احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حلیمه حسینی - ۰۱ سنبله ۱۳۹۲
مسابقۀ فوتبال میان پاکستان و افغانستان، به نفع افغانستانیها به پایان رسید؛ یک بُرد شیرین و مطلق به نفعِ کشورمان. وقتی به چهرۀ تماشاگرانِ این مسابقه که مشتاقانه منتظر نتیجه نشسته بودند نگاه میکردی؛ بهوضوح اضطراب و امید را در آنها درمییافتی؛ همان دو عنصری که همیشه در زندهگی شهروندانِ ما وجود داشته است؛ امیـدها و اضطرابهای طاقتفرسا و جانکاه برای رسیدنِ خبر گمشدهیی و یا اضطراب از حملۀ انتحارییی که در راه است و یا تشویش و نگرانییی که برای آینده وجود دارد.
مردم افغانستان با اضطراب بسیار خوب آشنا هستند، اما امید همان عنصر کمیابیست که روز سهشنبه چهرهها و نگاههای شهروندانِ ما را دگرگون ساخته بود. وقتی گُل اول زده شد، این امید بیشتر شکوفا شد و لبخندهایی استثنایی بر لبان مردمِ ما نشست.
بدون شک فضای ورزشی از فضای سیاسی باید دور باشد؛ اما اذهانی که روز سهشنبه منتظر نتیجۀ مسابقۀ فوتبال افغانستان و پاکستان بودند، کمتر تفاوتی میتوانستند میان میدان ورزشی و میدان نبردی که سالهاست استخبارات پاکستان در فضای افغانستان بهراه انداخته، قایل شوند. همۀ آنها برد تیمشان را نوعی تجلی آرزوی دیرینۀشان که مستقل شدنِ سیاست و بازیهای جاری در آن از دخالتهای پاکستانیهاست، میدیدند.
اما آنچه در میدان ورزشی و ذهنِ بازیکنانِ حاضر در میدان موج میزد، بدون شک متفاوت از تماشاگران بود و تلاش برای کنار گذاشتنِ سیاست و معادلات سیاسی در میدان بازی، روشنترین دلیلِ پیروزی آنها به شمار میرفت. چرا که اگر در میدان ورزش، هر کدام به فکر تکروی و برجسته ساختنِ خود میبودند ـ یعنی اگر همان درد و پارادایم کهنه و فرسودهیی که تاهنوز ذهن سیاستمداران کهنهکار ما را اسیر خود ساخته، در ذهنِ بازیکنان افغانستانی حاضر در میدان هم وجود می داشت ـ این برد شیرین از میان میرفت و شهروندان ما طعمِ تلخِ شکستی دیگر را تجربه میکردند. در این بازی، هزاره و تاجیک و پشتون و … فقط برای افغانستان و سربلندی تیممان حرکت کردند، همکاری نمودند و به پیـــروزی اندیشیدند آنهم بدون خیانت، بدون تکروی و بدون منمحوری؛ و حاصل، لبخند بزرگی بود که نقشِ آن در حافظۀ تاریخی ما جاودان خواهد ماند.
ورزش این روزها بهخوبی جایگاهِ خود را میان مردمِ ما باز کرده است و بهخوبی به اثبات رسیده که لذت و شیرینیِ بُرد در میدانهای مختلفِ منطقهیی و بینالمللی، برای آحاد مردم گوارا است و آنان به این نمیاندیشند که برنده، از کدام قوم است و کدام مذهب را دارد و یا به کدام زبان سخن میگوید. برای مردم جلوهبخشی به اقتدار و شکوه کشور، همان لذتِ بیبدیلی است که برای استقبال از آورندهگان آن، سرکها را آب و جارو میکنند و گُل به گردنشان میاندازند و آنها را بر شانههای خود میگردانند بدون این که حتا فکر کنند که برنده، هزاره است یا تاجیک و پشتون و… . از اینرو ورزش اگر میتواند یک نوع همدستی، همگون شدن و اشتراک پیدا کردن در نقطۀ غم از شکست و شادی از پیروزی را به مردم ما بدهد؛ نیازمند توجه اساسی کارشناسان و کسانی خواهد بود که قرار است استراتژیهای کلان کشور را طراحی و تطبیق کنند.
ورزش به عنوان یک محور وحدتبخش میتواند قابل تأمل باشد؛ چرا که ورزش بهخصوص از نوع تیمی آن ـ مثل فوتبال که تکتک بازیکنان حاضر در میدان بازی، نقشی در شکست و پیروزی خواهند داشت ـ بدون همگرایی و نفی هر گونه تکروی و منمحوری، نخواهد توانست افتخارآفرین و پیروزیبخش باشد. آنچه روز سهشنبه تیم ملی فوتبال افغانستان در مقابل پاکستانیها به نمایش گذاشت، نمونه و الگوی خُرد اما با مفهومی بلند بود که اگر قرار است افغانستان در مقابل پاکستان و یا هر نیرو، کشور و یا ارادهیی دیگر که بخواهد افغانستان را مغلوب کند و بر سرنوشت مردمانش حاکمیت پیدا کند، بایستد؛ نیاز است مردمانِ آن نقاط واگرایی و تفرقهآمیز را کنار گذاشته و به وحدتی بنیادین و کارآمد بیاندیشند و از این راه بتوانند معادلات خُرد و کلانی را که امروز به ضرر افغانستان و به نفع دیگران در حال چرخش است را به سود خود تغییر دهند.
پیروزی شیرین و بهیادماندنیِ سه بر صفر در مقابل پاکستان، در فضای تشنجآلود و خستهیی که امیدها برای فردای بهتر رو به افول است، غنیمتی بود که باید آن را ستود و از افتخارآفرینانِ این میدان تقدیر به عمل آورد، نه شاید بهخاطر اینکه یک بازی را بردهاند، شاید بیشتر بهخاطر اینکه لبخند را بر لبانی نشاندهاند که شوریِ اشکها و تلخیِ دردها را بیشتر از شیرینیِ پیروزییی اینچنینی به خود دیدهاند. آنها را باید ستود به این خاطر که امید را زنده کردند و به مردم این پیام را رساندند که اگر متحد باشیم و اگر خوب و با برنامه بازی کنیم، اگر به هدف بیاندیشیم و از منمحوریها بگذریم، اگر برد را آنهم بردی عادلانه، اخلاقی و قاطع که در سایۀ وحدت و همگرایی بهدست میآید را با فراموش کردنِ منیتها بخواهیم و دنبال کنیم؛ بدون شک دستیافتنی خواهد بود چرا که هرگز این ادعا را نمیتوان باور کرد که بر پیشانی شهروندان ما نوشته شده «محکوم به شکستی ابدی!»، و حتا اگر یکچنین افسانهیی ساخته و پرداخته شده باشد، با بردهایی از این دست میتوان طلسمِ این شکست ابدی را شکست و با وحدت و یکی شدن، سیاستِ درهمشکسته و بیمار و وابستۀ کشور را شفا بخشید و به سامان رساند. این حق مردمِ ماست که بعد از عمری تجربۀ شکست و شکسته شدن، به پیشواز فتح و پیروزی بروند و فریاد شادی سر دهند.
Comments are closed.