احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حلیمه حسینی - ۲۲ اسد ۱۳۹۲
انتخابات آینده بدون شک سرنوشتساز و حیاتی است، اما باید دید که چهگونه میتوان آن را مدیریت کرد تا کمترین آسیب را صندوقهای رأی ببینند و بیشترین سود از آنِ مردم شود و آرای حقیقیِ ملت از بطن صندوقهای رأی بیرون بیاید. صد البته این دغدغۀ مردم و همۀ کسانیست که به منافع مردم میاندیشند؛ اما اینکه گروهها، رهبران احزاب، جریانهای سیاسی، مافیا و باندهای کلانِ زدوبندهای اقتصادی و سیاسی، این شبوروزها طرحها و برنامههایی روی دست دارند تا انتخابات آینده تأمینکنندۀ منافع شخصی و گروهی آنها باشد، کاملاً غیر قابل انکار است.
مسالۀ زنان و حضور سیاسیِ آنها نیز این روزها به بحث داغِ دیگری بدل شده که از ابعاد مختلف قابل بررسی و به نقد گرفته شدن است. اینکه زنان افغانستان باید در عرصۀ سیاست مثل تمام عرصههای دیگرِ حیات اجتماعی و جمعی، اشتراک داشته و سهمی فعال را از آنِ خود کنند، قابل قبولِ هر شهروند دردمندِ این سرزمین است؛ زیرا با عقب نگاه داشته شدن زنانِ این دیار و همچنین در جهل و بیخبری و رکود و جمود ماندن مادران و خواهرانشان، از نعمت بزرگِ روشنگری در خانوادههایشان بینصیب ماندهاند و اینگونه است که با درصد بالایی از مادران و زنان بیسواد در کشور، کار علمآموزی و علمپروری در این سرزمین مشکل شده است. از اینرو همه میدانیم که علم و دانشاندوزی، داشتن فعالیتهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، حقِ هر زن افغانستانی است و هم از بایدهاییست که توسعۀ همهجانبۀ کشور به آن وابسته است. جامعۀ جهانی و مردم افغانستان با علم به این مشکل و این درد، تصمیم گرفتند که رسیدهگی به مسالۀ زنان و کمک به آنها را برای جبرانِ سالهای دور نگهداشته شدنشان از فرصتهایی برابر با مردان، در صدرِ دستور کار خود قرار دهند؛ در نتیجه بحث تساوی جندر و سیاستگذاریها در سطوحِ مختلف به نفع زنان در هر وزارتخانه و هر نهاد دولتی و غیر دولتی، مبدل به بحثی پایهیی و بنیادین شد و قانون اساسی افغانستان نیز به خوبی این سیاستها را حمایت کرد تا جایی که اندکی بیش از یکچهارمِ کرسیهای پارلمان را پیشاپیش به زنان اختصاص داد. همۀ اینها یعنی برداشتن موانع از راه زنان و ایجاد فرصتهایی برابر و حتا گاهی تبعیضآمیز برای رشد حضور اجتماعی و سیاسی زنان در افغانستان.
از آنجا که انتخابات یک امر سرنوشتسازِ سیاسی و حیاتی برای کشور است، بدون شک زنان نیز به عنوان رأیدهندهگان و هم به عنوان انتخابشوندهگان در این پروسه باید حرفی برای گفتن داشته باشند. حضور پُرقدرتِ زنان در هر دو میدان میتواند تصویرگر قدرتِ دموکراسی و نهادینه شدن فرهنگِ حضور زنان در عرصههای اجتماعی و سیاسی باشد. اما با تأسف که سیاستهای عمدی یا غیرعمدییی در این میانه به کار افتاده تا توان و ظرفیتِ زنان را رشد نداده، از ریشه بخشکانند. صد البته که این بار نه با سیستم طالبانی و نه با نهی کردن و تحریم کردنِ حضور زن در اجتماع، بلکه با حاتمبخشیها و واسطهگریها و با جنسیتگرایی به جای استعدادمحوری و توانمحوری، کوشیدهاند تا حضور زنان را در تمام عرصهها سمبولیک و نمادین ساخته و با ربودن سررشتۀ مدیریت و نظارت به معنای واقع از آنها، مدیران، سیاستمداران، کارشناسان و همچنین فعالانی بسازند که بدون هماهنگی باهم و جدا از یکدیگر، فقط و فقط به فکر حفظ مقام و جایگاهِ بادآوردۀشان باشند؛ مدیری که بیش از طراحی برنامه و فکری برای تحولآفرینی در یک اداره یا ارگان، نگرانِ مقام و پستی باشد که نه از راه رقابتی آزاد و نه از بدلِ استعداد و توانمندی حقیقی، بلکه فقط به دلیل زن بودن و اعمال نفوذ و واسطهگریِ فلان مرد صاحب قدرت، آن را به دست آورده است. یک چنین زنی حتا اگر سالها در اداره یا ارگانی کار کند، بدون شک بهجز بالا بردن رقم کارمندان دولتی یا غیردولتی زن در پستها و مقامهای کلیدی، کاری مثبت و تحولی چشمگیر برای به نمایش گذاشتنِ قدرت و توانمندی زنانِ این دیار نخواهد داشت.
انتخابات پیش رو هم اگر بخواهد با شعارهایی از این دست (تساوی جندر و حضور زن در همهجا ولو نمادین و سمبولیک) کمکی به سرنوشت زنان و تحولآفرینی در زندهگی آنها بکند، از همین حالا محکوم به شکست است. اینکه هر نامزد باید یکی از معاونینش زن باشد، یا اینکه حتماً ما باید کاندیدای زن یا کاندیداهای زن در ریاستجمهموری داشته باشیم، یا اینکه زنان حتماً این تعداد و آن تعداد مشاور و یا وزیر و وکیل و… داشته باشند، همه خوب؛ اما اینکه زنان چهگونه انتخاب شوند، چهگونه بر سرِ کار آیند و چهگونه بتوانند با حفظ استقلال و شخصیت و… ادامه صفحه ۶
جنسـیت؛ کارت قدرت در…
شأنِ خود وارد میدان رقابتی شوند که همهچیزش به نفعِ مردان رقم خورده، یکی از دشوارترین کارهاست که به گذشتن از هفت خانِ رستم میماند.
سهمیهبندی سیاست و اقتصاد و اجتماع به فلان سهم برای زنان و فلان رقم بران مردان، جامعه را به دو قطبِ زنانه و مردانهیی تقسیم میکند که همیشه زنان را در مرحلهیی فرودستتر از مردان قرار میدهد. زیرا با همۀ این سهمیهبندیها، بازهم درصد مطلقاً بالای پستها و مقامهای کلیدی و حساس، به دست مردان است. بهراستی چند درصد از زنان حاضر در پارلمان و چند درصد از مدیران زنی که امروز در بخشهای مختلف کار میکنند، توانستهاند با توانمندی و شایستهگی مدیریتیشان نگاه مردسالارانۀ حاکم را دستکم در ادارۀشان تغییر دهند؟
بیان این حقایق به خاطر کمرنگ جلوه دادنِ تلاش زنان افغانستان برای احقاق حقوقشان نیست، بلکه به این معناست که باید بپذیریم بعضی از سیاستگذاران عرصۀ جندر در کشور بهخصوص در سطوح کلان، سیاستهایی را در ظاهر به نفع زنان اما در عمل به ضررِ آنها تعریف کرده و پیاده میکنند. امروز زنان ما در قدمِ اول نیازمند شناسایی و درکی درست از فرصتها و ظرفیتهای بهوجود آمده به نفع خودشان هستند و در قدم بعدی، نیازمند رشدِ توانمندیها و بارور ساختنِ اندیشه و توانمندیهایشان، تا حتا بدون اعمال تبعیض مثبت هم بتوانند فرصتها را بهدست آورده و با قدرت، اعمال صلاحیت و اجرای کار داشته باشند.
انتخابات آینده نیز باید از آفتهایی از این دست دور باشد که به نامِ زنان اما در حقیقت برای جابهجا کردنِ یک عده زنان در بدنۀ سیاستِ کشور این شعارها بلند شود که همه خوب میدانند تا چه حد این زنان هم حضورشان و هم صدا و هم مطالباتشان سمبولیک و دور از واقعیتهای جامعۀ افغانستان است. و همۀ این کارها صورت بگیرد آنهم تحت این عنوان که به اصطلاح تساوی و توازنِ جندر باید رعایت شود؛ اما غافل از اینکه کمتر این فرصتها به صورت برابر برای زنان مساعد است. روزی که استعداد و توانمندی حرف اول و آخر را برای تصدی پستهای کلیدی بزند، یعنی تحقق شایستهسالاری. آن روز زنانی که بتوانند خود را همسطح مردان و یا حتا بالاتر از آنها مطرح کنند، در حقیقت فاتح میدان خواهند بود و امروز بیشتر از هر زمان دیگر، ما به زنان توانمندی از این دست نیازمندیم که با تکیه بر توانمندی خودشان به عنوان یک انسانِ فرهیخته و صاحب اندیشه، نه به عنوان یک زن که تنها کارت قدرتی که در دست دارد جنسیت اوست، وارد کارزار رقابتهای انتخاباتی شوند.
Comments are closed.