ایدیولوژیِ «تجاوز» و «اغوای» طالبانی

گزارشگر:احمـد عمران - ۰۲ میزان ۱۳۹۲

در مورد رفتار طالبان با نوجوانانی که آن‌ها را به صفوفِ خود می‌کشانند تا ظاهراً در «جهاد»شان سهیم شوند، حرف و حدیث‌های زیادی گفته شده است، از جمله این‌که آن‌ها را شست‌وشوی مغزی می‌دهند و در جریان تعلیمات انتحاری، به آن‌ها تابلیت‌های روان‌گردان می‌خورانند. اما تازه‌ترین مورد از رفتار طالبان، تکان‌دهنده‌ترین نوع رفتار اعضای این گروه را با چنین نوجوانانِ فریب‌خورده به نمایش می‌گذارد. 

امنیت ملی کشور با پخش خبرنامه و گذاشتن تصاویر ویدیوییِ یک نوجوان در فیس‌بوک، روی دیگر سکه «جهاد طالبانی» را هم به نمایش گذاشت. این نوجوان که اهل فراه است و در شهر هرات در آستانه انجام حمله انتحاری بازداشت شده، در جریان بازجویی اعتراف می‌کند که آموزش‌دهنده‌گان انتحاری به او تجاوز کرده‌اند. این اعترافات در هر شرایطی که به دست آمده باشد، چهره دیگری از طالبان را نشان می‌دهد؛ همان چهره‌یی را که هر سازمانِ ایدیولوژیکی می‌تواند داشته باشد.
سازمان‌های ایدیولوژیکی که به قصد تصاحبِ قدرت برمی‌خیزند، از تمام راه‌های ممکن برای رسیدن به اهدافِ خود استفاده می‌کنند. جذب افراد و به ویژه نوجوانان به هر شکلی که صورت گیرد، تنها یک نام می‌تواند داشته باشد؛ اغوا.
اغواگری به شیوه‌های گوناگون صورت می‌گیرد و هدف‌های معینی را دنبال می‌کند. اما کلیتِ اغوا می‌تواند واحد باشد. کلیتِ آن برمی‌گردد به نفوذ بر دیگران به هدفِ استخدام آن‌ها در بازی‌های قدرت. نازی‌ها در آلمان و استالینیست‌ها در شوروی سابق، حامیان خود را اغوا می‌کردند. ایدیولوژی‌هایی را که هیتلر و استالین از آن استفاده می‌کردند، عناصر نیرومند و مرعوب‌کننده اغواگری را در خود نهفته داشتند. این نمادهای اسطوره‌یی اغواگری، از راه‌های سخنرانی و سلطه زبانی حامیان خود را به همان بیماری‌یی مبتلا می‌کردند که از انواع تابلیت‌ها و داروهای روان‌گردان می‌توان انتظارش را داشت. رولان بارت نشانه‌شناس و منتقد ادبی بزرگ فرانسه، در مورد زبان با بدبینانه‌ترین الفاظ می‌گفت: «زبان نه مرتجع است، نه مترقی؛ [بلکه] صاف و ساده فاشیست است.» همین بُعد مرعوب‌کننده و اغواگرِ زبان سبب می‌شد که رولان بارت در برابر آن چنین موضعی اتخاذ کند. او باور داشت که دستگاه‌های سلطه و قدرت از طریق زبان هدف‌های خود را توجیه می‌کنند.
اما روی دیگر سکه اغواگری، بسیار وحشت‌ناک است. اغواگری سبب می‌شود که اخلاق در تمام سطوح واپس زده شود و جای آن‌ را تنها میل و ارضا پُر کند. اغواگری همان‌گونه که قربانی می‌طلبد، اغواگران را نیز قربانی می‌کند. آن‌چه را که طالبان با افراد زیر نفوذِ خود انجام می‌دهند، همان شیوه‌های کهنِ متقاعد کردن‌های اجباری و ایدیولوژیک است.
ایدیولوژی به باور بسیاری از اندیشمندان اگر جنبه‌های پویاگری و شورآمیز دارد، ولی جنبه‌های منفی زیادی نیز می‌تواند داشته باشد. ایدیولوژی جهانی را که خود می‌سازد و رنگ‌آمیزی می‌کند، به عنوان جهان واقعی در برابر حامیانِ خود قرار می دهد. ایدیولوژی این باور را پدید می‌آورد که برای حل تمام مشکلات، نسخه‌های آماده در اختیار دارد. ایدیولوژی تلقین می‌کند که دوستان ما کی‌ها اند و دشمنان ما کی‌ها. این‌ها همه از ویژه‌گی‌های ایدیولوژی نشأت می‌گیرند که بر زمین اغواگری خود را استوار می‌سازند.
اغواگری در نهایت به کشتن و تجاوز کردن می‌انجامد؛ همان چیزی که آموزش‌دهنده‌گان حملات انتحاری نسبت به نوجوان فراهی از خود تبارز دادند. این‌ها همان افرادی ‌استند که با روش‌های اغواگری، جوانان و نوجوانان این کشور را شکار هدف‌های خود می‌کنند و بعد آن‌ها را می‌کشند و یا به آن‌ها تجاوز می‌کنند.
ایدیولوژی پای‌بند مقررات و باید و نبایدهای دینی نیست؛ همان گونه که تجاوزگران به نوجوان فراهی در بند آن‌‎چه که دین و مذهب می‌گوید، نبودند. آن‌ها به فرمان غرایزِ خود عمل کردند و از آن جایی که برای اعمال خود هیچ عاقبتی متصور نیستند، این گونه رفتارها در نظرشان قبیح نمی‌نماید.
اغواگری حسن و قبحِ رفتارها را به کلی پاک می‌کند. اما مهم این‌جاست که طالبان در برابر چنین اعمالی چه‌گونه مورد خطاب قرار می‌گیرند و چه برخوردی با آن‌ها صورت می‌پذیرد. تجاوزگران به نوجوان فراهی، در ادبیات ارگ ریاست جمهوری «برادر» خطاب می‌شوند و آن‌هایی هم که به کرات دست به چنین اعمالی زده‌اند و به شکلی گرفتار شده‌اند، با قلم عفو همایونی از پنجه عدالت رها می‌شوند. آیا می‌توان جنایتی به این هولناکی را چنین به‌ساده‌گی بخشید و گذاشت که رهبران و فرماندهان طالبان هم‌چنان به اغواگری و شکار نوجوانان و جوانان ادامه دهند؟

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.