احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





همه‌جا جهان سوم است!

- ۳۰ سنبله ۱۳۹۲

آنتونی کابالرو
ترجمه: جاهد جهان‌شاهی

آنتونی کابالرو(۱) یکی از سرشناس‌ترین روشن‌فکران امریکای جنوبی است. او در سال ۱۹۴۵ در بوگوتا زاده شد و با نوشتن رمان «بدون راه نجات»، در ادبیات معاصر کلمبیا جایگاه استواری برای خود پدید آورد. نوشتار پیش رو، رویکردی انتقادی به سرمایه‌داری و تبعاتش در کشورهای مختلف دارد.
ده‌ها سال طول کشید تا سرمایه‌داری بتواند متمدن شود. حال دوباره خشونت اولیه‌اش را از سر گرفته است. برای این منظور امریکای جنوبی بهترین نمونه است.
چرا سرمایه‌داری گرفتار بحران شده است؟ برای این‌که به یک سرمایه‌داری جهان سومی مبدل شده است. بازهم پرسش فقر مطرح می‌شود و چه‌گونه می‌توان از آن رهایی یافت.
من از امریکای جنوبی برای‌تان می‌نویسم. زمانی که سوسیالیسم واقعاً موجود به پایان خط رسید، برای این منطقه به اصطلاح «اتفاق نظر واشنگتن(۲)» را کشف کردند. اما اسم این برنامۀ اقتصادی ریاکارانه است و چنین تداعی می‌کند که کشورهایی با «خواست‌های همسو» در واشنگتن به «اتفاق نظر» دست یافتند. اما حقیقت این است که عده‌یی با هم به توافق رسیدند تا برنامه‌یی را بر ما دیکته کنند: موسسات مالی بین‌المللی مستقر در واشنگتن هم‌چون بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و بانک توسعۀ میان امریکایی. این رویداد شباهت زیادی به یک ضرب‌المثل قدیمی هسپانیایی دارد «شبان‌ها نشست داشتند، گوسفندها مردند(۳).»
در واقع از آن هنگام گوسفندان بسیاری را کشتند و کباب کردند و فرو بلعیدند. در اقتصاد ملی کشورهای امریکای جنوبی، که آن وقت‌ها در سطح جهان جزو پرنوسان‌ترین‌ها بودند، شکاف اندک میان ثروت‌مندان و جمعیت روبه رشد تهیدستان وسیع‌تر شد. این شکافی است میان میلیاردر غول مخابرات مکزیک، کارلوس اسلیم(۴)، که در یکی از فقیرترین کشورها به ثروتمندترین مرد جهان تبدیل شده است و میلیون‌ها نفر از هم‌ولایتی‌های او که ناچارند برای یافتن کار سیاه، مرزهای کشور همسایۀ ایالات متحدۀ امریکا را در نوردند، چرا که در مکزیک کاری یافت نمی‌شود. دولت‌های امریکای جنوبی اغلب سرایت بحران امریکای مرکزی یا اروپایی را به اقتصاد ملی خود به‌شدت رد می‌کنند و می‌گویند اقتصاد ما «آسیب‌ناپذیر» است، اما صحت ندارد: چه بسا اقتصاد امریکای جنوبی به بحران‌ها عادت کرده است. این کشورها بحران را در خود نهفته دارند. اگر به طور مثال بدهی‌های خارجی را از نظر بگذرانیم که طی ۳۰سال گذشته آن‌ها را «بدهی‌های ابدی» وانمود کرده‌ایم، به این ترتیب بحران هم خارجی است و هم ابدی: این بحران همیشه وجود داشته و همواره به دیگران وابسته بوده است. در کنار این، فعالیت انحرافی قرارداد دادوستد آزاد قرار دارد که کشورهای امریکای جنوبی با قدرت‌های اقتصادی‌یی چون ایالات متحدۀ امریکا، اتحادیۀ اروپا و کانادا به امضا رسانده‌اند. به این ترتیب کشورها، اقتصادهای ملی خود را بدون پشتیبانی مالی حمایتی (اتفاق نظر جایز نیست!) به رقابت با کشورهایی که از حمایت مالی قدرت‌مند اقتصاد ملی برخوردارند، وا می‌دارند. بر اساس بررسی‌های من با این روش فقط وضع وخیم‌تر می‌شود. رشد اقتصادی مکزیک از زمان عضویت در معاهدۀ تجارت آزاد امریکای شمالی متوقف شده و ما شاهدش هستیم. همین‌طور شیلی که بیلان مبادلاتش با ایالات متحدۀ امریکا از مازادی مطمین به عمق کسری موازنه سقوط کرده است و پیرو هم که در حال حاضر همان مسیر را طی می‌کند. کلمبیا پیش از آن‌که قراردادی را با ایالات متحدۀ امریکا امضا کند، قراردادهایی را با اتحادیۀ اروپا و کانادا بسته بود. حال نتیجه‌گیری می‌کنند که این قراردادها به کشاورزی و دامداری آسیب می‌رساند و باعث متلاشی شدن صنایع می‌شود. برزیل تنها کشوری است که قدرت‌مندانه از امضای چنین قراردادهایی امتناع ورزید. به این معضلات وابسته‌گی ناسالم ارسال پول هم افزوده می‌شود یعنی دالر و یوروهایی را که میلیون‌ها نفر از امریکاییان جنوبی ساکن ایالات متحدۀ امریکا یا اتحادیۀ اروپا به کشورهای‌شان برای حمایت خانواده‌های‌شان ارسال می‌کنند. در گیرودار بحران آن‌ها هم مشاغل‌شان را از دست می‌دهند و بی‌آن‌که بخواهند، به کشورشان بازگردانده می‌شوند. بی‌دلیل نیست که اخیراً ایالات متحدۀ امریکا بار دیگر قوانین مهاجرتی را دشوارتر کرد. برای کشورهای حاشیه‌یی و وابسته، بحران ثروت‌مندان یک فاجعه است.
در این‌جا تأکید می‌کنم، همۀ این‌ها موارد تازه‌یی نیست. سرمایه‌داری در امریکای جنوبی همواره بیش از حد درنده‌خو و ناعادلانه بود. همان‌گونه که روزگاری در اروپا، چنان درنده‌خو و ناعادلانه بود که کارل مارکس(۵) آن را محکوم کرد و چارلز دیکنز(۶)، پیامدهایش را به رشتۀ تحریر درآورد. اما طولی نکشید که در اروپا و چه بسا امریکای شمالی اشراف غارت‌گر، نمونه‌های کنترل اجتماعی و قانونی را شکل دادند. به شکرانۀ این اقدام، قابلیت‌های غول‌آسایی که هرگز وجود خارجی نداشتند، پدید آمدند و ثروت اندوختند، قابلیت‌هایی که توانست ثروت را نسبتاً دموکراتیک تقسیم کند. به این مهم سندیکاها و احزاب کارگری و نهایتاً خیزش‌های مردمی و انقلاب‌های اجتماعی دامن زدند.
به این ترتیب، سرمایه‌داری پیوسته مدرن‌تر شد تا این‌که روزگاری سرمایه‌داری به دولت رفاه «با سیمای انسانی» مبدل شد. درست همان دولت‌های رفاه، اکنون در تنگنا قرار گرفته‌اند. نمونه‌های کنترل اجتماعی ضعیف شدند و چه بسا از بین رفتند. آن‌چه برجا ماند، اندیشه‌های نیولیبرال‌های راست‌گرا بود. مارگارت تاچر(۷)، ریگان(۸) و نسل جوان آن‌ها. هم‌زمان با فروپاشی کمونیسم هراس از انقلاب‌ها هم از بین رفت. درست همین مهم باعث پدید آمدن دولت‌های رفاه پس از جنگ جهانی شده بود. اکنون سرمایه‌داری دوباره به شیوۀ خشن و بی‌رحمانۀ آغازینِ خود بازگشته است.
اتفاقاً درست به همین دلیل امریکای جنوبی که با تأخیر به جشن کشتار رسیده بود، به قول یک نویسندۀ کلمبیایی قرن نوزدهم: «همه چیز با تأخیر سراغ ما می‌آید… حتا مرگ! به تصویر نمونۀ سرمایه‌داری جهانی‌شدۀ امروز مبدل می‌شود. اتفاق آرای واشنگتن که برای این منطقه در نظر گرفته شده بود، در این میان به الگوی جهانی مبدل شده: اعتدال بخشیدن به دادوستد و بازار مالی و تبادل آزاد کالا ـ به غیر از تردد انسانی ـ جابه‌جایی سرمایه به هر مقدار و بدون کنترل و تفاوتی هم نمی‌کند که از کجا می‌آید و از چه جایی سر درمی‌آورد، خصوصی‌سازی و آزادسازی، دولت کمتر و بخش خصوصی بیشتر. در حال حاضر، همه‌جا وضع از این قرار است و تنها مردمان امریکای جنوبی نیستند که ناظر پیامدهای آن هستند. همین‌طور جوانان خشمگین در خیابان پوئرتا دل سل(۹) مادرید، در میدان سینتا گماتوس(۱۰) آتن و روی پل بروکلین(۱۱) نیویارک با فریاد «وال استریت را تصرف کنید!» مثل زمان کارل مارکس و چارلز دیکنز گفته‌ها و دیده‌های آن‌ها را کشف می‌کنند. کار یافتن میسر نیست، بیمۀ بی‌کاری از دستور کار خارج می‌شود، حقوق بازنشسته‌گی تقلیل پیدا می‌کند. آموزش رایگان دیگر وجود ندارد. جان کلام: دولت رفاه‌ستیز از راه می‌رسد.
جهانی‌سازی برای کشورهای رهاشده از جهان سوسیالیستی و دنیای سومِ وسیع نتوانست جهان اول آرمانی ارزانی دارد و بلکه برعکس: ما امروزه جمله‌گی در جهان سوم جهانی‌سازی‌شده زنده‌گی می‌کنیم.
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ Antonio Caballero
۲ـ Washington Consensus
۳ـ Reunion de pastores, oveja muerta
۴ـ Carlos Slim
۵ـ Karl Marx
۶ـ Charls Dickens
۷ـ M. Thatcher
۸ـ R. Reagan
۹ـ Puerta del sol
۱۰ـ Syntagmatos
۱۱ـ Brooklyn Bridge

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.