احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:نثاراحمد فیضی غوریانی / عضو کمیسیون دفاعی و تمامیت ارضی مجلس نمایندهگان - ۳۰ سرطان ۱۳۹۲
تنش در مناسبات واشنگتن و کابل که در روزهای اخیر وارد مراحل تازهیی شده، میتواند تأثیرات مستقیم و اجتنابناپذیری بر شرایط افغانستان بگذارد. این تنش با اتهامهایی که از سوی رییس دفتر آقای کرزی بر امریکا وارد شد، با واکنش تند سفارت امریکا، وارد مراحل حساسی شده است.
کریم خرم رییس دفتر آقای کرزی در سخنانی کمسابقه، امریکا و پاکستان را دو کشوری خواند که در پی تجزیۀ افغانستان استند. سفارت امریکا در کابل در واکنش به این سخنان که از یکی از تلویزیونهای خصوصی افغانستان به نشر رسید، اعلامیهیی منتشر کرد و سخنان آقای خرم را «بیاساس» و «مزخرف» خواند.
نوع ادبیاتی که از سوی دو طرف در برابر یکدیگر مورد استفاده قرار گرفت، چیزی نیست که بتوان آن را با عرفِ دیپلماتیک میان دو کشورِ دارای روابط استراتژیک، همخوان دانست. اینگونه ادبیات، بیشتر یادآورِ ادبیات دوران جنگ سرد است که عمدتاً ابرقدرتهای شرق و غرب در برابر یکدیگر از آن برای نشان دادنِ میزان خشم خود استفاده میکردند. اما افغانستان نه شوروی پیشین است که داعیۀ مبارزه با امپریالیسم جهانی را داشته باشد و امریکا نه کشوری که با آن بر سرِ تقسیم مناطق جهان رقابت داشته باشد. پس چرا چنین فضایی در مناسبات میان دو کشوری که یکی کمکدهندۀ اصلیِ دیگری در تحولات ۱۲ سال گذشته بوده و دیگری کشوری که تازه از زیر بار جنگهای سه دهۀ گذشته کمر راست کرده، شکل گرفته است، آنهم در شرایطی که هنوز افغانستان بدون کمکهای نظامی و اقتصادی جامعۀ جهانی، قادر به مبارزه با شورشیان و تأمین نیازمندیهای داخلی خود نیست.
البته آغاز بیاعتمادی میان دو کشور به چند سال گذشته برمیگردد و از زمانی آغاز شده که رییسجمهور کرزی آن را «کُشتی نرم»ِ واشنگتن و کابل خواند. اما با گذشت زمان، این بیاعتمادی در مناسبات دو کشور بدون آنکه بهدرستی شناسایی شود، افزایش یافته است. اوج افزایش آن را هم میتوان پس از گشایش دفتر طالبان در قطر دانست. به دنبال گشایش این دفتر که موجب خشم دولتمردان افغانستان شد، کابل به گونۀ مستمر تلاش ورزیده است که امریکا را به باد انتقاد بگیرد.
نوع گشایش دفتر طالبان با پرچم و لوحۀ امارت اسلامی، برای بسیاری از کشورهای جهان نیز که در مبارزه با تروریسم متحد امریکا به شمار میروند، قابل پذیرش نبود. این کشورها نیز همان واکنشی را در برابرِ نوع گشایش دفتر طالبان در قطر نشان دادند که دولتمردان افغانستان نشان داده بودند. اما از آنجایی که مذاکرات صلح و پیامدهای خواسته و ناخواستۀ آن میتواند با سرنوشت سیاسی افغانستان پیوند تنگاتنگ داشته باشد، کابل همچنان به موشکافی در این مسأله ادامه داده است.
برای نخستینبار سخنانی شبیه به سخنان آقای خرم را، رییسجمهور کرزی در هنگام سفر اخیر دیوید کامرون نخستوزیر بریتانیا به افغانستان بیان کرد، اما با لحنی ملایمتر از رییس دفتر خود. آقای کرزی در نشست خبری مشترک با نخستوزیر بریتانیا در ارگ ریاستجمهوری گفت که واکنش کابل در برابر دفتر طالبان در قطر، مانع تجزیۀ افغانستان شد. اما حالا رییس دفتر آقای کرزی مدعی است که امریکا و پاکستان در هماهنگی با یکدیگر، طرح تجزیۀ افغانستان را ریختهاند. اینگونه اتهامها از کجا ناشی میشود؟ آیا واقعاً امریکاییها و پاکستانیها به این نتیجه رسیدهاند که مشکل افغانستان را از راه تجزیۀ آن حل کنند؟ برنامۀ «سی» بریتانیا در این معادلات در کجا قرار دارد؟
آنگونه که از ابرازنظرهای رسمی واشنگتن و اسلامآباد برمیآید، چنین نقشهیی در حال حاضر در دستور کار این کشورها قرار ندارد. امریکا به گونۀ روشن مواضع خود را اعلام کرده و گفته است که از «افغانستان یکپارچه و دموکراتیک» حمایت میکند. هرچند برنامۀ «سی» که عمدتاً به بریتانیاییها نسبت داده میشود، سه سال پیش از سوی یک تن از اعضای مجلسِ این کشور به بیان درآمد، ولی فکر نمیشود که در حال حاضر همچنان به قوتِ خود مطرح باشد و یا به عنوان طرح رسمی از جانب لندن، محلی از اعراب داشته باشد. پس آنچه که به تنشهای موجود میان واشنگتن و کابل دامن زده است، به گمان غالب چانه زدن بر سر نوع ادامۀ همکاریهای دو کشور در سالهای پس از ۲۰۱۴ و امضای توافقنامۀ امنیتی میان دو کشور است.
کابل پس از گشایش دفتر طالبان در قطر، مذاکرات بر سر امضای توافقنامۀ امنیتی را لغو کرد و حالا نیز تصمیمگیری نهایی در این خصوص را به برگزاری لویهجرگۀ سنتی منوط کرده است. امریکاییها از ادامۀ این بازی خسته به نظر میرسند و احتمالاً تلاش دارند که ضمن امضای توافقنامۀ امنیتی با کابل، به فشارهایی که از سوی ریاستجمهوری افغانستان بر آنها وارد میشود، گردن ننهند.
دولت افغانستان در آستانۀ ورود به سال ۲۰۱۴، نگرانیهایی دارد و سعی میکند که پیش از آن، برخی از این نگرانیها را مدیریت کند. انتخابات سال ۲۰۱۴، به عنوان اصلیترین نگرانی آقای کرزی میتواند مطرح باشد. به گفتۀ بسیاری از آگاهان سیاسی، آقای کرزی نگران است که در سال ۲۰۱۴ گروهی در افغانستان به قدرت برسد که در پی دادخواهی و یا هم نوعی انتقامگیری از او و یا از گروه بر سرِ قدرت در ۱۲ سال گذشته باشد.
موضوع دیگر، مدیریت گفتوگوهای صلح با طالبان است. آقای کرزی بهشدت علاقهمندی نشان میدهد که پیش از برگزاری انتخابات، به نوعی مشکل طالبان را حل کند. او عمدتاً نگران این مسأله است که کشورهای غربی و بهویژه امریکا در پشت درهای بسته، گفتوگو با طالبان را بدون مشارکت مستقیمِ نمایندهگان دولت افغانستان آغاز کنند. آقای کرزی به افغانیزه شدنِ گفتوگوهای صلح باور دارد و هر اقدامی را از سوی دیگران، دخالت در حوزۀ صلاحیتهای سیاسی خود تعبیر میکند. اما در این میان، به گونۀ دراماتیکی منافع افغانستان به فراموشی رفته است.
افغانستان در آستانۀ تحول بزرگی قرار دارد. این تحول، سال ۲۰۱۴ است که با برگزاری انتخابات و خروج نیروهای ناتو از کشور همزمان شده است. برای تحکیم روند دموکراتیزه کردنِ کشور و حمایت از دستاوردهای دهسالۀ افغانستان، نیازمند کمکهای جامعۀ جهانی و داشتن متحدان استراتژیک هستیم. توافقنامۀ امنیتی میان کابل و واشنگتن، بخش مهمی از یک رابطۀ دوسویه در سطح کلان نظامی با یکی از قدرتهای بزرگِ جهان میتواند باشد. اتفاقاً نشست روز پنجشنبۀ نهادهای جامعۀ مدنی، دولت افغانستان را به امضای این توافقنامه تشویق کرد. در این نشست به گونۀ واضح تأکید شد که افغانستان برای اینکه در سال ۲۰۱۴ نگران وضعیت امنیتی و مداخلات کشورهای همسایه نباشد، به امضای چنین سندی نیاز فوری دارد.
افغانستان در محاصرۀ قدرتهای غیرقابل پیشبینی منطقهیی قرار گرفته و نیروهای امنیتی آن نیز به میزانی توانمند نیستند که از پسِ تمام چالشهای امنیتی بیرون شوند. در چنین وضعیتی، نگرانی نسبت به شکنندهگی دستاوردهای یک دهۀ گذشته، نگرانی بیهوده به نظر نمیرسد. دولت آقای کرزی نیازمند بازتعریف وضعیتِ خود و مناسبات با جامعۀ جهانی است. مناسبات توام با سوءظن، میتواند خطر جدی برای آیندۀ افغانستان به عنوان کشوری متعهد به ارزشهای دموکراتیک و حقوق شهروندی به شمار رود. گذار از این وضعیت با توجه به منافع کلان کشور، گذاری استراتژیک هست. دولت افغانستان باید نگرانی موجود در میان شهروندان را جدی تلقی کند و به آن پاسخ ارایه کند. با ابراز اتهام و دشمنتراشی، فقط میتوان عمر جنگ و تنشهای داخلی را ـ که بدون شک ریشههای مشخص بیرونی دارند ـ افزایش بخشید.
Comments are closed.