طالبان، محصول بی‌عدالتی و بی‌عدالتی، محصول طالبان!

گزارشگر:حلیمه حسینی - ۱۶ سرطان ۱۳۹۲

گفته می‌شود که ۷۵ درصد طالبان، دلیلِ رفتارها و عمل‌کردهای‌شان را ظلم و بی‌عدالتی می‌دانند و آن را یگانه دلیلِ شورش‌گریِ خویش می‌خوانند. اما تا چه حد این استدلال می‌تواند منطقی و قابل قبول باشد؟ آیا بی‌عدالتی و ظلمی که بدون شک در نظام وجود دارد و همه آن را به نوعی پذیرفته‌اند، می‌تواند جوازِ عمل‌کردها و خشونت‌های طالبان باشد؟ آیا قتل و کشتارِ مردم بی‌گناه به بهانه‌های مختلف، می‌تواند با دلایلی از این دست توجیح گردد؟ وقتی گفته می‌شود ما هنوز نتوانسته‌ایم به‌درستی دلِ طالبان را به‌دست آوریم و از فرصت‌هایی که برای این کار وجود داشته، استفادۀ بهینه کنیـم، آیا این خود تشویق طالبان به دنبال کردنِ اهداف خشونت‌آمیزشان نخواهد بود؟ و این‌که استراتژیِ جنگ‌های گرم و سردی که با مردم افغانستان به‌راه انداخته‌‌اند، اگر از سوی مسوولین شورای عالی صلح رد نه که توجیحاتی از این دست پیدا کند، خود نوعی دامن زدن به ناامنی‌ها و تداومِ شورش‌گری نخواهد بود؟

بدون شک مصالحه با طالبان و رسیدن به صلحی پایدار، هدف اصلیِ همۀ ملت و آرمان همۀ ما است؛ اما این‌که این صلح به چه قیمتی باید به دست آید، از همان نخستین روزهای مطرح شدنِ تیوری صلح با طالبان و مذاکره با آن‌ها به عنوان تنها راه حل افغانستان، دغدغۀ اصلی مردم بوده است.
روزهای گذشته، روزهای خون‌بار و دردآوری برای مردمِ ما بوده است؛ عملیات‌های مختلفی که برای زهر چشم گرفتن از همه به‌راه افتاد و طالبانی که همواره خواسته‌اند در محراق توجه باشند و بدون هیچ پیشرفتی در مذاکرات و یا تغییری در پیش‌شرط‌های‌شان، هم‌چنان ناامنی و بی‌ثباتی را دامن بزنند. به وضوح شاهد هستیم که دولت و جامعۀ جهانی با یک فرمول غلط، هنوز هم در پی به‌دست آوردنِ اعتماد نداشته و به‌وجود نیامدۀ طالبان به پروسۀ صلح هسـتند.
در یک چنین فضایی، پرسش اساسی این است که آیا شورای عالی صلح توانسته صلاحیت و اعتباری را که سه سال قبل به دست آورد و اهدافی که برایش تعریف شده بود را حفظ کند؟ آیا سه سال تلاش و به مصرف رساندنِ میلیون‌ها دالر برای صلح‌آوری در افغانستان، توانسته موفق باشد، یا این‌که گشایش دفتر سیاسی برای طالبان به سرکرده‌گی امریکا در قطر، خود گواه به حاشیه رانده شدنِ شورای عالی صلح از مسایل اساسی و کلانِ جنگ‌وصلح در افغانستان شده است؟
درست در یک چنین فضایی، شورای عالی صلح اگر بخواهد نقشی تأثیرگذار در روند صلح‌آوری در کشور بازی کند، چاره‌یی ندارد جز این‌که اول به یک تصفیه‌حسابِ درونی بپردازد و نگاهی دقیق بیاندازد که اعضای موجود در این شورا تا چه حد وفادار به اهداف و آرمان‌های شورای صلح است. با توجه به تحلیل‌ها و گمانه‌هایی که هر روز دربارۀ نفوذ گرایش طالبانی در شورای عالی صلح شنیده می‌شود، هر حرکتِ خام و هر اظهار نظر غیرمسوولانه و عجولانۀ این شورا، می‌تواند ته‌مانده‌های اعتماد مردم به این شورا را نیز از میان بردارد.
اگر ظلم و بی‌عدالتی در نظام را دلیل شورش‌گری بدانیم، این شورش‌گری و این نفرت و انزجار از بی‌عدالتی که ریشۀ حرکت‌های انقلابی و شورش‌گرایانۀ طالبان به شمار می‌رود، باید متوجه چه کسانی باشد؟ آیا این انتقام باید از مردم بی‌گناهی گرفته شود که هر روز به بهانه‌یی قربانی می‌شوند؟
شورای عالی صلح بدون شک نمی‌تواند موفق شود مگر این‌که در جهت اعتمادسازی در قدم اول میانِ مردم دست به اقداماتِ عملی بزند. شورایی که ادعای مصالحه و مذاکره با طالبان را دارد، نباید به تریبونی صرف برای طالبان بدل شود و نتواند انعکاس خوبی از صدای مردم باشد. شورای عالی صلح همان‌قدر که نگران منافعِ طالبان و تطبیقِ خواست‌ها و دیدگاه‌های آن‌ها است، باید متوجه باشد که مردم نیز نسبت به طالبان و عمل‌کردِ آن‌ها چه نظری دارند و ارادۀ آن‌ها برای صلح با طالبان در چه چهارچوبی قابلیت اجرا و تحقق می‌تواند داشته باشد. در غیر این صورت، با عمل‌کردهایی از این دست و بر طبل حمایت و توجیه‌گریِ کارکردهای طالبانی کوبیدن، حاصلی جز تشتت و بی‌اعتمادی در فضایی نخواهد داشت که باید برای ثبات و صلح‌آوری در آن تلاش کرد، نه دامن زدن به بی‌اعتمادی.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.