گزارشگر:احمــد عمران/ 25 عقرب 1392 - ۲۴ عقرب ۱۳۹۲
شاید در جهان هیـچ حاکمیتی به اندازه حکومت افغانستان دچار سردرگمی و تناقضگویی نباشد. آیا شما کشوری را در جهان سراغ دارید که کارگزارانِ آن نسبت به مسوولیتی که بهدوش گرفتهاند، ابراز شک و تردید کنند و بگویند که به آنچه انجام میدهند، باور ندارند؟!… مسلماً خیر. اما در حکومت پسامدرنِ آقای کرزی که شاید ملغمهیی از یک حکومت انارشیستی و قبیلهیی با سازوکارهای مدرن باشد، چنین چیزی را بهوفور میتوان مشاهده کرد. اگر روزی فرا برسد که شخص آقای کرزی هم بگوید به آنچه کرده و در حال حاضر انجام میدهد هیچ باور و اعتمادی ندارد، اصلاً نباید تعجب کرد؛ زیرا از ویژهگیهای اختصاصی آقای کرزی، تناقضگویی و عملکردهای چندین و چندگانهاش است.
در سیاستهای آقای کرزی، یک چیز در عین حال که میتواند سیاه باشد، سفید هم هست. پاکستان اگر میتواند دشمن باشد و از امریکا درخواست شود که با آن بجنگد؛ در عین حال میتواند دوست صمیمی هم خوانده شود و به امریکاییها هشدار داده شود که اگر به پاکستان حمله کنند، ما با آنها وارد جنگ میشویم. آقای کرزی با همین سیاستها دوازده سال کشور را به سخره گرفت و آب و نانِ مردم را به خون تر کرد.
در تازهترین مورد، صبغتالله مجددی رییس کمیسیون برگزاری لویهجرگه فرمایشی آقای کرزی، حرفهای حیرتآوری به زبان رانده است. شیخ ریاستجمهوری در یکی از رسانههای کشور ابراز کرده که برای تصمیمگیری در مورد امضای توافقنامه امنیتی با امریکا، نیاز به برگزاری چینن لویهجرگهیی نیست. آقای مجددی برای اثبات این مدعا گفته است که افغانستان پیش از این، پیمان استراتژیک با این کشور را امضا کرده که توافقنامه امنیتی نیز بخشی از آن بوده است. حالا معلوم نیست که آقای مجددی با آنکه میفهمد برگزاری این لویهجرگه بیهوده است، چرا همچنان کرسی ریاستِ آن را دو دستی محکم گرفته. طرفه اینکه چند روز پیش از این سخنان، سید حامد گیلانی معاون لویهجرگه فرمایشی آقای کرزی نیز با درک بیهوده بودن برگزاری این جرگه، از معاونتِ آن کنارهگیری کرد و آقای کرزی مجبور شد یکی از بلیگویان دربار را به این سمت مفتخر سازد.
وقتی برگزارکنندهگان لویهجرگه فرمایشی چنین برداشتی از ماهیت و برنامههای آن دارند، چهگونه میتوان انتظار داشت که شرکتکنندهگان لویهجرگه به آن باور داشته باشند؟ البته اینهم بدان شرط که اکثریت شرکتکنندهگان لویهجرگه بدانند که برای چه به این جرگه از سوی سلطانالممالک فراخوانده شدهاند. چون آنگونه که شواهد و قراین نشان میدهند، اکثریت شرکتکنندهگان لویهجرگه فرمایشیِ آقای کرزی حتا نمیدانند که توافقنامه امنیتی چیست و در چه مواردی قرار است با آنها صحبت شود! به اصطلاح معروف، آقای کرزی میخواهد «سر زاغ بودنه بگیرد.» یعنی کسانی را برای چند روز به کابل فرا بخواند، برایشان پول بدهد و مصارف بیجا انجام دهد و بعداً تصمیم نهایی را آنگونه که خودش صلاح میداند، از نامِ این افراد صادر کند! مگر پیش از این در لویهجرگههای فرمایشی آقای کرزی چیزی غیر از این اتفاق افتاده است؟
آقای کرزی با چنین عوامفریبیها دوازده سال است که مردم افغانستان را به بازی گرفته. اگر در این کشور واقعاً قانون میبود و پرسش وجود میداشت، باید از آقای کرزی پرسیده میشد که با چه حقی پول بیتالمال را بیهوده به شکمهای یک مشت بلیگو میریزد.
اکنون بیاییـم نگاهی به مصارفِ این جرگه بیاهمیت بیندازیم تا مشخص شود که آقای کرزی با پولهای ملت گرسنه و برهنه چه میکند.
در این جرگه قرار است ۲۷۰۰ نفر شرکت ورزند. اگر هر نفر روزی صـدهزار افغانی مصرف داشته باشد ـ که اگر بیشتر از این رقم نباشد، هرگز کمتر از آنهم نیست ـ آنگاه ظرف چهار روز این افراد چهقدر مصرف دارند؟ رقم بهدست آمده نه تنها سرسامآور مینماید، بل یک خیانت ملی باید به شمار رود. آقای کرزی با اینهمه مصارف گزاف به گفته خودش فقط میخواهد مشوره شرکتکنندهگان لویهجرگه را در مورد صلاحیت قضایی مندرج در توافقنامه امنیتی بهدست آورد. فراموش نکنید که فقط مشوره؛ زیرا به هیچ صورت لویهجرگه فرمایشی صلاحیتی بیش از این نداردـ آنهم در مورد مسألهیی که به هیچ صورت منطق عملی نمیداشته باشد.
بر اساس قوانین ایالات متحده امریکا، صلاحیت قضایی محکمه نظامیانِ این کشور که در کشورهای دیگر مرتکب جرم میشوند، تنها به خود این کشور تعلق دارد و نه هیچ کشور دیگری. تجربه نشان داد که همین موضوع سبب شد که امریکا به طور کامل عراق را ترک کند و حالا که این کشور با مشکل امنیتی روبهرو شده رییسجمهوری آن برای دریافت کمکهای نظامی دست به دامن امریکا شده است. آیا افغانستان نیز میخواهد به سرنوشت عراق دچار شود و خود را از چاله به چاه بیندازد؟
از جانب دیگر، رییس کمیسیون برگزاری لویهجرگه فرمایشی اذعان میکند که این قضیه در لویهجرگه پیشین که بر سر پیمان استراتژیک میان امریکا و افغانستان برای ده سال به امضا رسید، حل شده و نیاز به برگزاری لویهجرگه دیگری وجود نداشته و ندارد. اگر چنین است، چرا آقای کرزی میخواهد لویهجرگه فرمایشی دیگری را با اجندای مشابه برگزار کند؟ اگر واقعاً آقای کرزی در پشت پرده اهداف دیگری را در سر نمیپروراند و همان گونه که خودش میگوید این جرگه تنها برای مشوره در مورد صلاحیت قضایی برگزار میشود، پس ضرورت تکرار یک موضوع در دو لویهجرگه برای چیست؟ این موضوع است که ذهن را به سمت اهداف پنهان لویهجرگه معطوف میکند که عمدتاً در محور خواستهای شخصی آقای کرزی تمرکز یافتهاند. اما پرسش اینجاست که این اهداف پنهان شامل چه مسایلی میتوانند باشند؟
در روزهای اخیر، شاهد نوعی واکنش منفی در میان برخی حلقات در مورد امضای توافقنامه امنیتی بودیم. این گروهها که به گونه سازمانیافته عمل میکنند، هشدار دادهاند که از امضای توافقنامه امنیتی استقبال نخواهند کرد. شاید آقای کرزی از اینگونه فضاها بخواهد برای فشار وارد کردن بر طرف مقابل ـ یعنی امریکا ـ استفاده ببرد. دومین مسأله میتواند مسایل انتخاباتی باشد. آقای کرزی ضمن اینکه نامزد مشخصی در انتخابات دارد و از او حمایت میکند، میخواهد شرایطی را هم فراهم کند که از این لویهجرگه به نفع نامزد مورد حمایتِ خود بهرهبرداری کند. در عین حال که او تلاش دارد در صورت مساعد شدن فضا و حالوهوای جرگه، برای ادامه قدرت خود نیز کارهایی انجام دهد. پس میتوان نتیجه گرفت که خلاف ادعاهای رسمی، حاشیههای لویهجرگه سنتی، مهمتر از متن آن است و باید متوجه این حاشیهها بود.
Comments are closed.