گزارشگر:احمد عمران/ 11-عقرب/1392 - ۱۰ عقرب ۱۳۹۲
«صلح به رهبری افغانها!»… به نظر میرسد تأکید بر این موضوع، مهـمترین دستاورد سفر پنجروزه آقای کرزی و هیأت همراه به لندن باشد؛ همان موضوعی که حداقل در دوازده سال گذشته، همواره مورد تأکید قرار داشته و آقای کرزی از آن به عنوان مهمترین ابزار باجگیری از دیگران استفاده کرده است. پرسشهای مهم در این خصوص میتوانند اینها باشند که: صلح به رهبری افغانها به چه معناست؟ چرا آقای کرزی همواره بر «افغانیزه شدن روند صلح» تأکید میورزد؟ آیا صلحی که معلوم نیست چه زمانی مستقر میشود، میتواند غیرافغانی باشد؟
اینها پرسشهای اساسیاند و از لابهلای پاسخ به چنین پرسشهایی، میتوان به نیات پشت پرده آقای کرزی دست پیدا کرد؛ چون ظاهر قضایا را او چنان رنگولعاب میزند که گویی به غیر از خیر و فلاح مردم، هیچ نیت دیگری در سر ندارد.
آقای کرزی زیر پوشش جملاتی چون «حاکمیت ملی»، «افغانیزه کردن روند صلح»، «منافع ملی» و چیزهایی از این دست، اهداف و برنامههای دیگری را دنبال میکند که هیچ رابطهیی با این مفاهیم ندارند. هدف اصلی آقای کرزی از عنوان کردن چنین مسایلی، پیش از آنکه دغدغهیی نسبت به آنها داشته باشد، خواستها و اهدافیست که خودش در پی به دست آوردنِ آنهاست اما او احساس نیاز میکند که بدون توسل جستن به چنین مفاهیمی، نمیتواند به آن اهداف و برنامههای خاصِ خود برسد.
آقای کرزی میداند که مردم افغانستان نسبت به چنین مفاهیمی، بهشدت حساساند و به همین دلیل، از این حساسیت و بعضاً خوشباوری مردم، به نفع خود استفاده میکند. روزی که آقای کرزی راهی سفر لندن به منظور شرکت در نشست سهجانبه شد، مشخص بود که از چنین سفری نمیتوان انتظار زیادی داشت. این سفر هم در ادامه سفرهای قبلی میتوانست باشد که آقای کرزی حداقل طی ده سال گذشته، دهها مورد تجربه مشابه آن را دارد؛ سفرهای بیدستاورد ولی پُرهزینه. بیجهت نیست که آقای کرزی را رییسجمهور همواره در مسافرت لقب دادهاند، زیرا او در ظرف سالهایی که بر افغانستان فرش سلطنت گسترده، بیش از آنکه در افغانستان و در خدمت مردم آن باشد، به کشورهای دیگر سفر کرده و مهمان سران کشورهای دیگر بوده است.
آقای کرزی فکر میکند که با چنین سفرهایی میتواند مردم را فریب دهد و به آنها تلقین کند که در پی یافتن صلح، شادی و رفاه برای آنها، همیشه در حال سفر و گشتوگذار به کشورهای دیگر بوده است. اگر پول سفرهای این سالهای آقای کرزی به شکوفایی و رونق اقتصادی کشور اختصاص مییافت، بدون شک وضعیت اقتصادی افغانستان اینقدر اسفبار نمیبود. هر بار سفر خارجی آقای کرزی ـ که همواره دهها تن را هفتهها پیش از سفر به یک کشور، برای تنظیم مسایل و دیدارها به آنجا میفرستد و این افراد تا رسیدن رییسجمهور و هیأت همراه در هوتلهای پنج ستاره زندهگی میکنند ـ از دّرکِ میلیونها دالر کمکهای صورتگرفته به مردم افغانستان، هزینه میشود. گاهی مرد عادی فکر میکنند که پول مسافرتهای آقای کرزی را کشورهای میزبان میپردازند و به این دلیل آنقدر آن را جدی نمیگیرند. ولی واقعیت این است که این مسافرتها با هزینههای گزافی انجام میشوند که مصارف آن معادل مصارفی است که رییسجمهور یک کشور صنعتی و پیشرفته جهان در سفرهای رسمی خود متقبل میشود.
و اما برگردیم به اصل موضوع و همان پرسش اصلی که چرا بر روند صلح به رهبری افغانها یک بار دیگر در نشست سهجانبه لندن تأکید شده است؟ مگر این موضوع، یک موضوع پذیرفتهشده نبود و دهها بار در کنفرانسها و نشستهای مختلف بر آن تأکید نرفته بود؟ زیرا تأکید بر چنین مسألهیی به عنوان مهمترین دستاورد یک سفر، اگر مضحک نباشد، بدون شک میتواند نگرانکننده باشد!
به هیچ صورت نمیتوان پذیرفت که صلحی که قرار است در افغانستان در آیندهیی نامعلوم تأمین شود، یک صلح افغانی نخواهد بود و مثلاً صلح امریکایی و یا انگلیسی و یا هم پاکستانی خواهد بود. آیا چنین موضوعی میتواند پایههای عقلی و منطقی داشته باشد؟ آیا تا به حال چنین بوده که در یک کشور در حال جنگ، صلح به نام یک کشور دیگر تأمین شده باشد؟
مساله رهبری صلح هم از آن حرفهای دهانپُرکنی است که فقط در ادبیات ارگ میتواند کاربرد داشته باشد. زیرا به هیچ عنوان نمیتوان پذیرفت که صلح در یک کشور، به رهبری کشوری دیگر اتفاق میافتد. از جانب دیگر، اگر چنین اتفاقی قرار است بیفتد، چرا باید نسبت به آن اینهمه مشکوک بود؟ مگر ما نمیخواهیم به صلح به عنوان مهمترین گمشده خود در چهار دهه گذشته دست پیدا کنیم؟
موضوع با اهمیتِ دیگر در این خصوص، این است که صلح در هیچ کشوری به رهبری و از طریق کشورهای دیگر تأمین نشده است. شاید کشورهای دیگر کمک کرده باشند که روند تأمین صلح در یک کشور شتاب بیابد، ولی هرگز چنین نبوده که مردم یک کشور نخواسته باشند و دیگران صلح را به آنها تحمیل کرده باشند. صلح تحمیلی به چه معناست؟ آیا افغانستان با یک کشور دیگر در حال جنگ است که کشورهای دیگر بیایند و با تهدید آن را مجبور کنند که حتماً باید آتشبس و صلح را بپذیرد؟!
واقعیت قضیه این است که آقای کرزی مثل همیشه هیچ حرف تازه و مهمی در نشست لندن نداشته که مطرح کند و به همین دلیل بازهم بر روند صلح به رهبری افغانها تأکید ورزیده است. چنین تأکیدی بدون شک مغالطهآمیز و توام با سوءبرداشت از اصل موضوع است. آقای کرزی با چنین تأکیدهایی، عملاً احساسات مردم را به بازی میگیرد و گویا میخواهد چنین وانمود کند که روند صلح را دیگران رهبری میکنند. چه صلحی با چه مکانیزمی و با چه ساز و کارهایی؟
آقای کرزی هرگز نگفته که صلح در افغانستان را کیها رهبری میکنند و این کشورها از تأمین صلح در افغانستان به چه نتایجی میخواهند برسند. زیرا خیلی غیرمنطقی به نظر میرسد که کشورهای دیگر صلح را بدون هیچ چشمداشت خاصی، برای یک کشور به ارمغان بیاورند. در گذشته عکس قضیه صحت داشته است که جنگ را در یک کشور، کشورهای دیگر بهراه انداختهاند، ولی در مورد صلح چنین شکوگمانهایی مطرح نبوده است. اگر کشورهایی واقعاً در پی ویرانی افغانستان باشند ـ که ممکن است برخی کشورهای همسایه چنین نیتی داشته باشند ـ بدون شک برای آنها از تأمین صلح و یا رهبری صلح در افغانستان، رهبری جنگ بیشتر بهصرفه به نظر میرسد.
Comments are closed.