احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





اصول خرافی و ماتریالیستیِ فراماسون‌ها

- ۰۶ جوزا ۱۳۹۲

بخش نخست

عدنان اکتار
خاستگاه فراماسونری، اصول اعتقادی الحادی است. این نکته‌یی است که می‌توان آن را از مفاهیم و علایم پنهان فراماسونری به‌دست آورد. به همین سبب، اصول آن با مذاهب توحیدی در تعارض است. «مایکل هاوارد»، مورخ امریکایی در نوشتۀ محرمانه‌یی مربوط به ماسون‌های عالی‌رتبه، به دلایل انتقاد مسیحیت از فراماسونری پرداخته و می‌نویسد: چرا مسیحیت، منتقد فراماسونری است؟ پاسخ این پرسش در «رموز» فراماسونری نهفته است. اگر این رموز در دسترس عموم قرار گیرد، برای کسانی که از فلسفه آن مطلع نیستند، قابل درک نخواهد بود.
در حقیقت احتمال این‌که بسیاری از اعضای لژها نیز معنای رموز را درک کنند، پایین است. در محفل درونی فراماسونری، در میان کسانی که به درجات بالای سازمان رسیده اند، ماسون‌هایی وجود دارند که خود را وارثان سنت کهن و متعلق به دوران پیش از میلاد می‌دانند که از اعصار پیشین به تواتر به آن‌ها منتقل شده است.
ماسون‌های عالی‌رتبه، دانش خاص خود را از سایر اعضا مخفی نگه می‌دارند. «نکدت اجران»، استاد اعظم فراماسون، در این‌باره ضمن بررسی دیدگاه‌های مختلف نسبت به فراماسونری، به مفهوم اصلی این اصطلاح اشاره نموده و می‌نویسد: بعضی ماسون‌ها گمان می‌کنند فراماسونری نوعی سازمان نیمه‌مذهبی ـ نیمه‌خیریه است که در آن می‌توانند ارتباطات اجتماعی لذّت‌بخش داشته باشند و بر اساس آن رفتار کنند. عده‌یی دیگر فکر می‌کنند هدف فراماسونری این است که انسان‌های نیکوکار را تقویت کند. باز عده‌یی گمان می‌کنند فراماسونری محل کسب شهرت است. به طور خلاصه، کسانی که با نحوۀ خواندن و نوشتن زبان فراماسونری آشنا نیستند، معنای نمادها و تماثیل را به این شکل درک می‌کنند.
فراماسونری و اهداف آن، برای آن عدۀ اندکی از ماسون‌ها که قادر اند عمیقاً در آن وارد شوند، کاملاً متفاوت است. فراماسونری یعنی دانش فاش شده، آغاز و تولد دوباره؛ یعنی واگذاردن راه و رسم زنده‌گی کهنه و ورود به یک زنده‌گی جدید باشکوه‌تر و اصیل‌تر… . در پس نمادگرایی بنیادین فراماسونری، مجموعه‌یی از افشاگری‌ها قرار دارد که به ما کمک می‌کنند به زنده‌گی روحانی و عالی دست یابیم و به رموز هستی خود پی ببریم. بنابراین در این زنده‌گی روحانی، دست‌یابی به روشن‌گری ماسونی امکان‌پذیر می‌شود. تنها در این صورت است که می‌توان به طبیعت و شرایط رشد و تکامل در آن پی برد.
همان‌طور که از این عبارات به‌دست می‌آید، برخلاف آن‌چه ماسون‌های پایین‌رتبه گمان می‌کنند و فراماسونری را سازمانی اجتماعی و مرتبط با امور خیریه می‌پندارند، حقیقت به گونۀ دیگری است؛ یعنی فراماسونری به کشف رموز هستی بشر مربوط است. به عبارت دیگر، چهره صوری فراماسونری در لباس مبدّل یک سازمان اجتماعی و خیریه و برای پنهان ساختن فلسفه این سازمان ظاهر می‌شود. در حقیقت، هدف آن تحمیل نظام‌مند فلسفه خاص خود بر اعضا و هم‌چنین جامعه است.

ماده‌انگاری در منابع ماسونی
ماتریالیسم یا ماده‌انگاری، در مبانی فراماسونی دو پیامد را به دنبال داشته است:
۱ـ باور به ماهیت مطلق ماده: ماسون‌های امروز هم‌چون نیاکان خویش، به جاودانه‌گی ماده و غیرمخلوق بودن آن و این‌که موجودات زنده برحسب تصادف از مادۀ بی‌جان به وجود آمده اند، اعتقاد دارند. در نوشته‌های ماسونی می‌توانیم دلایل تفصیلی بنیادهای فلسفی ماده‌گرا را بیابیم. «سلامی ایشینداغ» در کتاب خود با عنوان «الهاماتی از فراماسونری» در مورد فلسفۀ ماتریالیستی فراماسونری می‌نویسد: “کل فضا، اتمسفر، ستاره‌گان، همه موجودات زنده و غیرزنده از اتم ساخته شده اند. بشر جز اجتماعِ اتفاقیِ اتم‌ها نیست. موازنه جریان الکتریسیته میان اتم‌ها، بقای موجودات زنده را تضمین می‌کند. با از میان رفتن این توازن می‌میریم، به خاک بازمی‌گردیم و به اتم‌ها تبدیل می‌شویم؛ یعنی ما همه از ماده و انرژی ساخته شده‌ایم و به ماده و انرژی بازمی‌گردیم.
گیاهان از اتم‌های ما استفاده می‌کنند و همه موجودات، از جمله ما انسان‌ها از گیاهان استفاده می‌کنیم. همه چیز یک ماهیت دارد، اما چون مغز ما از سایر موجودات تکامل یافته‌تر است، صاحب هوشیاری و شعور است. اگر به نتیجۀ روان‌شناسی تجربی نظر کنیم، درمی‌یابیم آزمایش سه‌گانۀ احساسات، ذهن و قوه اراده؛ نتیجه کارکرد متوازن سلول‌های غشایی مغز و هورمون‌هاست.
…علم اثبات‌گرا پذیرفته است که هیچ چیز از هیچ به وجود نیامده و هیچ چیز نابود نمی‌شود. در نتیجه می‌توان گفت نیازی نیست بشر نسبت به هیچ نوع قدرتی، احساس قدرشناسی و تعهد کند. جهان مجموعه انرژی است که نه آغازی دارد و نه پایانی. در این مجموعه همه چیز متولد می‌شود، نمو می‌کند و می‌میرد، اما مجموعه هیچ‌گاه نابود نمی‌شود. تنها اشیا تغییر می‌کنند و تبدیل می‌شوند. حقیقتاً چیزی به نام مرگ و زوال وجود ندارد؛ فقط تغییر و تبدیل دایمی حاکم است. نمی‌توان چنین پرسش بزرگ و راز جهانی را به کمک قوانین علمی تشریح کرد. توضیحات غیرعلمی نیز چیزی جز توصیفات خیالی، تعصبات و عقاید باطل نیستند. بر مبنای منطق و علم اثبات‌گرا، صرف نظر از جسم مادی، روحی وجود ندارد.”
نظریات بالا را هم‌چنین می‌توان در کتب متفکران ماده‌گرایی چون مارکس، اِنگلس، لنین، پولیتزر، ساگان و جی ماند جست‌وجو کرد.در پاسخ ادعای ایشینداغ باید گفت همه این نظریات به کمک کشف‌های علمی صورت گرفته در نیمه دوم قرن بیستم باطل شدند. به عنوان نمونه «نظریه انفجار بزرگ» که در محافل علمی مورد بحث قرار گرفته و به عنوان یک اصل پذیرفته شده، نشان می‌دهد جهان میلیون‌ها سال قبل از عدم به وجود آمد. براساس «قوانین ترمودینامیک»، ماده توانایی سازمان‌دهی خود را ندارد و نظم و توازن موجود در عالم، برآیند یک آفرینش هوشیار و هوشمند است. علم زیست‌شناسی با نشان دادن نمونه‌های شگفت‌آور از موجودات زنده، وجود خالقی که همه را خلق نموده، اثبات می‌کند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.