گزارشگر:نثاراحمد فیضی غوریانی ـ عضو مجلس نمایندهگان افغانستان - ۰۵ میزان ۱۳۹۲
افغانستان آماده برگزاری انتخابات سال ۱۳۹۳ ریاستجمهوری و شوراهای ولایتی است؛ انتخاباتی که برخیها را نسبت به آینده امیدوار و برخیها را نگران کرده است. اما در حال حاضر امیدواریها در میان شهروندان کشور، بیشتر از نگرانیها قابل لمس میباشد. بسیاریها به این باور اند که در انتخابات آینده، تیمی تازهنفس مسوولیتِ مدیریت کشور را بهدست خواهد گرفت و تغییرات مثبتی را در زندهگی سیاسی و اجتماعی کشور رقم خواهد زد. اما آنانی که نگراناند، عمدتاً استدلال میکنند که بازهم «همان آش خواهد بود و همان کاسه» و قرار نیست اتفاقی خاص در کشور به وقوع بپیوندد. این طیف از شهروندان، خروج نیروهای خارجی، افزایش حملات گروههای هراسافکن و نبود یک نامزد قدرتمند با تیم کارا را از عمده دلایل نگرانیهای خود عنوان میکنند.
در این جای شک نیست که افغانستان در سال آینده، به تغییرات اساسی با آمدنِ یک تیم نیرومند نیاز دارد که بتواند مدیریت سیاسی در کشور را به نحوی انجام دهد که امیدواری و شور سیاسی و اجتماعی، یک بار دیگر به جامعه برگردد. برنده انتخابات آینده ریاست جمهوری از حالا باید بداند که افغانستان با چه مشکلاتی روبهروست و چهگونه میشود این مشکلات را اولویتبندی و برای آنها راه های عملی بیرونرفت ارایه کرد. دیگر با کلیگویی و وعدههای بیپشتوانه نمیتوان آرای مردم را با خود داشت و حتا اگر به زور تقلب و جعلکاری هم به پیروزی رسید، امیدوار بود که میتوان همچنان در قدرت باقی ماند.
داشتن یک برنامه واقعی و مطابق با شرایط کشور که بتواند مطالبات اکثریتِ جامعه را بازتاب دهد، در انتخابات آینده از اهمیت ویژهیی برخوردار است. این برنامه باید چنان موشکافانه و کارشناسانه تهیه شود که با یک بار مرور کردن بتوان اهداف نامزد انتخابات را دریافت و فهمید که با چه مکانیزم و سازوکارهایی میخواهد به جنگ مشکلات برود. در گذشته برنامههای نامزدهای انتخابات، عمدتاً به این شباهت داشت که گویی یکی از روی دستِ دیگری کاپی کرده باشد. شاید برخیها خُرده بگیرند که در افغانستان مشکلات چنان فراوان است که حتا ردهبندی و دستهبندی کردن آنها بهآسانی میسر نیست و از جانب دیگر، راهحل برای چنین مشکلاتی با توجه به ظرفیتهای کشور، همواره نمیتواند با عینیتها منطبق باشد. به گفته این خردهگیران، در کشورهای دیگر که عمدتاً از ثبات سیاسی و اقتصادی در حد نسبی برخوردار اند، نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری برآوردهایی دارند و میدانند که کدام مشکلات را در برنامههای خود اولویت دهند و چه راهحلهایی را برای آنها با شناختی که از امکانات مالی کشور خود دارند پیشنهاد کنند تا حمایت رایدهندهگان را بهدست آورند. ولی در افغانستان چنین فضایی نیست و اگر کسی وعدههای انتخاباتی هم بدهد، بیشتر از اینکه این وعدهها عملی باشند، جنبه آرمانگرایانه دارند. زیرا اقتصاد افغانستان استوار بر کمکهای خارجی است و معلوم نیست که این کمکها در چه میزانی و برای چه اهدافی ارایه خواهند شد.
از سوی دیگر، در افغانستان هنوز شهروندان کمتر به برنامههای انتخاباتی توجه نشان میدهند و چیزهای دیگری سبب میشود که به کسی رای دهند و یا رای ندهند. چیزهایی مثل قومیت، زبان، رفاقت، پول و وعده چوکی و پست. از اینکه هنوز افغانستان در بند چنین رفتار سیاسی است، نمیتوان انکار کرد؛ ولی این را هم نباید از نظر انداخت که همواره نباید چنین باشـد. مردم افغانستان نیاز دارند که در انتخابات به عنوان حرکتی عقلانی و مدرن، با عقلانیت برخورد کنند و نه با احساس و عاطفه.
انتخابات عرصه عقلانیت است و اگر به جریانی احساسی و عاطفی فرو کاسته شود، به نتایج خطرناکی که منافعِ کل جامعه را صدمه خواهد زد، تبدیل میگردد. به همین دلیل است که نخبهگان جامعه وظیفه دارند که چهره جدیدی از انتخابات را به جامعه نشان دهند؛ چهرهیی که عقلانیت در آن در صدر قرار داشته باشد. در سادهترین تعریف، عقلانیت یعنی پیروی کردن از منطق و استدلال و یا در تعریفی دیگر، یعنی اینکه کسی علیه منافع خود عمل نکند. اما اینکه نامزدان انتخابات باید یک برنامه روشن، واقعگرایانه و عملی داشته باشند، به هیچ صورت نمیتواند به دلیل عاطفی بودن انتخابات در افغانستان، مسوولیت آنها را کم کند. نامزدان وظیفه دارند که برنامه انتخاباتی خود را به گونهیی تدوین کنند که در برابر قضاوت مردم قرار گیرد و رییسجمهور آینده از درون چنین برنامهیی بر کرسی ریاستجمهوری کشور تکیه زند.
موضوع دیگری که برنامه انتخاباتی را میتواند توجهبرانگیز کند، جنبه عملی بودن آن است؛ به این معنی که نامزدان انتخابات باید بدانند که برای چالشها و مشکلات چه راهحلهایی دارند. اینجاست که شاهد تفاوتها خواهیم شد. شاید مشکلات عام جامعه برای بسیاریها مشخص باشد و همه نیز در مورد آنها توافق داشته باشند ـ هرچند که در همین قسمت هم باید اختلافها و تفاوتهایی وجود داشته باشد و آنچه را که یک نامزد به عنوان اولویت اصلی خود مطرح میکند، شاید اولویت دست چندمِ نامزد دیگری باشد ـ ولی تفاوت اصلی باید در ارایه راهکارهای حلِ مشکلات نمود پیدا کند. نامزدان باید با درایت در این خصوص عمل کنند و مردم را دستکم نگیرند. در گذشته بارها دیده شده که برخی نامزدان با وعدههای هوایی و میانتهی تلاش کردهاند که آرای مردم را شکار کنند. وعدههای به اصطلاح مردم «سر خرمن». اما چنین فرهنگی برای انتخابات و مسیر دموکراتیزه کردن کشور، مسیری درست و عقلانی نیست و به جای اینکه به تغییر مناسبات سنتی در جامعه بینجامد، این مناسبات را بیشتر تحکیم میبخشد و یا هم در بدترین وضعیت، به این مناسبات روکش دموکراتیک میدهد. مثلاً سه اولویت در برنامههای انتخاباتی میتواند موضوعهای اقتصادی، امنیت و مبارزه با فساد باشد. اما درایت نامزدها زمانی میتواند مورد توجه قرار گیرد که آنها برای حل این مشکلات راهکارهای مناسبی را پیشنهاد کنند؛ راهکارهایی که بتوان از عملی بودن آنها مطمین بود، دفاع کرد و نشان داد که چرا و به چه دلیل این راهکار، حل فلان مشکل میتواند باشد. اما اینکه شهروندان به کدامیک از برنامهها توجه خواهند کرد و رای خواهند داد، در آخرین تحلیل مربوط به انتخاب و تصمیم خودشان میشود.
به هر حال، انتخابات آینده، فرصت خوبی است که نامزدان به فرهنگسازی انتخابات نیز توجه نشان دهند.
Comments are closed.