احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:آرش کاوه - ۲۱ اسد ۱۳۹۲
وقتی حامد کرزی روز عید برای طالبان پیام میدهد که: «اگر دفتر خود را بهجای قطر در کابل باز میکردید، بیرقتان همچنان بالا میبود»، موضوع از حد گفتههای یک رییسجمهور، در حد یک فرد عادی تنزیل مییابد؛ فردی که صرفاً یک واکنش سریع و غیر ارادی داشته است.
فرستادن پیامی اینچنینی چه معنی میدهد، آنهم برای کسانی که آقای کرزی را طرف مذاکرهکنندۀ خود نمیدانند؟
این بارِ نخست نیست که آقای کرزی خود را تا این حد پایین میآورد و تضرعکنان از طالبان میخواهد که او و سخنهایش را جدی بگیرند. نشان دادن روی خوش، برادرخواندهگی و مواردی از این دست که برای طالبان پیشنهاد شده، همیشه بیپاسخ مانده است، و فرستادن اینچنین پیامها به کرات، در شأنِ یک رییسجمهور نمیتواند باشد. اینگونه پیشنهادها و روی خوش نشان دادن به طالبان، شاید تا جایی برسد که آقای کرزی برای مذاکره با طالبان، دیگر حتا برادران ناراضی هم خطابشان نکند و از واژهها و مترادفهای عاطفیتر سود ببرد. اما در این همه سال، پاسخ طالبان به آقای کرزی همیشه مشخص و یکدست بوده و آنها بارها گفتهاند که «ما با امریکا مذاکره میکنیم نه با دولت کابل».
این پاسخ طالبان نشان میدهد که این گروه هیچ اهمیتی برای رییسجمهور قایل نیستند و او را فرد عاری از کنشهای سیاسی و رهبری میدانند. نشانۀ بارز آن، گشایش دفتر قطر بدون آگاهی رییس جمهور بود که با ایجاد سروصدا، آن را یک توطیۀ سیاسی خواند و برای بستنش، دست به دامنِ همه شد. خواهش دخالت مستقیم حکومت آقای کرزی در نشست با طالبان و رد این موضوع از سوی آنها، نشان داد که برادرخواندهگیِ او هم ارزشی برای طالبان ندارد و طرف مذاکرۀ آنها، همچنان امریکاست. اما این تضرعها به چه قیمتی تمام میشود؟
چندی پیش، افشا شدن رهایی پنجصد طالب که به حکمِ شخص رییسجمهور از زندان آزاد شده بودند، نمونۀ بارزِ این موضوع بود که رییس جمهور میخواست به طالبان وانمود کند که او هم قدرتی دارد؛ چیزی که بازهم اثر مثبتی روی طالبان نگذاشت تا التفاتی به او کنند. این ناکارآمدی تصمیمهای رییس جمهور و خواهان توجه طالبان شدن و اینکه میخواهد وانمود کند که او هم میتواند نقشی در گفتوگو با طالبان داشته باشد، مثال کودکی است که با شکستن چیزی میخواهد جلب توجه نماید و نشان دهد که او نیز کسی است؛ موضوعی که شاید در جهان سیاست، چیزی جز مایۀ تمسخر نباشد.
این مسأله به جای نشان دادنِ خودمختاری سیاسی آقای کرزی، عدم شناخت و آگاهی کاملِ او را در قبالِ طالبان نشان میدهد و فراخوان گشایش دفتر در کابل برای طالبان، چیزی جز شکست سیاستهای ارگ نمیتواند تلقی شود.
رهایی پنجصد طالب از زندان به حکم رییس جمهور، نه تنها اینکه توجه طالبان را جلب نکرد، بلکه شک و تردیدِ همپیمانهای آقای کرزی را هم نسبت به سیاستهای او بیشتر کرد و گذشته از این موضوع، بدبینی بیش از حد شهروندان را نیز در برابر خواستههای ارگ شدت بخشید. بنا به گفتۀ آمر امنیت ولایت بلخ، یکی از زندانیهایی طالب به نام ملا کریم که به حکم آقای کرزی از زندان رها شده، اکنون به حیث والی نامنهادِ این گروه در یکی از ولایتها دوباره به صفوف رزمندهگان این گروه پیوسته است.
برای آقای کرزی مهم این است که از سوی طالبان جدی گرفته شود؛ حتا اگر چنین جدی گرفته شدنی، به قربانی شدنِ انسانهای بیگناه ختم شود. از جانب دیگر، وقتی آقای کرزی در پیام عیدی خود به طالبان، آنها را «عزیز» خطاب میکند و میگوید که اگر برای دفتر خود به جای قطر کابل را انتخاب میکردید، حالا عزت داشتید و پرچم و لوحۀتان کنار زده نمیشد، منظورش چیست؟ آیا میخواهد به طالبان بگوید که دیگران مانع رسیدنِ دوبارۀ آنها به قدرتاند درحالیکه او و دیگر یاران طالبان در ارگ میکوشند که زمینۀ برگشت آبرومندانۀ آنها را به قدرت فراهم کنند؟
آقای کرزی نمیداند و یا فراموش کرده است که پرچم طالبان در قطر بهدلیل واکنشهای او به زیر کشیده شد و باز او بود که از رفتن هیأت صلح به قطر جلوگیری کرد. چهگونه است که آقای کرزی برافراشته شدنِ پرچم طالبان در قطر را برنمیتابد، ولی اهتزاز همان پرچم را در افغانستان استقبال میکند؟! پاسخ روشن است و آن اینکه آقای کرزی در پی تأمین صلح و امنیت در کشور نیست. او میخواهد به هر قیمت ممکن، طالبان را وادار به مذاکره با خود کند و به نحوی در این مذاکرات، با طالبان بر سرِ تقسیم قدرت سیاسی در کشور به توافق برسد. به همین دلیل است که در روزهای اخیر، بحث گشایش دفتری دیگر برای طالبان در ترکیه یا عربستان سعودی بالا گرفته که احتمالاً اینبار معتصمآغا وارد بازی ارگ خواهد شد.
شاید آقای کرزی نمیداند زمانی که نشانهگیری درست نباشد، رها کردنِ تیر در تاریکی مفهومی ندارد و همیشه نمیتواند به هدف بخورد و یا هم اگر از روزنۀ سیاسی، آگاهانه برخورد نشود، نمیتوان با یک تیر دو نشان زد. اینها از نمونههای بارز تصمیمگیری آقای کرزی است که به جای فکر کردن، از احساسات کار میگیرد؛ احساساتی که در روز عید نیز بروز کرد و مانند گذشته، از طالبان خواست که به جای قطر، در کابل دفتر بگشایند، و این بار بیرق آنها همچنان بالا خواهد ماند؛ موضوعی که میتواند پس از رفتن آقای کرزی از قدرت، ورد زبانها شود و به گونۀ استعارهآمیز باقی بماند و آنهم به شکل طنزی تلخ: «این آقای کرزی بود که بیرق طالبان را در کابل برافراشت!»
اگر طالبان به این پیامهای آقای کرزی وقعی نمینهند، چه نیاز است که طالبان با برافراشتن بیرق خود در پایتخت حضور سیاسی داشته باشند؛ حضوری که نه تنها به صلح کمک نمیکند، بلکه عملاً طالبان را وارد فاز دیگری از سیاستهای خطرناک منطقهییِ حامیان پاکستانیشان میکند.
Comments are closed.