احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





چرا جامعۀ جهانی با آقای کرزی مدارا می‌کند؟

گزارشگر:منو چهر/ 10 حوت 1392 - ۰۹ حوت ۱۳۹۲

دوازده سالِ پیش در چنین روزهایی بود که مردی با یک چپن و یک کلاه قره‌قل، وارد ارگ ریاست‌جمهوری شد. در شرایطی که رییس‌جمهور کرزی قدرت را به‌دست گرفت، یک مخالف هم در سراسر افغانستان ـ طالبان از این امر مستثنا هستند ـ نداشت. همه خوش‌بین به حکومتِ او و همه امیدوار به اعمالی که قرار بود از او سر بزند، بودند. اما اینک که جناب کرزی قرار است کرسی ریاست‌جمهوری را به شخصِ دیگری بسپارد، شاید منفورتر از او هیچ‌کس وجود نداشته باشد؛ کسی که دیگر به هیچ ارزشی پابند نیست و از هیچ تک‌روی‌یی در راستای تحقق اهدافِ شخصی و گروهی‌اش دریغ نکرده و نمی‌کند.mandegar-3
تازه‌ترین گلی که آقای کرزی به آب داده، صحبت تلیفونی او با باراک اوباما رییس جمهور امریکاست که گفته می‌شود در آن صحبت، امریکایی‌ها برنامۀ خروج کامل‌شان از افغانستان را اعلام کرده‌اند. اما واکنش آقای کرزی در این‌باره سکوت بوده و این می‌رساند که او کماکان با خروج کامل امریکایی‌ها موافق است؛ موافقتی که همواره خواست طالبانِ مسلح بوده است.
یافته‌ها بر آن‌اند که جناب کرزی دیگر به هیچ ارزش و هیچ تعهدی پابند نیست. از زیرِ پا گذاشتن مواد قانون اساسی گرفته تا دوستی با طالبان، همه می‌رسانند که رییس جمهور کرزی به هیچ چیز اعتقاد نداشته و همۀ هیاهویش پیرامون رسیدن به ثبات و تحقق دموکراسی، چیزی جز فریب مردم نبوده است. وقتی به دوازده سال پسین یک نگاه اجمالی می‌اندازیم، به‌وضوح به‌دست می‌آید که هیچ یک از تعهدات و مکلفیت‌های حکومتِ آقای کرزی محقق نشده‌اند. مبارزه با کشت کوکنار صورت نگرفت، ثبات و امنیت تأمین نشد، قانون سراسری نگردید، وضعیت زنان بهبود نیافت، اقتصاد افغانستان بارور نشد… .
اکنون یکی از پرسش‌ها این است که چرا چنین شد؟ آیا سیاست‌گذاری‌ها نادرست بودند و یا این‌که عواملی بعداً دست به کار شدند و همه چیز را وارونه کردند؟
به نظر می‌رسد که نکتۀ نخست منطقی‌تر باشد. به این معنا که از همان آغاز، سیاست‌گذاری‌ها و قانون‌ریزی‌ها نادرست بودند. آقای کرزی زمانی زمامِ امور را به دست گرفت که افغانستانِ بی‌تجربه در امور دموکراتیک و نیز افغانستانی که غیر از سیاستِ زور و قلدری چیز دیگری را تجربه نکرده بود، نظام ریاستی را به عنوان نظام حاکم در خویش پذیرفت‌ـ حالا بماند این‌که چه ترفندها و توطیه‌هایی دست به کار شدند تا این نظام در جرگۀ قانون اساسی به تصویب رسید. این نظام، نخستین کاری که کرد، عوض‌ کردنِ اخلاق مردی خوش‌خلق و رقیق‌القلب به نام حامد کرزی بود.
می‌گویند قدرت فساد می‌آورد و قدرت بیشتر، فساد بیشتر. این مقوله دقیقاً در ایام زمام‌داری حامد کرزی ثابت شد. حامد کرزی دیگر مردی نبود که تنها یک کلاه و یک چپن داشته باشد. با گذشت زمان، او قدرت‌طلب‌ و توتالیتر شد. بنابراین، آن‌چه را که ما امروز در سیاست کنونی می‌بینیم، غیر از قدرت‌طلبی آقای کرزی، چیز دیگری نیست که آن‌هم، ماحصلِ همان نظامی ‌ست که کسی در آغاز به آن توجه نکرد. از این‌جاست که آقای کرزی در روزهای پایانی کارش، حسرت از دست‌ رفتن قدرتِ بلاقید‌وشرطی را می‌خورد که نظام ریاستی در اختیارش قرار داده بود. او دیگر نه به دموکراسی علاقه‌مند است و نه هم به حاکمیت قانون؛ نه نگرانیِ وضعیتِ زنان را دارد و نه هم گسترش فقر را؛ نه نبود امنیت آزارش می‌دهد و نه هم بیداد فساد اداری و توسعۀ اعتیاد شهروندان. دغدغۀ خاطر آقای کرزی، تنها و تنها در قدرت ماندنِ خودش است که حالا نمی‌تواند خود را بدونِ قدرت تصور کند. چنین شخصی به لحاظ روانی، کسی است که همه چیز را، مقصر خلعِ خودش می‌داند. بنابراین، درافتادنِ او با ایالات متحده را در همین بستر می‌توان شناخت.
برای رییس جمهور کرزی دیگر مهم نیست که مسالۀ تجهیز و تسلیح نهادهای امنیتی ـ در صورتی که جامعۀ جهانی از افغانستان خارج شود ـ چه خواهد شد. رییس جمهور دیگر نگرانِ این نیست که اگر قانون و ارزش‌های دموکراتیکِ نیم‌بندی که در ۱۲ سال پسین شکل گرفته از هم بپاشد، بدیلِ دیگری وجود ندارد. او که در نظام تک‌محور ریاستی همه‌چیز را حول و محورِ خودش تعریف کرده است، تصور می‌برد که با کنار رفتن خودش از قدرت، همۀ ارزش‌های دوازده‌سال اخیر نیز فرو خواهد پاشید.
البته در پیدایش چنین وضعیتی، ایالات متحده و جامعۀ جهانی نیز مقصر است. زیرا آن‌ها ارزش‌ها را در قانون و حاکمیتِ آن تقویت نکردند، بلکه سعی نمودند همه چیز را با رییس جمهور کرزی به قوام برسانند. به همین سبب است که ایالات متحده و جامعۀ جهانی نیز پافشاری زیادی در این راستا ندارند؛ چرا که در این صورت، تشت رسوایی آن‌ها نیز از بام خواهد افتاد. به نظر می‌رسد که جامعۀ جهانی با رییس جمهور کرزی بسیار با مدارا برخورد می‌کند؛ زیرا روان‌شناسی چنین افرادی نشان می‌دهد که هر قدر بر آن‌ها فشار وارد شود، با استفاده از قدرتی که در اختیار دارند، بیشتر خراب‌کاری می‌کنند. از این‌رو، تنها راهی که منطقی و بی‌خطر به نظر می‌رسد این است که خیلی با احتیاط با آقای کرزی برخورد شود تا این‌که زمینه و زمانِ برکناری کاملِ وی فرا برسد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.