جان استوارت میل و اندیشۀ عدالت

- ۱۷ ثور ۱۳۹۲

بخش دوم و پایانی

بهرام محیی
جان استوارت میل سپس به موضوع عدالت قضایی می‌پردازد و تصریح می‌کند که این اصل که «باید به هر کس آن‌چه را که سزاوار اوست داد» یعنی خوبی را با خوبی و بدی را با بدی تلافی کرد، نه تنها در مفهوم عدالت مستتر است، بلکه هم‌زمان موضوع آن احساس پیوستۀ خاصی است که در ارزش‌گذاری انسان، عدالت را از سودمندی خالص بالاتر قرار می‌دهد. بیشتر آغازه‌های عدالت که در جهان وجود دارد و به آن‌ها رجوع می‌شود، در خدمت به کرسی نشاندن همین‌گونه اصل‌ها هستند. از جمله این‌که هر کس فقط مسوول آن کاری است که ارادی انجام داده است یا ارادی می‌توانسته مانع آن شود؛ یا این‌که عادلانه نیست کسی را بدون محاکمه محکوم کنیم؛ و یا این‌که مجازات باید با جرم متناسب باشد. این‌گونه آغازه‌ها باید مانع از آن شوند که اصل عادلانۀ تلافی کردن بدی با بدی مورد سوء استفاده قرار گیرد. میل نتیجه می‌گیرد که بنابراین از این مبانی می‌توان پی‌برد که بی‌طرفی یکی از والاترین فضیلت‌های قضاوت است، زیرا بی‌طرفی پیش‌شرط ضرور تحقق سایر وظایف مربوط به عدالت است.
میل در بخش دیگری از تأملات خود، با الهام از مفهوم ارسطویی «عدالت توزیعی»، به بازنمود این مفهوم از دیدگاه خود می‌پردازد. به نظر او، این‌که جامعه می‌بایست با همۀ افرادی که در مقیاسی کاملاً برابر به جامعه خدمت کرده‌اند، به‌طور مطلقاً یک‌سان خوب رفتار کند، بالاترین اصل عمومی عدالت اجتماعی و توزیعی است. همۀ نهادهای اجتماعی و تلاش‌های همۀ شهروندان در بالاترین مقیاس ممکن بایست مبتنی بر چنین اصلی باشند. این وظیفۀ بزرگ اخلاقی، ریشه‌یی ژرف دارد، زیرا نه گزاره‌یی مشتق شده از اصل‌های ثانوی، بلکه بی‌میانجی برخاسته از عالی‌ترین اصل اخلاقی است و بخشی از معنای اصل فایده یا بزرگ‌ترین سعادت را در بر می‌گیرد.
میل تأکید می‌کند که همۀ انسان‌ها حق دارند از رفتاری یک‌سان نسبت به خود برخوردار باشند، مگر این‌که منفعت ‌عمومی به رسمیت شناخته شده‌یی، عکس آن را ایجاب کند. بنابراین هرگونه نابرابری اجتماعی که فایدۀ آن برای جامعه قابل درک نباشد، نه فقط به یک ناسازگاری، بلکه هم‌چنین به یک بی‌عدالتی تبدیل می‌گردد و شکل پدیده‌یی جبارانه را به خود می‌گیرد و انسان را بعداً به شگفتی وامی‌دارد که چه‌طور توانسته آن را تحمل کند.
میل نتیجه می‌گیرد که پس عدالت نامی برای مطالبات معین اخلاقی است که اگر آن‌ها را در کل در نظر بگیریم، در یک درجه‌بندی مربوط به سودمندی اجتماعی، مکانی بالا اشغال می‌کند و به همین دلیل در مقیاسی بالا نیز تعهدآور است. عدالت عنوانی مناسب برای حوزه‌یی از سودمندی اجتماعی است که از سایر حوزه‌ها (به استثنای مواردی معین) مهم‌تر، اجتناب‌ناپذیرتر و عاجل‌تر است.
در جمع‌بندی آرای جان استوارت میل دربارۀ عدالت می‌توان گفت که او از این مفهوم در هستۀ مرکزی آن، ادعای حق هر فرد در مقابل دیگران و هم‌چنین اصلی حقوقی و اخلاقی را دریافت می‌کند که مطابق آن باید به هر کس آن‌چه را که سزاوار اوست داد. به این معنا، او عدالت را در رفتار یک‌سان نسبت به همه‌گان و تقسیم عادلانۀ نعمات مادی با توجه به تفاوت میان افراد تعریف می‌کند. میل خصلت تعهدآور عدالت را مشتق از آن می‌داند که سودمند است و خوش‌بختی بزرگ عمومی را ایجاد می‌کند. به نظر میل، هر فردی با فایده‌یی که می‌رساند، اساساً کل فایدۀ اجتماعی و از طریق آن عدالت اجتماعی را افزایش می‌دهد. اما در شرایط معین تاریخی، نابرابری اجتماعی نیز می‌تواند برای جامعه فایده‌آور باشد. در چنین شرایطی، رفتار برابر نسبت به همه‌گان با محدودیت‌هایی روبه‌رو می‌گردد، اما تناقض میان علایق مختلف و تضادهای طبقاتی، همواره در تاریخ بی‌مورد شده‌اند و سرانجام بر آن‌ها غلبه شده است. به عقیدۀ میل، تضادها در چارچوب نظام اقتصادی سرمایه‌داری نیز از طریق اصلاحات قابل رفع هستند.
به این ترتیب، میل در آثار خود از اصلاحات منظم در نظام اقتصادی سرمایه‌داری جانب‌داری می‌کند. او خواهان آن است که کارگران در حیات تربیتی و آموزشی جامعه سهیم شوند. میل نابرابری ساختاری در نظام مبتنی بر اقتصاد سرمایه‌داری را تا آن‌جایی می‌پذیرد که همۀ اعضای جامعه بتوانند از مالکیت خصوصی فایده ببرند. او در راستای دفاع از آزادی فرد برای شکوفایی شخصیت خویش، هم‌چنین از هم‌بسته‌گی آزادی‌خواهانۀ کارگران در ایجاد اتحادیه‌ها، تعاونی‌ها و سندیکاها پشتیبانی می‌کند. البته آزادی فردی برای جان استیوارت میل پیش از هر چیز آزادی وجدان و آزادی بیان است. بیم او از برقراری استبداد در گسترۀ عمومی نیز با توجه به همین امر قابل درک است. میل معتقد است که هر فردی می‌بایست خیر خود را دنبال کند، مادامی که در این راه منافع دیگران را خدشه‌دار نمی‌سازد.
میل مالکیت خصوصی را با عطف به فایده‌باوری تا آن‌جایی توجیه‌پذیر می‌داند که موجودیت افرادی را که جز نیروی کار خود چیزی در اختیار ندارند، تهدید نکند. سعادت هر فردی بایست به اندازۀ سعادت هر فرد دیگر مد نظر قرار گیرد. این‌که هر کس یک‌سان خواهان خوش‌بختی است، به این معناست که هر کس یک‌سان نیز باید از ابزار رسیدن به خوش‌بختی برخوردار باشد، مگر به دلیل مرزهایی که شرایط خاص زنده‌گی انسانی و منافع عمومی به ما تحمیل می‌کنند. این اصل دارای پیامدی اجتماعی است و به لیبرالیسم میل خصلتی اجتماعی می‌بخشد. از همین‌رو جان استیوارت میل را میانجی مکتب‌های سیاسی لیبرالیسم و سوسیالیسم و به اعتباری، برجسته‌ترین نمایندۀ فکری «سوسیال لیبرالیسم» می‌دانند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.