احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:غلاممحمد محمدی - ۱۶ سرطان ۱۳۹۲
به نوشتۀ آقای میرآقا حقجو، پاکستان در دوران ریاست جمهوری داوود خان و هنگام کودتای ۷ ثور، از بیثباتترین و آسیبپذیرترین کشورهای آسیاسی در منطقه به حساب میآمد و آسیبپذیری آن ناشی از عوامل ذیل بود:
«۱ـ عوامل داخلیِ شکافهای اجتماعی بزرگ قومی، مذهبی، زبانی، برخوردها میان طبقات و لایههای اجتماعی، وجود ۱۶ حزب سیاسی، قومی و مذهبی، تعارض میان سیاستمداران و نظامیان، وقوع کودتاهای پی در پی، تجزیۀ آن کشور به دو بخش (پاکستان و بنگلادیش) و غیره.
۲ـ عوامل بیثباتیِ خارجی از جمله نزاع بر سر کشمیر با هندوستان، مداخله و ادعای افغانستان بالای مناطق پشتونستان و بلوچستان که با شورش متداوم به حمایتِ دولتهای حاکم بر افغانستان مواجه بود، کمر رهبران سیاسی پاکستان را خم کرده بود.» ۹۶
در این شرایط بحرانی، چند پدیدۀ جدید سیاسی که آنهم ناشی از جهالت زمامداران و رهبران سیاسی و مذهبی افغانستان بود، پاکستان را متحول ساخت و توجه مخالفان داخلی و کشورهای خارجی را از عرصۀ بیثباتی داخلی به بیرون از مرزهای آن کشور معطوف داشت:
۱ـ به وجود آمدن نظام جمهوری به رهبری حاکمِ مطلقالعنانی چون داوود خان که منجر به فرار رهبران و فعالین نهضت اسلامی معروف به اخوانالمسلمین به پاکستان گردید که امروز آنها را افراطیون مذهبی و بنیادگرایان اسلامی میخوانند.
وقتی این گروهها، خود را مفت و رایگان به چنگ استخبارات پاکستان انداختند و برضد دولت داوودخان جنگهای مسلحانه را آغاز نمودند، قمچین و تازیانهیی که در دست زمامداران قبیلهیی افغانستان بود، به دست رهبران پاکستان افتید.
۲ـ وقوع کودتای ثور و شرارت رهبرانِ آن، سلاح موثرِ دیگری بود برای ایجاد و تشدید شورشگری در افغانستان، که تبر زمامداران پاکستان را دسته کرد و زمینۀ مداخله را برای زمامدارانِ آن کشور بیشتر مساعد ساخت.
۳ـ ورود ارتش سرخ به خاک افغانستان از یکسو وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسیِ رهبران گروههای جهادی مذهبی را در پاکستان، منطقه و جهان بهبود بخشید و آنها حامیان بیشتری بهدست آوردند و از سوی دیگر، زمینۀ تبلیغ در داخل برایشان مهیا گردید تا از مردم عادی، مانند چوب سوخت برضد نیروهای شوروی و حکومتِ تحت حمایتش استفاده کنند.
دولت و رهبران پاکستان از برکت جهالت حاکم در افغانستان، به آن چیزهایی رسیدند که تصورش را هم نمیکردند.
رهبران عاقلِ پاکستان در این مقطع زمانی به بهانۀ تهاجم شوروی تا توانستند بنیۀ مالی، نظامی و سیاسیِ خود را تقویت کرده و به تسلیحات مدرن و اتومی دست یافتند.
اما مردم افغانستان چه بهدست آوردند؟
در نتیجۀ انواع ماجراجوییهای مذهبی و سیاسی، درست ۳۵ سال است که دو طرف (هم دولتها و هم مخالفان) باهم میجنگند. جای بدبختی در حکومت داوود خان را، بدبختی حاکمیت حزب دموکراتیک خلق گرفت، جای آن را بدبختی عظیمتری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی احتوا نمود، جای حکومت گروههای جهادی را حاکمیت سیاه طالبان گرفت و اکنون بعد از چند دهه جهاد و مقاومت، به جای تانکهای روسی، تانکهای امریکایی در خیابانهای افغانستان پرسه میزنند. طی ۹ سال حضور ارتش سرخ، در هر غند نظامی افغانستان یک مشاور روسی حضور داشت و طی ۱۲سال اخیر نیز در هر کندک ارتش افغانستان، چند مشاور امریکایی و انگلیسی حکم میرانند. ارتش افغانستان، از ۱۲ سال به اینسو خلع سلاح است و فروش اسلحه که حیثیت ناموس ملی را دارد، به یک امر عادی بدل شده است.
در دوران حضور روسها، قتل و کشتار بود، ولی حکومت اینگونه فاسد نبود. کارمندان دولتی صادق و راستکار بوده و به معاش حلالِ خویش قانع بودند. اکنون پس از ۳۵ سال جهاد، مبارزه و مقاومت در راه اسلام و آزادی، افغانستان در مقام نخستِ تولیدکنندهگان مواد مخدر در جهان قرار دارد. دولت افغانستان نیز به حیث فاسدترین دولت در جهان رسماً از سوی سازمانهای بینالمللی معرفی شده و در ضمن، از ناامنترین کشورها در جهان محسوب میشود.
مسوول اینهمه فساد و تباهی در کشور کیست؟ مگر غیر از این است در بدلِ چند دهه دعوا و جنگ بر سرِ “لحاف ملانصرالدین” یعنی “معضلۀ دیورند” و “ادعای ارضی بالای خاک پاکستان»، این بدنامیها و تباهیها نصیبِ ما شده است؟
اهمیت بستنِ مرز دیورند برای پاکستان در زمان ارتش سرخ چه بود؟
سیاستهای ابلیسی و ناکام:
۶۵ است که زمامداران حاکم بر افغانستان، به اسثنای ۴ سال دورۀ حکومت پُرماجرای استاد ربانی، همه پشتونتبار بودهاند و طی همین مدت، بالای پشتونستان، بلوچستان و حتا سند، ادعای ارضی داشتهاند. درست حدود سه دهه، زمامداران دولت نوتشکیلِ پاکستان را، از محمد علی جناح تا جنرال ضیاءالحق، به مرگ گرفته بودند تا به تب راضی شوند. این در حالیست که هیچیک از سیاستمداران واقعبین و دانشمندان علم تاریخ و سیاست از سایر ملیتهای ساکن افغانستان، بر خاک پاکستان ادعای ارضی نداشتهاند؛ بلکه آنها و تمام ملیتهای غیرپشتون بهخاطر این ادعای بیاساس، به گروگان گرفته شدهاند.
به نظر آگاهانِ ملیتهای غیر پشتون، مرز دیورند یک مرز تحمیلی نیست؛ بلکه بهخاطر آن جنگ بالای مردم افغانستان تحمیل شده است.
جنرال ضیا میدانست که وزارت قبایل یا سرحدات افغانستان را زمامداران پشتونتبار ایجاد کردهاند و هدف از تشکیل این وزارت نیز مداخله در امور قبایل مربوط به پاکستان است. در تقویم دولتی افغانستان روزی به نام استقلال پشتونستان ایجاد و کمپهای معارضان پاکستان را در قندهار، قلات و کابل به وجود آوردهاند.
هزاران تن از مخالفان دولت پاکستان سالها با معاش و تمام امکانات رفاهی در کابل و شهر قندهار و جلالآباد اسکان داده شده بودند تا برضد حکومت پاکستان، فعالیت کنند.
Comments are closed.