the_time('j F Y');?>
حلیمه حسینی
ما در حالی به انتخابات سال ۲۰۱۴ نزدیک میشویم که هیچ بنیان و نشانهیی برای انتخاباتی شفافتر، فراگیرتر و ملیتر از دو دوره پیشین در دسترس نیست. نه جامعه جهانی آن میل و رغبت گذشته را برای هزینه کردن در افغانستان دارد و نه نیروهای امنیتی افغانستان، قدرت مانور نظامی و سیاسی بیشتری ـ دستکم در داخل مرزهای جغرافیایی کشور ـ یافتهاند که بتوان امید این را داشت که انتخاباتی سالم و شفاف برگزار شود و امنیت برگزاری آن، به بهترین شکل تأمین گردد. از سوی دیگر، علاقهمندی مردم و باورِ آنها به نظام و دموکراتیزه شدنِ انتخابات به معنای واقعی، در سایه بیم از مصادره شدن و به هدر رفتنِ دوباره و دوباره آرایشان، کمرنگ شده است. و در میان همه این ناباوریها و مشکلات و چالشهایی که فرا روی انتخابات آتی وجود دارد، نحوه و کموکیف ارتباط میان حکومت و پارلمان، دردی شده بر دیگر دردها.
بدون شک یکی از بازیگران کلیدی و اصلی در عرصه انتخابات آتی، حکومت و شخصیتهایی هستند که امروز هرکدام بخشی از قدرت و منابع این کشور را در اختیار دارند و انتخاباتی شفاف برگزار شدنْ منهای بسیج کردن همه این امکانات و منابع و نیروها آنهم با انگیزه و ارادهیی درست و سالم برای حمایت از حضور مردم در پای صندقهای رأی و سپس دفاع از این آرا، ممکن نخواهد بود. حال تا وقتی که پارلمان و حکومت به توافقی درست در این زمینه نرسیده باشند و به عبارتی، یک چنین انگیزه و ارادهیی درست و سالم در بطن نظام و قوه اجرایی دیده نشود، چهگونه میتوان به سرنوشت این انتخابات امیدوار بود و چهگونه اپوزیسیون و یا هر حرکت و جناح دیگری، خواهد توانست قد برافراشته و برنده میدان شود؟ در حالی که همه منابع قدرت اعم از نظامی و اقتصادی و سیاسی در دستان کسانی است که در هر لحظه میتوانند ورق را به سودِ خود برگردانند.
هرچند که خواست و اراده ملت و افکار عمومی و قدرت آنها را نمیتوان نادیده گرفت؛ اما اگر واقعبینانه به انتخابات سال ۲۰۱۴ هم نگاه شود، خواهیم دید که از حال حکومت و حلقاتی که امروز بر مسند قدرت تکیه زدهاند، با یک اجندای مشخص کاری وارد کارزار انتخاباتی خواهند شد و شاید شروع فعالیتهایشان، علامتگذاری بر نقشه جغرافیای افغانستان و تعیین مناطق ناامن باشد، که بدون شک این خود تهدید و خطر بزرگی برای داشتن یک انتخابات سالم و فراگیر است.
امروز در حالی مساله امنیت به بحرانیترین شکل خود رسیده است که دو مقام امنیتی بلندپایه از کابینه جناب آقای رییسجمهور خلع صلاحیت شده و از وظایف خود سبکدوش شدهاند. پارلمان و حکومت در طول سالهای گذشته به اثبات رساندند که از رابطهیی حسنه و مسالمتآمیز و تعاملی سالم و محترمانه که بر پایه بالا بردنِ کارکرد و حفظ منافع ملی باشد، کمتر بهرهمند اند تا جایی که همواره میل حکومت به کنترل پارلمان و در قبضه نگاه داشتن آن را به وضوح شاهد بودهایم. و با رفتن به سمت انتخابات سال ۲۰۱۴، بدون شک یکبار دیگر طرح کنترل و مهار قدرتِ پارلمان در دستور کار حکومت قرار خواهد گرفت چنانکه برای انجام این منظور، از هماکنون در حال برنامهریزی است.
اما آنچه که پارلمان کشور به عنوان خانه ملت باید از هماکنون متوجه باشد، این است که آنها نیز باید از هماکنون برای رفتن به سمت انتخابات ۲۰۱۴، اجندا و برنامهیی خاص و مشخص داشته باشند و اجازه ندهند که خواسته یا ناخواسته به مهرههای بیاراده و منفعلی مبدل شوند که حکومت برای چینش و حرکت آنها، در ارگ برنامه بریزد و در پارلمان اجرا شود. کنترل پارلمان و مهار قدرتِ آن اگر در دستورالعمل ارگنشینان است، باید پارلمانیها ـ یعنی کسانی که به نام ملت در خانه ملت از شان و احترام برخوردارند ـ طرحی فعال و سازنده برای مقابله با این مساله اختیار کنند. در غیر این صورت، یک بار دیگر با بازی خطرناکی که بهراه افتاده است، این ملت و اراده آنها قربانی میشود و تمام امیدها برای نهادینه شدنِ یک نظام به واقع مردمی و دلسوز به وطن و منافع ملی، از میان خواهد رفت، کما اینکه امروز این امیدها به کمرنگترین حالت خود رسیده است.
از این پس خانه ملت برای هر برگ برندهیی که در دست دارد، باید بازی در خور و شایستهیی انجام دهد که به افزایش قدرتش به صورت تصاعدی بیانجامد، نه اینکه با بد بازی کردن و معامله کردن و گنگ بودن و غیرشفاف عمل کردن، آنچه از تهمانده قدرت در دستش باقیمانده را هم به هدر دهد و هر روز بیشتر از پیش به حاشیه کشانده شود و قدرت و ساحه مانور و عملکردش کم و کمتر گردد. اگر ما کارت قدرتی به نام استیضاحِ بلندترین پایههای دولتی را، مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم، به خوبی درخواهیم یافت که بد بازی کردن و یا خوب بازی کردن خانه ملتنشینان در مقابل ارگنشینان، به چه معنا خواهد بود. به این معنا که استیضاح، برگ برنده و کارت قدرتی است که پارلمانیها از آن بهرهمنداند، اما فقط استیضاح کردن و استفاده از این کارت قدرت، نمیتواند به حفاظت درست از منافع ملی و مهار قدرت دولت که به سمت استبدادی شدن پیش میرود بیانجامد؛ چرا که بعد از استفاده از کارت قدرت، مدیریت حرکتهای بعدی و پیشخوانی کردنِ حرکتها و اقدامات بعدیِ حریف است که خواهد توانست معادلاتی درست و منطقی را برای مدیریت صحیح بحرانها به دنبال داشته باشد.
دو وزیر سلب صلاحیت شدند، پارلمان قدرتنمایی کرد و اخطاری به حکومت فرستاد که هستند کسانی که میتوانند از هر اقدام و عملکرد آنها حساب پس بگیرند. همه اینها درست؛ اما منافع ملی فقط با همین گزینهها حفظ نخواهد شد. بلکه ریشهکن ساختن علتی که به استیضاح انجامید که همان مدیریت پس از استیضاح است، به کار خواهد بود تا پارلمان نشان دهد که اینبار کارت سبز و سرخ خود را با چه مکانیزمی و برای تأیید و رد چه کسانی بالا خواهد برد. و اینکه برای انتخاباتی هرچه شفافتر و مردمیتر و یا جلوگیری از سبوتاژ کردن آن، هر کدام از طرفین کدام کارتهای قدرت را در دست دارند و چهگونه باید بازی کنند که بازی را به نفعِ خود تمام کنند، همان دغدغهیی است که از همین امروز باید به فکر آن بود و برای حسابشده بازی کردن، برنامهریزی کرد.
Comments are closed.