احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حامد علمي - ۱۳ سنبله ۱۳۹۱
بخش نهم
نه تنها احمدشاه مسعود در شمال افغانستان از برنامه حمله اطلاع نداشت؛ بلکه هیچ نوع هماهنگی در میان حملهکنندهگان بر شهر نیز دیده نمیشد. طوری که گفته شد، حملات بر شهر در اوایل ماه مارچ پس از سقوط ثمرخیل آغاز گردید، اما در جبهات شمال، جنوب و شمال شرقی ننگرهار هیچگونه تحرکی دیده نشد. اگر اقداماتی هم صورت گرفت، بسیار سطحی، دیر و ناقص بود. حتا در عملیات دوم نیز جبهات سایر سمتها، همکاری لازم را نکردند.
از برنامۀ حمله بر شهر جلالآباد نه تنها مجاهدین و جبهات قدرتمند جهاد افغانستان بیاطلاع بودند، بلکه رهبری جهاد و حکومت جدیدالتشکیل موقت مجاهدین تا آخر در جریان حوادث قرار نگرفتند.
چرا این هماهنگی صورت نگرفت؟
پاسخهای متعددی برای این پرسش موجود میباشد. یکی از آنها، عدم سنجش مجاهدینِ اطراف جلالآباد و حامیان نظامیشان است. آنها به این پندار بودند که به تنهایی قادر به تسخیر جلالآباد هستند و ضرورتی دیده نمیشود که مجاهدین سایر ولایات خصوصاً احزاب رقیب را در این برنامه شریک سازند و افتخار رایگان و قدرت شایگانی که نصیبشان میشود را با سایر مجاهدین تقسیم نمایند.
«جنگ جلالآباد نحوه ضعف مجاهدین را در جنگ منظم نشان داد. مطابق پلان استخبارات نظامی، هماهنگی حمله از سه جهت هیچگاهی مورد تطبیق قرار نگرفت و جنگ توسط دو شورای جداگانۀ قوماندانها که از همدیگر مجزا عمل میکردند، رهبری گردید. حتا محاصره شهر که آسانترین بخش جنگ بود، بر اثر عدم موجودیت هماهنگی و رقابتهای حزبی، به خصوص حزب یونس خالص و محاذ ملی اسلامی افغانستان که در منطقه قوی بودند، ناموثر از آب درآمد. هر حزب در کنترل سرکی که از کابل به جلالآباد آمده بود، نوبت گرفت و هنگام تبدیل گارد، ملزومات تهیهشده از طریق کوهها به طرف شهر سرازیر میگردید.» (۲۰)
حامیان جنگ جلالآباد به این گمان بودند که جنگ آغاز میشود و قبل از اینکه سایر جبهات به خود بیایند، شهر سقوط مینماید و اداره آن شهر بهدست دوستان و متحدان استراتژیکی آنها میافتد.
احمدشاه مسعود به این باور بود که جنگ جلالآباد به نام انجنیر حکمتیار رقم زده شد: «به نظر من، پاکستانیها به بسیار دقتْ زمان حمله به جلالآباد را در نظر گرفته بودند؛ زیرا در آنزمان اکثر نقاط افغانستان برف بود و آنها میخواستند زمانی جلالآباد را تصرف کنند که ما نتوانیم به دروازههای شهر برسیم. جنگ جلالآباد جنگ میان مجاهدین و حکومت کابل نبود؛ بلکه جنگ میان پاکستان ـ حکمتیار و حکومت کابل بود. جنگ جلالآباد به نام حکمتیار نوشته شده بود، به همین دلیل زمانی که جنگ در جلالآباد آغاز گردید، پاکستانی ها فکر کردند که آن شهر سقوط میکند و به یکبارهگی تمام مواد اکمالاتی را بالای ما قطع کردند و فکر کردند که به ما ضرورت ندارند.» (۲۱)
حتا قطع ارسال اسلحه هنگامی که جنگ در جبهات اطراف شهر جلالآباد به شدت ادامه داشت، دیده شد. گاهی این اخلال در ارسال اسلحه، توسط مقامات نظامی حکومت پاکستان صورت گرفت و گاهی هم موجودیت گروههای مختلف از مرز تا جبهات اطراف شهر، مسبب این عمل میشدند. یکی از فرماندهان مجاهدین به گونه واضح، گروه حزب اسلامی را مسوول توقف کاروان اسلحهاش میداند: “عملیات ما بالای پوستههای حفاظتی شاهراه آغاز گردید و ما قادر شدیم تا ۳۲ پوسته حفاظتی را تصرف کنیم و بعد از مسدود شدن راه، مهمات ما تمام شد و زمانی که از پشاور برای ما مهمات ارسال گردید، کاروان نظامی ما توسط حزب اسلامی افغانستان در منطقه جاجی ولایت پکتیا توقف داده شد و در آنهنگام شخص انجنیر گلبدین حکمتیار نیز در جاجی بود و شخصاً مسوول این عمل شناخته میشد.” (۲۲)
بنابران، در جریان قرار نگرفتنِ سایر جبهات و فرماندهان، غرور بیجا و بالاخره رقابتهای نادرست فرماندهان و گروههای جهادی در اطراف شهر، سبب شد که هیچ نوع همکاری حتا اعلان همدردی با مجاهدین جبهات ننگرهار صورت نگیرد.
علاوه بر دلایل بالا، بعد از حملۀ اول و سقوط اسرارآمیز ثمرخیل، استراتژیهای متفاوتی میان فرماندهان مجاهدین و احزاب جهادی در رابطه با این جنگ ظهور کرد. رهبران هر دو حزب اسلامی معتقد بودند که باید با فشار نظامی، حکومت کابل را سقوط داد. سایر گروهها نیز که در اطراف شهر جلالآباد نیرو داشتند، حمله بر جلالآباد را یک نوع فشار نظامی بهخاطر بهدست آوردنِ امتیاز سیاسی، میخواندند. جنرال رحیم وردک، فرمانده نظامی تنظیم محاذ ملی اسلامی، درباره استراتژیِ خود میگفت: “استراتژی ما فشار آوردن بالای رژیم کابل است تا آنها را به میز مذاکره بکشانیم و در مذاکرات دستی قویتر داشته باشیم و این استراتژیِ معقولی است که بعد از خروج نیروهای شوروی طرح شد و ما باید این استراتژی را بیان میکردیم و حتا قبل از حمله اول به جلالآباد واضحاً میگفتیم.” (۲۳)
بـ عدم آگاهی از نیروهای دشمن: طوری که ذکر گردید، طراحان حمله بر شهر جلالآباد، شناخت کافییی از نیروهای حکومت کابل نداشتند. قبل از خروج نیروهای شوروی از افغانستان چنان پنداشته میشد که شورویها به یکبارهگی افغانستان را ترک میکنند و هیچگونه حمایتی از حکومت کابل، حتا با ارسال اسلحه و بمباران هوایی، نمیکنند. بنابران، تصور عمومی چنان بود که به مجرد خروج آخرین سرباز شوروی از افغانستان، بساط حکومت کابل برچیده میشود.
یکی از افسران اردوی پاکستان به احمدشاه مسعود گفته بود که بهخاطر تصرف کابل باید از بلندگوها کار گرفته شود. “در جلسه ششم شورای نظار، برای اولینبار با یک هیات پاکستانی دیدیم که به داخل افغانستان آمده بود. مساله عمدهیی که آنها تاکید میکردند، عبارت از بسته شدن راه سالنگ بود و میگفتند که جنگ شاید از جلالآباد و پکتیا بهطرف کابل آید و ضرور نیست تا شما در جنگ کابل مداخله کنید، فقط وظیفه شما مسدود ساختن شاهراه سالنگ است و برای اینکه در کابل مشکلات ایجاد نشود و بینظمی نیاید، در جنگ کابل سهم نگیرید. پاکستانیها میگفتند که حکومت کابل روحیه ندارد و جنگ حتمی نیست؛ باید در اطراف کابل بلندگوها نصب شود و به عساکر گفته شود که تسلیم شوند و بدین صورت کابل سقوط میکند. ما گفتیم که کابل به این ترتیب سقوط نمیکند. کابل را با لودسپیکر گرفتن، کار آسانی نیست و چون ما در داخل افغانستان هستیم، میدانیم که گرفتن یک پوسته کار آسانی نیست. آنها پافشاری میکردند که شما فقط سالنگ را مسدود کنید. من به پاکستانیها گفتم که شما هرقدر میخواهید میتوانید از سمت جنوب قوای متحدینتان را به طرف کابل سوق دهید؛ ولی من حداقل با دههزار نفر از سمت شمال بهطرف کابل باید بروم. به آنها گفتم اگر قبول میکنید خوب؛ در غیر آن، استراتژیِ شما و ما جداست.” (۲۴)
Comments are closed.