احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:غلاممحمد محمدی - ۳۱ سرطان ۱۳۹۲
بخش سیویکـــم
اینکه کشورهای استعماری غرب و پاکستان، طالبان و گروه حزب اسلامی گلبدین حکمتیار را به دو دستۀ تندرو و میانهرو تقسیم میکنند، واقعیت ندارد. حقیقتِ امر آن است که گروه طالبان و حزب اسلامی حکمتیار فقط خود را همرنگِ زمانه ساخته، به لنگیدار و نکتاییدار تقسیم شدهاند. طالبان جنایت میکنند، آقای کرزی و ناسیونالیستهای ارگ ریاستجمهوری نیز حمایت میکنند. از این حرکات قومیِ حکومت آقای کرزی آشکار میشود که کارمندان بلندپایۀ سایر ملیتها، هیچ نقش و ارزشی در این دستگاه نداشته، مزدوران تیم حاکم محسوب میشوند و وظیفۀشان بلی گفتن است و بس.
حزب اسلامی گلبدین حکمتیار به تاریخ ۲۶ ثور ۱۳۹۲ در منطقۀ شاهشهید کابل یک عملیات انتحاری و انفجاری انجام داد که منجر به شهادت ۱۵ تن و زخمی شدنِ ۳۵ تن از هموطنان بیگناهِ ما گردید و مسوولیتِ آن را نیز سخنگوی این حزب به عهده گرفت؛ اما از سوی حکومت هیچ صدایی برنیامد. از قضا اگر این کار از یک هزاره، ازبک یا تاجیک سر میزد، قیامت بهپا میشد.
گروه طالبان چرا بهوجود آورده شدند؟
دولت پاکستان پس از ۲۰ سال (۱۳۵۳ تا ۱۳۷۳ش) تسلیح، تمویل، سازماندهی و اعزام مخالفینِ دولتهای افغانستان بهویژه پس از خروج ارتش سرخ، نتوانست مطابق استراتژی تعیینشده (تضعیف قدرت و توانایی ملی افغانستان، ایجاد یک دولت ضعیف و همسو در افغانستان، قطع روابط سیاسی افغانستان با هند، تسلط بر راههای ارتباطی آسیای مرکزی و خاتمه بخشیدن به معضلۀ دیورند، سد نفوذ روسیه به افغانستان…) به اهدافِ خود برسد. ۱۲۹
یعنی رهبران پاکستان در آنچه قبل از جنگ خونینِ جلالآباد طراحی کرده بودند تا نمایندۀ خودشان را به قدرت مطلقه برسانند، ناکام شدند. بار دیگر در پی کودتای مشترکِ شهنواز تنی و گلبدین حکمتیار، استخبارات پاکستان ناکام گردید. بار سوم نیز با سقوط دولت دوکتور نجیبالهی بدون حضور و نفوذ پاکستان، به وسیلۀ نیروهای احمدشاه مسعود و تفاهم با جناح حزب پرچم (طرفداران کارمل) و سایر نیروهای سیاسی، پرستیژ دولت و استخبارات پاکستان پایین آمد و آنها در اهداف تعیینشده و استراتژیکِ خویش بازهم ناکام ماندند. بنابرین، راه جنگ و کشتار مردمِ کابل را به وسیلۀ حزب اسلامی گلبدین حکمتیار و متحدانش در پیش گرفتند. این جنگ خونین و نفسگیر نیز در حضور فرمانده جسور و شکستناپذیری چون احمدشاه مسعود، ناکام گردید و وقتی پاکستان امیدواری خویش را از حکمتیار از دست داد، در صدد یک چارهسازی جدید برآمد و برنامۀ ایجاد گروه طالبان را آغاز کرد.
تلاش دیگر پاکستان، تشکیل گروهی بهنام «شورای هماهنگی» بود که به ابتکار حزب اسلامی گلبدین از گروهها و احزابی چون: حزب اسلامی به رهبری حکمتیار، جنبش ملی به فرماندهی جنرال دوستم، حزب وحدت به رهبری عبدالعلی مزاری، جبهۀ نجات ملی به رهبری صبغتالله مجددی و… تشکیل شده بود. این ائتلاف جدید به یاری دولت و استخبارات پاکستان، به تاریخ اول جنوری ۱۹۹۴م (۱۱جدی ۱۳۷۳) از سه استقامت به شیوۀ یک کودتای نظامی وارد عمل شد. اما این توطیه نیز به ابتکار احمدشاه مسعود سرکوب گردید و مخالفان دولت آقای ربانی، دیگر ابتکار عمل را از دست دادند. این ماهها زمانی است که گروه طالبان از مردهریگ و مردهخاکِ تنظیمهای جهادی و در درجۀ دوم، از مهاجرین فراریِ سالها راکتباران حزب اسلامی گلبدین، افسران پشتونتبار از جناحهای حزب خلق و پرچم و مهاجرین در پاکستان، ایجاد شد و به افغانستان صادر گردید.
هرچند طالبان با همکاری مستقیمِ ارتش و استخبارات پاکستان، بالاخره سه بر چهار قسمت از خاک افغانستان را طی پنجسال اشغال نمودند، اما مناطق استراتژیک بارها دست به دست گردید و مقاومت در برابر طالبان از یک حالت ناگزیر و بیباوری، به یک اعتماد ملی مبدل گشت. و حتا شهادت احمدشاه مسعود، سبب شکست برنامههای پاکستان و سقوط طالبان گردید.
احمد رشید نویسنده و تحلیلگر پشتونتبار پاکستانی، در مورد مخالفت احمدشاه مسعود با پاکستان و تشدید فزایندۀ این مخالفت میگوید:
«مخالفت اصلی احمدشاه مسعود با رهبران پاکستان به این سبب بود که پاکستان همواره در پشت حکمتیار ایستاده بوده است. پس از پیروزی مجاهدین، بازهم در جنگهای خونین کابل، از حکمتیار حمایتِ همهجانبه نمود [چون اهداف خود را در وجود آن برآورده میدید]، سپس گروه طالبان را ایجاد و از آن حمایت کرد. این اعمالِ دولتمردان پاکستان برای مسعود به یک عقدۀ آزاردهندۀ روانی تبدیل گردید.
احمد شاه مسعود در تمام دوران جهاد آرزو داشت که ادارۀ استراتژیک جنگ به خود افغانها واگذار شود نه به آی.اس.آی. اما پاکستان تمام امکانات مالی و تسلیحاتی کشورهای کمککننده بهویژه کمکهای امریکا را در اختیار خود گرفت و به این ترتیب، این فرمانده مستقل را به خصومت با خود برانگیخت. پاکستان که به احمدشاه مسعود زیاد توجه نداشت و او را از امکانات محروم ساخته بود، وقتی حکومت کابل در همکاریِ نیروهای درون نظام، به دست وی سقوط کرد، شگفتزده و ماتمزده شد.
مشکل دیگر مسعود با رهبران پاکستان این بود که او یک تاجیک بود، در حالی که پاکستان همواره از جناحهای پشتون حمایت میکرد.» ۱۳۰
احمدشاه مسعود که در دهههای هفتاد و هشتاد میلادی تا حدودی از کمکهای پاکستان برخوردار بود، هرچند باکممهری و بدبینی؛ اما در دهۀ نود میلادی، با رهبران و استخبارات پاکستان وارد یک جنگ غیرمستقیم گردید. این جنگ تا حدی سیر صعودی پیمود که دیگر برگشتناپذیر بود. در واقعیت امر، این یگانه اشتباه دولت و استخبارات پاکستان بود. رهبران پاکستان باید این خطای تاریخی و ویرانگرِ خود را بپذیرند و به جبرانِ آن بپردازند.
Comments are closed.