احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ 18 عقرب 1392 - ۱۷ عقرب ۱۳۹۲
گفتههای ملا فضلالله رهبر جدید طالبان پاکستانی، چهره اصلیِ این گروه را بهخوبی نشان میدهد. او ضمن رد گفتوگوهای صلح، تأکید کرده که انتقام حکیمالله محسود رهبر پیشینِ این گروه را از دولت و ارتش پاکستان خواهد گرفت. حالا پس از کشته شدن حکیمالله محسود این فرمانده بیرحم طالبان پاکستانی، کسی جایش را گرفته که بیشتر از او به قساوتِ قلب شُهره است. ملا فضلالله در کارنامه سیاه جنایاتش، حمله به ملاله یوسفزی را دارد که واکنشهای جهانی را نیز به دنبال داشت.
به دنبال اظهارات این رهبر گروه طالبان، نوازشریف نخستوزیر پاکستان گفته است که حکومتش قرار بود یک روز بعد از آنکه حکیمالله محسود کشته شد، با او وارد گفتوگو شود. به اینگونه، نخست وزیر پاکستان میخواهد از خود رفع اتهام کند و به دوستان تروریستش این پیام را برساند که او در قتل رهبر پیشین گروه طالبان پاکستانی، نقشی نداشته است. همانگونه که آقای کرزی نیز در واکنش به کشته شدن حکیمالله محسود، گفت که او در زمان مناسب کشته نشد. اینگونه اظهارات بدون شک اظهاراتی غیرمسوولانه و بدون پشتوانههای عقلی است. از یکسو رهبران پاکستان و افغانستان توافق میکنند که باید استراتژی واحدی در مبارزه با تروریسم داشته باشند، ولی از جانب دیگر در مرگ تروریستها ناله سر میدهند.
آقای کرزی حداقل همواره نیروهای ناتو را به اغماض در مورد توجه به لانههای اصلیِ تروریستها متهم کرده است، ولی وقتی پای عمل در میان میآید، او به جای اینکه با قربانیان تروریستها همدردی نشان دهد، با تروریستها همدردی میکند.
آیا سخنان فرمانده جدید طالبان پاکستانی، حاوی پیام تازهیی است؟!… بدون شک خیر. در این سخنان همان مواضع پیشینِ این گروه و گروههای حامی آن مثل طالبان افغانستان بهوضاحت بازتاب یافته است. اگر نوازشریف نخست وزیرپاکستان با شعار گفتوگو با طالبان، دوباره به قدرت رسید، حالا از پیامدهای کشته شدن فرمانده ارشد این گروه باید هراس داشته باشد. چون به هر حال مقامهای پاکستانی در صدد برچیدن گلیم بنیادگرایی و خشونت از کشور خود نیستند. اما وقتی چنین مواضعی از سوی ارگ ریاستجمهوری بازتاب مییابد، فقط میتوان به سطحینگری ارگنشینان خندید. زیرا همین افراد به جای پرداختن به مسایل ریشهیی تروریسم، فکر میکنند که با التماس به درگاه یک تروریست شناخته شده، میتوانند گره کورِ جنگ را درافغانستان باز کنند.
مواضع ارگ در مبارزه با تروریسم، بهشدت متناقض و غیرمنطقی است. آنها ضمن حمایت از گروههای دهشتافکن، خواهان مبارزه جدی با این گروهها نیز هستند و یا ظاهراً برای خاک پاشیدن به چشم عوامالناس، چنین ادعا میکنند.
اظهارات رهبر جدید طالبان پاکستانی، دو مساله اصلی را یک بار دیگر وضاحت بخشید. نخست این اظهارات نشان داد که گروه طالبان، چه پاکستانی و چه افغانستانی، از چیزی به نام روند صلح نه تنها حمایت نمیکنند، بل چنین روندی را به رسمیت نمیشناسند. طالبان در پی تصاحب قدرت به گونه قهرآمیزند و اگر در حال حاضر رسیدن به چنین هدفی را در پاکستان دنبال نکنند، ولی در افغانستان به هیچ صورت نمیخواهند از دنبال کردن آن دست بردارند. طالبان به عنوان یک کتله واحد، در پی دست یافتن به یک پایگاه نیرومند استند؛ همان پایگاهی را که در زمان حاکمیت خود در افغانستان به دست آورده بودند. حالا نیز طالبان میخواهند همان طرح گذشته را به اجرا گذارند و به همین دلیل است که جنگ در افغانستان هر روز ابعاد تازهتر پیدا میکند.
دومین موضوع که در اظهارات رهبر جدید طالبان پاکستانی به آن اشاره شده، تأکید بر مواضع مشترک میان گروههای همفکر با این گروه است. طالبان پاکستانی قدرت و صلابتِ خود را در همکاری با گروههای فکریِ مشابه چون گروه طالبان افغانستان به رهبری ملا محمد عمر، شبکه القاعده، شبکه حقانی و شورای کویته میبینند. این گروهها نیز بدون همکاری با گروههای تندروِ مستقر در پاکستان، نمیتوانند به حیاتشان ادامه دهند؛ به همین دلیل میبینیم که پیوندی ارگانیک و تعریفشده میان این گروهها از آغاز ظهورشان تا به امروز وجود داشته و این تبانی فکری و عملیاتی در هیچ جبههیی کاهش نیافته است.
طالبان پاکستانی و گروههای دیگر تروریستی مستقر در پاکستان، میدان جنگ خود را از دیرزمانی مشخص کردهاند. آنها در کنار طالبان افغانستان علیه نیروهای خارجی و دولت افغانستان میجنگند و در این راه تا به حال از هیچگونه همکاری با یکدیگر دریغ نکردهاند. حالا با تعیین ملا فضلالله به عنوان رهبر جدید و جانشین حکیمالله محسود، باید منتظر وخامت اوضاع در افغانستان بود. چون هیچ شکی نیست که این فرمانده با توجه به گذشته و بیرحمیهای خود، تلاش خواهد کرد که قساوت گروههای تروریستی را بیشتر از گذشته به نمایش بگذارد. در کنار آن، فرمانده جدید طالبان پاکستانی میخواهد انتقام رهبر کشتهشده خود را نیز بگیرد. مشخص است که آنها پیش از آنکه در پی قتل مقامهای پاکستان باشند، این انتقام را از نیروهای خارجی مستقر در افغانستان و مردم کشور ما خواهند گرفت. همانگونه که در دوازده سال گذشته نیز قربانیان اصلی تروریستها، شهروندان افغانستان بودهاند.
و اما از چنین بحثی چه نتیجهیی بهدست میآید؟
سادهترین نتیجه این بحث، میتواند بازنگری نسبت به سیاستهای موجود در قبال مبارزه با تروریسم و روند گفتوگوهای صلح باشد. داشتن موضع ضعف در این مبارزه، نه تنها گروههای تروریستی را به بیهوده بودن پیکارشان متقاعد نکرده؛ بل آنها را بیشتر از گذشته در این پیکار مصمم ساخته است. این گروهها از هرگونه طرح و برنامه صلح به عنوان نقطهضعف سوءاستفاده میکنند و تلاش میورزند که گفتوگو را با خشونت پاسخ دهند. مگر یک بار هم که شده، طالبان به ندای صلح در افغانستان لبیک گفتهاند و یا گفتوگو را به عنوان روش اصلی حل منازعه پذیرفتهاند؟ اگر دولتمردان کشور بتوانند به این پرسش پاسخ مثبت بدهند، آنگاه میتوانند نسبت به برنامه صلح نیز با امیدواری صحبت کنند.
Comments are closed.