و پرورش قوۀ ذهنی خلاق
قوۀ ذهنی خلاق، هرچه بیشتر مورد استفاده قرار گیرد و هرچه بیشتر به آن اتکا شود، هوشیارتر میگردد. استفاده، تنها راه پرورش این استعداد است.
آنچه به عنوان «وجدان» میشناسیم، کاملاً از طریق حس ششم عمل میکند.
هنرمندان، نویسندهگان، موسیقیدانان و شاعران بزرگ، به این علت بزرگ اند که به کمک قوۀ تصور خلاق به «صدای آرام و ملایم» درون خود، گوش فرا میدهند.
سخنران بزرگ زمانی به بزرگی میرسد که چشمانش را میبندد و کاملاً بر قوۀ تصور خلاق خود تکیه میکند.
زمانی که از این سخنران پرسیدند چرا قبل از رسیدن به اوج سخنرانیات چشمان خود را میبندی، پاسخ داد: «این کار را میکنم چون از این طریق میتوانم از اندیشههایی که از درون به ذهنم میرسد، صحبت کنم.»
یکی از سرمایهداران بزرگ و موفق نیز همین عادت بستن چشمان را برای دو یا سه دقیقه قبل از اتخاذ تصمیماتش دنبال میکرد. هنگامی که از او سوال شد، پاسخ داد: «زمانی که چشمانم بسته اند، میتوانم به منبعی از هوش برتر دست پیدا کنم و از آن بهره ببرم.»
چهگونه یک مخترع به مهمترین افکار خود دست مییابد؟
دکتر المرآر. گیتس به کمک فرآیند استفاده از قوۀ خلاق ذهن، بیش از ۲۰۰ اختراع به ثبت رساند. روش او برای کسانی که علاقهمند به رسیدن به موقعیت یک نابغه هستند، جایی که داکتر گیتس به آن تعلق داشت، پرمفهوم و جالب خواهد بود. داکتر گیتس یکی از بزرگترین دانشمندان جهان است.
او در آزمایشگاه خود، اتاقی با نام «اتاق ارتباط شخصی» داشت. این اتاق عملاً ضد صدا و چنان بود که میشد جلوی نور را گرفت. درون اتاق تنها میزی کوچک و یک دفترچه روی آن بود. مقابل میز، روی دیوار دکمهیی برای کنترل نور وجود داشت. زمانی که داکتر گیتس میخواست از نیروهایی که از طریق قوۀ تصورش به او میرسیدند استفاده کند، به این اتاق میرفت، پشت میز مینشست، چراغ را خاموش می کرد و بر اختراع مورد نظرش تمرکز مینمود.
او در آن موقعیت باقی میماند تا اینکه افکار و اندیشهها شروع به «جرقه زدن» در ذهن میکردند.
یک بار، اندیشهها چنان سریع و شدید میآمدند که مجبور شد تقریباً سه ساعت بنویسد. سپس یادداشتها را بررسی میکرد. پاسخ مسالۀ او در این یادداشتها به صورت هوشمندانه بیان شده بود.
داکتر گیتس با نشستن در این اتاق برای افراد و شرکتها، کسب معاش میکرد. بعضی از بزرگترین شرکتها در امریکا، در ازای هر ساعت «نشستن برای افکار» حقالزحمۀ قابل توجهی به او میدادند.
قوۀ استدلال انسان، معمولاً ناقص و اشتباهپذیر است، چون عموماً با تجربیات فرد هدایت میشود. تمامی دانشی که فرد از طریق تجربه بهدست میآورد، دقیق نیست. اندیشههای کسب شده از راه قوۀ تصور خلاق بسیار مطمینتر اند، چون از منبعی قابل اعتمادتر از هر منبعِ دیگر به دست میآیند.
روشهای نوابغ در دسترس شماست
شاید تفاوت اصلی میان نابغه و مخترع عادی در این حقیقت باشد که نابغه از قوۀ تصور خلاق خود استفاده میکند، در حالی که مخترع از این قوۀ درونی هیچ چیز نمیداند. مخترع علمی از هر دو قوۀ تصور خلاق و تصور ترکیبی بهره میبرد.
به عنوان مثال، مخترع علمی یک اختراع را با سازماندهی و ترکیب اندیشههای شناخته شده یا اصول تجربی حاصل از قوۀ استدلال شروع میکند. اگر بفهمد که دانش او برای تکمیل اختراع کافی نیست، از منابع دانشی که از طرق قوۀ تصور خلاق حاصل میشود، بهره میبرد. این روش با روشهای دیگر متفاوت است، اما اساس آن چنین است:
۱) او ذهن خود را برمیانگیزاند تا در سطحی بالاتر عمل کند؛
۲) او بر فاکتورهای شناخته شدۀ اختراعش تمرکز کرده و در ذهن خویش، تصویری روشن از فاکتورهای ناشناختۀ اختراعش نقش میبندد. این تصویر را در ذهن خود نگه میدارد، تا اینکه ضمیر ناخودآگاه آن را دریافت کند، سپس با پاک کردن تمام افکار از ذهن به انتظار مینشیند تا پاسخ مورد نظر در ذهنش «جرقه» بزند.
گاهی نتایج به صورت مشخص و سریع حاصل میشوند. گاهی نیز نتایج نسبت به میزان پرورش حس ششم یا قوۀ خلاق، ضعیف و گاهی منفی میباشند.
بخشی از کتاب: think & grow rich
مترجم: ف.ش.س.
برگرفته از وبسایت: www.mastoor.ir
Comments are closed.