احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حلیمه حسینی - ۱۵ ثور ۱۳۹۲
به نظر میرسد برای تغییر و تحولآفرینی، چارهیی جز توسل به نیروی جوان و باور کردنِ اندیشۀ آنها نیست، اما این رویکرد با چه منطق و فلسفهیی باید صورت بگیرد و جوانان چهگونه باید در گرماگرمِ فرا رسیدنِ فصل کارزار انتخاباتی، خود را از هرجومرجی دور نگه دارند که قرار است حاکم شود و از وسوسۀ پولهای بادآوردهیی که قرار است به اجتماع گرسنه، بیکار و درماندۀ این مردم سرازیر شود، خود را حفظ کنند و از خطا کردن و به دام مافیای سیاسی افتادن، اجتناب کنند؟
ویروس فساد و معاملهگری، بهصورت یک بیماریِ مُسری خود را در جامعه تبارز داده است و بدون شک، جوانان همان قشری هسـتند که به دو علت موردِ حملۀ این ویروس قرار خواهند گرفت: اول، فقدان یک پیشزمینۀ علمی و فکری برای فساد در نسل جوان، آنان را مستعدتر برای فریب خوردن میکند؛ و دوم اینکه، پتانسیلها و ظرفیتهای کاریِ جوانان در صحنۀ عمل، منبعی نیست که بتوان از آن بهراحتی چشم پوشید. از اینرو بدون شک از همین اکنون با توجه به اینکه جامعۀ ما یک جامعۀ جوان است و رقم بالایی از رأیدهندهگان در انتخابات آتی، جوانان خواهند بود، این نکته باید مورد تحلیل و بررسیِ جدی قرار بگیرد که چهگونه میتوان نسل جوان را از آسیبهای انتخاباتی حفظ کرد و آنها را یاری نمود که هم به عطش سیاسی شدن و سیاسی بودنِ خود پاسخِ درست داده و هم اینکه نگذارند سوءاستفادهیی از آنها صورت بگیرد.
تحولگرایی و ساختارشکنی و همچنین جسارت و خلاقیت، از شاخصههای نیروهای جوان است. ما در دو عرصه میتوانیم بحث انتخاباتِ پیش رو و جوانان را مورد مطالعه قرار دهیم: اول، جوانان به عنوان رأیدهندهگان؛ و دوم، جوانان به عنوان کسانی که بخواهند وارد کارزار انتخاباتی شوند. هرچند که برای ریاستجمهوری سنوسالِ مشخصی (طبق قانون اساسی، ۴۰ سال به بالا) مطرح است و همچنین تصدی یک چنین پستهایی، نیازمند تجربهیی بالا است؛ اما این نکته را نباید از یاد برد که جوانگرا بودن، نواندیشی و ارادهیی برای تطبیقِ لازمههای یک سیاست و یک فضای باز، میتواند از یک سیاستمدارِ کهنهکار، سیاستمداری جوان بسازد؛ به این معنا که حلقهیی از جوانان، حامی و پشتیبانِ وی باشند. این همان مطلوبیست که بدون شک از این پس، در ادبیات و استراتژی و برنامهریزیهای نامزدان ریاستجمهوری، تبارزی برجسته و جدی خواهد یافت و روی هم رفته، حرکتی خوب و امیدبخش نیز به حساب میآید. زیرا همین که جوانان بتوانند در این سرزمین به رسمیت شناخته شده و با سرمایهگذاری روی آنها، به عنوان یک برگِ برنده برای رقابتهای کلان سیاسی مطرح شوند، خود پیروزی بزرگی خواهد بود که جامعۀ ما امروز به آن بهشدت نیازمند است.
اما این نوع نگرش نسبت به قشر جوان بهویژه دانشگاهیان، آسیبشناسیِ قوی و دقیقی را میطلبد که به جوانانِ ما در کنار مطرح شدن و به میدان آمدن برای تعیین سرنوشتِ سیاسیشان و در کل سیاسی شدن، رشد شخصیتی و هویتیشان را نیز ارزانی دارد. اما اگر این روند بهخاطر عدم مدیریتِ درست و فقدان شفافیت و صداقت در کار احزاب و دیگر سمتوجریانهایی که با شعار جوانگرایی به دنبال تمدیدِ حضور ساختارهای کهنه هستند به انحراف کشانیده شود، میتواند دردناکترین تجربه از حضور و مشارکت سیاسیِ جوانان در یک پروسۀ ملی باشد. از اینرو باید بهدقت با ظرفیتها و هیجانات و احساسات جوانان در امر انتخابات، تعاملی هدفمند و سازنده داشت و به مدیریت درستِ این حجمِ وسیع از انگیزه، نیرو و توانمندی همت گماشت که اگر متعهد به پاسداری و قوام نظام شوند، بدون شک قدرتی بیرقیب برای حفظ حاکمیت و گسترشِ آن در جامعه خواهند بود. و اما بهعکس، اگر از ابتدا با تفکر سوءاستفاده از جوانان وارد عرصۀ انتخاباتی شویم و به آنها به عنوانِ نیروهایی که تاریخمصرفِ مشخصی دارند نگاه کنیم، بدون شک عکسالعملهای جدی و عقدهمندیهای شررباری را در نسلِ جوان پرورش خواهیم داد که دودش به چشمِ همۀ کسانی خواهد رفت که با نسلِ جوان این بازیِ فریب و سودجویی را انجام داده و میدهند.
گسترش نابهجا و تکاندهندۀ رسانههای چاچی و تصویری و شنیداری، خود گواهِ تریبونسازی برای عدهیی خاص دارد. هرچند که نمیتوان این حقیقت را نادیده گرفت که هستند رسانههای نوظهور و رسالتمندی که به دور از همۀ این بازیها، از قضا در این فصل متولد شده و میشوند؛ اما اگر این روزها با یک دید آسیبشناسانه به وزارت اقتصاد و عدلیه و فرهنگ و اطلاعات سری بزنیم، درخواهیم یافت که آمار تقاضا برای ثبت و راجستر کردن رسانه، انجمن، موسسه و یا نهاد و… بیشتر شده است و این انرژی آزاد شده و بسیج شدۀ همهگانی، اکثراً با رهبری جوانان در حال شکل گرفتن هست.
نسل جوانی که تحصیلکرده، کاردان و خلاق است، به یکباره مورد توجه قرار میگیرد و از هر طرف دروازهها به روی طرحها و ایدههایشان باز میشود. این به خودی خود، شعفی غیر قابلِ وصف را برای جوانان به دنبال دارد و خرسندی از اینکه دستکم کشف شده، مورد توجه قرار گرفته و فرصتی برای تبارز یافتهاند!
اما اگر این نیروها و انرژیِ سرشارِ آزاد شده، پس از انتخابات، بازاری برای کار و ادامۀ حیات و پویاییِ خویش نیابند و احساس کنند که تاریخمصرفشان گذشته و پیشتر فقط تختهیی بودند برای صعودِ این و آن، چه خواهد شد؟
فقط کافیست به این بیاندیشیم که چند درصد از این رسانهها و تریبونها و مجموعهها، شانسِ دوام و قوام و ادامۀ حیات خواهند داشت؟ و تاریخمصرف گذشتهها، با فردای بعد از انتخابات چه خواهند کرد و به کدام حلقه خواهند پیوست؟
آیا لازم نیست که نوعِ نگاه به نسل جوان و نوع رفتار و تعامل با آنها را با دقت و ظرافتِ بیشتری مورد بررسی قرار دهیم و دستکم اگر به آنها نمیتوانیم وفادار بمانیم، دروغ نگفته و با احساسات و توانمندیهایشان بازی نکنیم و روند سیاسی شدنِ آنها را به ریاکاری و فریبی که جامعه به آن مبتلا است، ملوث نسازیم؟ که آنگاه دردی بر گردۀ این ملت تحمیل خواهد شد که لاعلاج خواهد بود و نسل جوانی ریاکار و فریبکار و بیتعهد، خطرناکتر از هر شاخصِ دیگری میتواند مخرب و تهدیدکننده باشد.
Comments are closed.