گزارشگر:25 قوس 1392 - ۲۴ قوس ۱۳۹۲
بخش دوم
نظری پریانی:
با ابراز امتنان و سپاس از جناب والی صاحب و سخنانِ ارزشمند و گُهربارشان.
کنفرانس آجندای ملی در پی راهاندازی دولت وحدت ملی در افغانستان است؛ دولت وحدت ملی در افغانستان به معنی آن وحدت ملییی که شما در دوازده سال پسین شاهد بودید، نیست.
باور بر این است، هر کسی که در انتخابات پیشرو برنده شود به تنهایی نمیتواند افغانستان را اداره کند و دروازههای ارگ، کابینه و دولت را به روی دیگران ببندد؛ متأسفانه تجربۀ دوازدهسال گذشته چنین بوده است.
اجندای ملی در پی اینست که چگونه برای افغانستانِ پس از انتخابات، زمینۀ مشارکت سیاسی برای همۀ طیفها و گروهها را مساعد کند تا آنها بتوانند در تعیین سرنوشت آینده و تصمیمگیریها دخیل باشند.
حالا از جناب محترم احمد ولی مسعود رییس بنیاد شهید احمدشاه مسعود و طراح طرحِ آجندای ملی خواهشمند هستیم تا صحبتهایشان را ارایه نمایند.
احمدولی مسعود: با تشکر فراوان از جناب محترم والی صاحب، پریانی صاحب و مسوولین محترم و همچنان اظهار سپاس از همۀ برادران و خواهرانی که امروز در این نشست تشریف آورده اند و به دعوت ما لبیک گفتند.
طوری که جناب پریانی صاحب و قسماً هم جناب والی صاحب اشاراتی داشتند، امروز آمدهایم تا یک موضوعی را زیرِ نام طرح آجندای ملی با دوستان و نخبهگان در ولایت پنجشیر در جریان بگذاریم.
این موضوع را که زیر نام آجندای ملی مطرح میسازیم، قطعاً قطعیت ندارد؛ یعنی به این معنا نیست که هر آنچه ما میگوییم دقیق و درست باشد؛ بل آمدهایم تا نظریات و دیدهگاههای شما را در این زمینه بگیریم و به هر اندازهیی که بتوانیم یک برنامه ملی را در این کشور بارورتر و غنیتر سازیم، به همان اندازه در مقیاس ملی مؤفقتر میباشیم.
به همین خاطر، ما از برادران خود خواهش کردیم تا جلسهیی در ولایت پنجشیر ترتیب داده شود که بتوانیم با اهالی پنجشیر، خبرهگان، اندیشهورزان و فعالین عرصههای گوناگون، صحبت داشته باشیم؛ پنجشیری که نقش عمده و بارز در افغانستان بازی کرده است، حتماً باید در پیشبرد یک برنامۀ سراسری و افغانستانشمول و یک برنامۀ ملی نقش خود را بازی کند.
حتا امروز هم مردم افغانستان به گونۀ تحسین به طرف مردم پنجشیر مینگرند و میبینند که این مردم به کدام مسیر روان هستند.
امروز ما شمار زیادی از رهبران پنجشیری را داریم و شمایی که در اینجا هم جمع شده اید، نگران اوضاع هستید، دغدغۀ فکری دارید که سرنوشت مردم چه میشود؛ نه تنها سرنوشت مردم پنجشیر بل سرنوشت همۀ مردم افغانستان؛ به همان نسبت ما امروز آمدهایم تا این موضوع را باز کنیم و از طریق گفتمان و دیالوگ به یک سلسله تفاهمات و توافقات برسیم که واقعاً سرنوشت این مردم چه خواهد شد؟
این موارد به این معنا نیست که کسانی به این فکر باشند، ما این جا بهخاطر انجام کدام کمپاین انتخاباتی آمده باشیم؛ هرگز چنین موضوعی نیست.
برادرانی که در کمپاینهای انتخاباتی هستند، همه آگاه اند که منظور ما از طرح آجندای ملی چیست؛ با آنها صحبتهایی صورت گرفته است که آنها در اصول تفاهم و توافق نموده اند، نه تنها برادران خودِ ما و شما بل نامزدان دیگری هم؛ آنها دقیق میدانند که موضوع آجندای ملی از چه قرار است.
چند روز پیش برادر رییسجمهور آقای عبدالقیوم کرزی همراه با بیست تن از ولایات مختلف افغانستان آمدند و خواستند بفهمند که واقعاً اهداف آجندای ملی چیست و چه میخواهد. با آنها هم این موارد را در میان گذاشتیم که بیایید افغانستان کشور مشترک همۀ ماست و باید بهخاطر سلامتی و آیندۀ کشورمان به تفاهم برسیم؛ نشود که خدای نخواسته انتخابات پیشرو ما را متفرقتر بسازد.
هیچ برنده و بازندهیی نباید در انتخابات افغانستان باشد و این فرهنگ بازندهگی و برندهگی را از میان ببریم؛ یا همه مؤفق و برنده هستیم، یا همه بازنده میشویم.
ما تجربۀ دوازده سال پسین را دیدیم؛ بعد از کنفرانس بن امکانات زیادی در دسترس حکومت قرار داشت؛ اما امروز جامعۀ جهانی میگوید که افغانستان را ترک میگوییم و دوباره میرویم، زیرا مسوولیت خود را ادا کردهایم.
پس افغانستان دوباره برای مردمش گذاشته میشود که واقعاً مردم میتوانند در بین خود تفاهم کنند و یک همگرایی را بسازند و در محور یک برنامۀ ملییی که بتواند تضمین کنندۀ منافع مردم باشد، هم فکر و همگام شوند.
توجه داشته باشید اگر خدای نخواسته دوباره در این کشور و بنابر هر ملحوظی، چه سیاسی، قومی، زبانی، مذهبی، قدرت و… جنگی صورت بگیرد، ما در کشور خود آن بزرگ مردان را نداریم که دوباره اوضاع را اداره کنند.
پس بهتر است که مردم به یک تفاهم و همگرایی برسند.
ما جلساتی با روندها و شخصیتهای گوناگون در کابل داشتیم و به ولایت هرات رفتیم و بعد از این هم به ولایات دیگری میرویم. بعد از این نشستی داریم در پروان و کاپیسا، تخار، ننگرهار، قندهار، بلخ؛ به تمام ولایات افغانستان میرویم و این دعوت خود را پیش میکنیم تا مردم افغانستان، نخبهگان، علما، اندیشهورزان سیاسیون، جامعۀ مدنی و هر کس دیگری که میتواند جامعه را سمت و سو دهد؛ یا بین خود در محور برنامهیی که منافع مردم را ضمانت کند به تفاهم برسند یا خدای نخواسته کسانی که بهنام قوم تجارت سیاسی میکنند، دوباره سرنوشت کشور را به طرفِ دیگری رهنمون خواهند شد.
در کابل با جمعی از وطنداران و جوانان (اهالی پنجشیر) دیدار کردیم، اما دیدیم که کافی نیست، زیرا وطندارانی که در کابل داریم، برای کابل است و آنچه که برای ما مهم است، پنجشیر و سکنه ولایت پنجشیر است تا با همه جوانان، بزرگان و اندیشهورزانی که استند باید صحبت شود؛ چون اینها در متن جامعه هستند و از مشکلات خود آگاهی دارند و میدانند که چگونه مشکلات خود را بیان کنند.
بخش دیگری که من میخواهم کوتاه به آن اشاره نمایم این است: دوستانی که آگاهی دارند من زمانی که در لندن بودم، برای آمر صاحب بار بار گفتم شما حتماً یک حرکت و جریانی را ایجاد کنید که نشود خدای نخواسته روزگاری شما نباشید و مردم ندانند که به کدام طرف بروند.
من این موضوع را بار بار تکرار میکردم و از طریق جمشید برایشان فکس میدادم و صحبت میکردم؛ در آخرین صحبتها آمرصاحب برایم گفت که تو برای من بارها این موضوع را یادآورشدی پس جمع بساز همان روشنفکران و آگاهان را که در لندن هستند و ببنینید که آنها چه میگویند و فکرشان چه است. البته این موارد دقیق در سال ۲۰۰۱ است و چند ماه بعد از آن آمرصاحب شهید میشود.
به اساس هدایت آمر صاحب تقریباً چهار صد تن از روشنفکران و آگاهان را از اروپا و امریکا در لندن جمع کردیم؛ سه روز سیمینار دوام داشت که در آن سیمینار جناب یونس قانونی و داکتر صاحب عبدالله، آقای خلیلی و شمار زیادی از دوستان حضور داشتند.
بر اساس هدایت آمر صاحب که گفته بود اینها (روشنفکران و مجاهدین) را جمع کنید تا میان مجاهدان و روشنفکران کشور یک پُلی را ایجاد کنیم و نقشۀ آیندۀ افغانستان را با هم ترسیم کنیم تا بدانیم که به کدام سمت روان هستیم.
بعد از سه روز سیمینار زمانی که همه موضوعات را با هم جمع کردیم باور کنید زمانی که آمرصاحب با من تماس میگرفت در مورد مفکورۀ هر نفر نیم ساعت یا۴۵ دقیقه باهم صحبت میکردیم و آمرصاحب از این صحبتها بسیار استقبال گرم کردند و گفتند اگر خدا خواسته باشد شما زودتر همین ورقها را بیاورید تا نقشهیی را که در نظر داریم تهدابگذاری کنیم؛ سرنوشت همین شد که آمرصاحب شهید شدند و این سرزمین به همین گونه ماند.
سه سال بعد از شهادت آمرصاحب شهید ما طرح آجندای ملی را بهخاطر همگرایی برای کسانی که در دولت و بیرون از دولت بودند پیشکش کردیم؛ در ابتدا مورد استقبال خود آقای کرزی و کسانی که در کابینه بودند قرار گرفت اما بعد از گذشت مدت زمانی از این طرح منصرف شدند.
ما در این مدت این طرح را غنیتر و بارورتر ساختیم؛ از یکسال و نیم بدینطرف روی عرصۀ تطبیق این طرح کار کردیم و به شکل مکتوب در یک رسالۀ نشر کردیم و شروع کردیم به یک سلسله فعالیتها و کارها.
تمام تعریف آجندای ملی این است که چطور میتوانیم مسایل و مشکلات خود را از طریق یک گفتمان بین خود حل و فصل کنیم نه از طریق خشونت، جنگ و زور؛ چطور میتوانیم با یک وطندار و هموطن خود که از اقوام مختلف در کشور هستند، در یک فضای تفاهم بنشینیم و یک همگرایی را ایجاد کنیم و این قدم نخست است که میتواند ما را به طرف بهتر سوق بدهد. یعنی در ابتدا چه گونه میتوانیم با یک همگرایی نوعی از احساس ملی را ایجاد کنیم.
امروز که ما و شما در این جا جمع شدهایم، شما از فکر من میدانید و من از فکر و دید شما میدانم و آگاه میشوم و یکدیگر را بیشتر میشناسیم به همین گونه زمانی که با اقوام مختلف افغانستان مینشینیم یکدیگر را بیشتر میشناسیم و از فکر یکدیگر آگاه میشویم و به منظور هم پی میبریم؛ در روشنی همین موارد است که ما میتوانیم زودتر و خوبتر به تفاهم برسیم.
در افغانستانی که همه در هر گوشهیی افتیدهاند و هیچگاه نتوانستند با یک آزمون یکجا مبارزه کنند با هم همگرا شوند و به تفاهم برسند.
قدم دوم این است که اگر ما توانستیم یک نوع همگرایی را در میان مردم بوجود بیاوریم؛ ما چطور میتوانیم یک تفکر ملی را ایجاد کنیم یعنی همه مشکلات افغانستان را اولویتبندی کنیم و بدانیم که کدام مسایل و موارد در افغانستان مهم و اساسی است و کدام مسایل میتوانند ما را به یکجایی برساند.
با اولویتبندی مسایل افغانستان چطور میتوانیم یک فکر ملی را ایجاد کنیم.
مرحلۀ سوم این است که از میان همه فکرهایی که ما ایجاد میکنیم، چهگونه یک دیدگاهی را برای کشور ایجاد کرده میتوانیم. دیدگاهی که بین همه اقوام افغانستان مشترک باشد.
حالا آجندای ملی آمده است و میگوید که بیایید یک دیالوگ را ایجاد کنیم تا بتوانیم به تفاهم برسیم.
مردم افغانستان در جریان چهار دهه مسوولیتی دینی، ایمانی و وجدانی خود را ادا کردند؛ جهاد و مقاومت نمودند و میلیونها شهید از خود بجا گذاشتند.
حالا نوبت برای کسانی میرسد که سیاستمدار اند و اهلِ سیاست بازی؛ ما میگوییم احزابی که در افغانستان ایجاد شده است شاید به یک پختهگی سیاسی نرسیده اند.
پس یگانه گزینهیی که باقی مانده این است که سرزمین ما باید کشور نخبه محور باشد و علما، سیاسیون و آگاهان بیایند و یک تفاهم را ایجاد کنند و این کشور را سمت و سو بدهند.
آجندای ملی در واقع چنین مجرا و میکانیزم را ایجاد کرده است و ما در این مدت با هزارها نفر نشستیم و صحبت کردیم و یک شورای را از همه اقوام افغانستان ایجاد کرده ایم.
ما میگوییم بیاییم چالشهای را که پیش رو داریم که جامعۀ جهانی از کشور ما میرود و چند ماه بعد انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای ولایتی در افغانستان است که در این میان چهار چالش عمده را ما در پیش داریم.
چالش اول سیاسی است که ما چطور میتوانیم یک انتخابات سالم وعاری از تقلب داشته باشیم و نتیجۀ آنرا همه بپذیرند؛ یک گذار مؤفقانه را تجربه کنیم.
چالش دوم امنیت است، آیا نیروهای امنیتی افغانستان بعد از رفتن نیروهای خارجی قادر به تأمین امنیت هستند و امنیت انتخابات را تأمین کرده میتوانند.
چالش سوم اقتصاد است که با رفتن جامعۀ جهانی از افغانستان امکان دارد کمکهای بیرونی در افغانستان کاهش یابد و ما چگونه میتوانیم جاگزین اقتصادیی داشته باشیم.
ما میگویم که انتخابات پیشرو را بهخاطر نجات افغانستان نسبت به یک رقابت نا سالم به فُرصت تبدیل کنیم.
هیچ نامزد و کمپ انتخاباتی به تنهایی قادر به این نیست که کشور را اداره کند که همه بدان معتقد هستیم.
چگونه میشود در یک همگرایی انتخابات پیشرو را مؤفق بگردانیم و نتیجۀ انتخابات همین شود تا یک دولت مشترک به میان آید، دولتی که همه مردم افغانستان خود را در آن بنگرند.
اجندای ملی را مطرح کردیم که تا با همسویی و همگرایی در فرایند انتخابات یک دولت وحدت ملی را ایجاد کنیم؛ دولتی که در آن مشارکت نهادمند شود نه به گونهیی ایتلافها که همواره بشکند.
چطور میشود دولت وحدت ملی را در افغانستان ساخت که همه صاحب این کشور باشند یک نفر و چطور میتوانیم که تصمیمگیریها را مشترک بسازیم به حیث یک صاحب خانه؛ ما مشکلی را که تا حال با آن دُچار بودیم همین بوده است که مردم در تصمیمگیریها شریک نبوده اند.
با ایجاد دولت وحدت ملی مردم باید در تصمیمگیریها دخیل باشند و این کشور باید کشور همه باشد.
میخواهم خلاصه بگویم طرحی را که ما زیرِ نام آجندای ملی ارایه کردهایم در واقع ما را میتواند به یک صلح پایدار برساند در کنار این که معمای قدرت را حل میکند و هم مردم را در تصمیمگیریها شریک میسازد و سبب ایجاد وحدت ملی در کشور می شود؛ یعنی آجندای ملی از جهات مختلف برای ما مهم است.
من با بیان پنج فقرۀ این طرح بعد برنامه را برای شما واگذار میشوم.
اول-ایجاد دیالوگ و یا گفتمان میان مردم افغانستان.
دوم- ایجاد دیدگاه مشترک برای افغانستان که به آیندهها چگونه نظر داریم.
سوم- مردمانی که میان هم تفاهم کردند و دیدگاه مشترکی را ساختند چطور میتوانند پروسۀ اعتمادسازی را در میان خود ایجاد کنند.
چهارم- چگونه میتوانیم یک دولت وحدت ملی را بسازیم.
پنجم- اصلاحات سیاسی را چگونه میتوانیم به میان بیاوریم تا همۀ مردم افغانستان خود را در آن بنگرند.
در همه مراحلی که یاد آور شدم ما هنوز در مرحلۀ اول قرار داریم که میخواهیم همگرایی و تفاهم را ایجاد کنیم؛ اگر شما به این توافق رسیدید که در طویل مدت میتوانیم پروسۀ دولت ملتسازی را در محور یک برنامه بسازیم و در کوتاه مدت توافق دارید که هیچکسی به تنهایی نمیتواند حکومت کند و الی دولت وحدت ملی که متشکل از همه نیروها باشد تا همه تصمیمگیریها و نقشهگذاریهای راه آینده را ترسیم کنند، به وجود آید.
در این زمینهها اگر نظریات و دغدغههایی را دارند میتوانند برای ما بگویند که ما با این برنامه هستیم و این برنامه میتواند سلامت آیندۀ افغانستان را تضمین کند و اگر هم نیستند برای ما بگویند که راهی که ما میرویم خطا است و طرح آن چنین است.
ما فقط این جا بهخاطر این آمدهایم که مینگریم شمار زیادی که حق شان هم است برنامههایی را میآورند و پیشکش میکنند؛ اما از خانوادۀ جهاد و مقاومت مردم افغانستان هم باید برنامه و فکری وجود داشته باشد تا مردم و جامعۀ جهانی بدانند که موضوع تنها جنگ مسلحانه نبود بلکه خانوادۀ جهاد و مقاومت افغانستان فکری هم با خود دارد.
فکری را که ما گرفتهایم تنها از ما نیست بلکه الهام گرفته شده از فکر و طرز دیدِ آمرصاحب شهید است.
نقش بارزی را که شما مردم در زمان جهاد و مقاومت داشتید امروزه باید در طرح برنامههای سیاسی نیز نقش به سزا داشته باشید.
هر زمانی که مشکلی پیش میآید شماری هستند که میگویند ما کلان هستیم بیایید و در جرگهیی بنشینیم و موارد را حل کنیم ما چرا از خود فکر و برنامه نداشته باشیم.
شما زندهگی آمرصاحب شهید احمد شاه مسعود را ببینید که در چه شرایطی ایستاده میشود و میگوید که من هستم و میخواهم کشورم را از بحران نجات بدهم و به کمک همۀ مردم افغانستان این کار را انجام میدهد.
ما در شرایطی که قرار داریم، موضوع برنامه و نقشۀ راه داشتن مهم است؛ ما چطور میتوانیم برنامههایی داشته باشیم.
من شما را زیاد زحمت نمیدهم و میگذارم تا یک گفتمان داشته باشیم و با داشتن نقشۀ راه از پراکندهگی و سردرگمی به دور باشیم.
سپاس.
Comments are closed.