احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





انتـخابات؛ عبــور از دهانِ هیـــولا!

گزارشگر:حلیمه حسینی/ 3 جدی 1392 - ۰۲ جدی ۱۳۹۲

روزهای سختی را افغانستان در پیشِ رو دارد و بی‌تردید، اضطراب و نگرانی‌یی که امروز در نگاه شهروندانِ ما موج می‌زند، اساسی فراتر از حدس‌ها و گمانه‌زنی‌های محض دارد. تجربۀ تلخِ سال‌ها جنگ و دربه‌دری، سال‌ها بی‌خانمان شدن و در سرزمین‌های غریب بار ملامت کشیدن، رنج‌های زیادی را بر روح‌وجسمِ این ملت هموار کرده است. این روزها سوزِ سردِ طوفانِ در راه، تن‌ها را می‌لرزاند و انتخابات را به‌سانِ هیولایی دهشت‌ناک نشان می‌دهد که اگر در اختیار نااهلان قرار بگیردmandegar-1 و علیه مردم استفاده شود، سرنوشت مردم را درهم خواهد پیچاند؛ هیولایی که رام‌نشدنی و ترس‌ناک مقابلِ ما ایستاده است و گفته می‌شود، تنها راه گذار به سمتِ سعادت و خوش‌بختی، عبور از راهی‌ست که از دهانِ این هیولا شروع می‌‌شود.
چرا انتخابات برای مردمِ ما تا این حد ترس‌ناک شده است؟ چرا رأی دادن، کاری تا این اندازه پیچیده و بغرنج شده که به نظر می‌رسد هیچ‌کس حتا به این‌که خود صاحب‌اختیار سرِ انگشت خویش است، باور ندارد؟ آیا خودِ انتخابات هیولایی بدفُرم و بدفرجام نشان داده شده، یا تقلب همان عنصری‌ست که در کنار این گذرگاهِ تاریخی قرار گرفته و و مردم را ترسانده است؟
مدت زیادی تا انتخابات باقی نمانده است. اما فضای شهر، سـرد و بی‌روح است و از حرارتِ مبارزاتِ انتخاباتی میان مردم خبری نیست. بیشتر به نظر می‌رسد این‌بار مبارزات انتخاباتی، چهرۀ چانه‌زنی‌های خُردوکلانِ سیاسی را میانِ گروه‌های مختلف به‌خود گرفته است. بیشتر از این‌که این مبارزات میانِ مردم راه باز کند، بیشتر پشتِ پرده‌ها و درهای بستۀ نشست‌ها و ملاقات‌ها صورت می‌گیرد. اما این روزها، روزهای خوش و پُررونقی‌ست برای کسانی که بزرگان قوم و متنفذین نام گرفته‌اند و کتلۀ بزرگی از عوام، چشم به دهانِ آنان دوخته‌اند و آن‌ها نیز کیسه‌های کلان‌تری برای معاملاتی چرب‌تر!
با یک چنین وضعیتی، جای تعجب نیست که مردم ما تا این حد نسبت به انتخابات، بی‌باور و حتا بدبین هستند. اما چاره چیست؛ دامن زدن به این بدبینی‌ها؟ دل‌سردتر کردن مردم به انتخابات؟ تحریم آن؟ و یا دیگر کدام گزینه‌ها را می‌توان فرا روی این ملت قرار داد؟ و اصلاً آیندۀ منهای انتخابات چه‌گونه خواهد بود؟
شاید هیچ‌کس به اندازۀ مردم، رنجی که از سوی حکومت‌ها و نظام‌های استبدادی بر آن‌ها تحمیل شده است را نتوانند به تصویر بکشند. اگر امروز انتخابات بهترین و مناسب‌ترین راه برای گشودنِ مسیری فرا روی مردم به حساب می‌آید تا آن‌ها بتوانند تمرین کنند و بیاموزند که چه‌گونه خود بر سرنوشتِ خویش حاکمیت یابند؛ اما از دیگرسو شهروندانی چنین سرد و منجمد‌شده نسبت به انتخابات، چه‌گونه خواهند توانست نقشی پُررنگ در این فرآیند ملی بازی کنند؟!
به نظر می‌رسد این روزها هر کس در سطحِ صلاحیت و قدرت و توان‌مندی و منابعی که در اختیار دارد، به نوعی بخشی از این پروسه را به گروگان گرفته است، تا بعد از معامله‌یی شیرین رهایش کند، و برایش هم فرقی هم نمی‌کند که این مسأله با سرنوشت ملتی گره خورده و منافع مردمی منوط به آن می‌باشد. یکی به نام صلح، آشوب می‌آفریند و یکی به نام افشاگری، تفرقه‌افکنی می‌کند و دیگری به نام خدمت به ملت، خیانتی بزرگ را رقم می‌زند؛ پس باید پرسید که چه‌گونه می‌توان در میان این‌همه پارادوکس‌ و درهم‌ریخته‌گی‌، سره را از ناسره جدا کرد و دل به کسی بست که ناجی این ملت باشد؟
بدون شک مردم ما نیازمند دستان پُرقدرتی هستند که به‌جز برای انباشتِ ثروت و قدرت، برای دل‌سوزی و تیمار زخم‌خورده‌گان تاریخیِ این مردم به حرکت درآید و بتواند زخم‌هایی را مرهم نهد که عمری‌ست در حال سر باز کردن و دوباره و دوباره تازه شدن هستند.
انتخابات در راه است و همه در کمینِ آن نشسته‌اند تا از آن هیولایی بسازند که مردم را ترسانده و چوکی قدرت، منابع و ثروت و هر آن‌چه که زعامتِ آن باید از مجرای انتخاباتی شفاف و مردمی تعیین شود، بی‌صاحب‌تر از آن بماند که کسی بپرسد تو از کجا و به چه حقی و بر مبنای کدام رأی و مشروعیت بر اریکۀ قدرت تکیه زده‌ای.
امروز همه در حال گروگان‌گیری منافعِ این ملت‌اند، تا به‌نحوی با معامله‌گری، نفع شخصی خویش را تأمین کنند. پس مردم ما باید هوشیارتر از همیشه وارد صحنه شوند؛ اما این هوشیاری بعد از یک بی‌هوشیِ طولانی چه‌گونه ممکن است؟ بدون شک وقتی رسانه‌ها، سیاست‌مداران و نیز تریبون‌هایی که باید حقایق را به مردم بنمایانند، به‌نوعی درگیر زدوبنـدهای پشت پرده‌اند و به معامله‌گری مصروف‌اند، مردم باید هوشیارانه‌تر پای صندوق‌های رأی بروند؛ ولی مردم وقتی هوشیار خواهند شد و خردمندانه حرکت خواهند کرد که گردشِ سالم و صادقانۀ اطلاعات در جامعه وجود داشته باشد.
امروز بدون شک رسانه‌ها مسوول‌اند اگر کم‌کاری کنند، اگر بر حقایق پرده اندازند و اگر مردم را برای رفتن به سمت یک حرکت تاریخی آماده و آگاه نسازندـ همان‌قدر که علمای ما، اندیشمندان و سیاست‌مداران و اهل قلم و بیانِ ما مسوول‌اند. همه باید حرکتی سازمان‌دهی‌شده و خودجوشِ مردمی را محور قرار دهند. امروز مردم ما باید از نامزدان بخواهند که توضیح دهند آن‌چه را که در سر دارند و متعهد شوند که پس از پیـروزی عمل می‌کنند به آن‌چه که قبلاً شعار داده بودند. و این تحقق نخواهد یافت مگر با عزم و ارادۀ جدی مردم!
فراموش نکنیـم که جامعه‌یی می‌تواند به رشد سیاسی برسد و خرد جمعی در آن ارتقا یابد که رسانه‌ها و اندیشمندان و نخبه‌گان آن، هوشیار و فعال باشند و نگذارند جامعه به خموشی و خمودی خو کند. اما روزها و ماه‌ها نیاز است تا بتوانیم جامعه‌یی که همیشه به حرکتی توده‌وار و کور و تصادفی خو کرده‌است را بیاموزانیم تا حرکتی منسجم و انتخابی دقیق داشته باشد. اما اگر خواهانِ ترقی و بالنده‌گیِ این جامعه هستیم، راهی و گزینه‌یی جز تلاش برای تحققِ عدالت از طریق ایجاد عدالت‌خواهیِ همه‌گیر توسطِ خود مردم نداریم، زیرا این مردم‌اند که باید به این باور برسند که دیگر نباید اجازه دهند بر سرِ سرنوشت آن‌ها در پشت درهای بسته، معامله صورت گیرد. و شاید بازهم بتوان به جرأت گفت که در میان همۀ کوره‌راه‌ها، انتخابات با همۀ چالش‌ها و مشکلاتش، هنوز هم مناسب‌ترین روزنه ا‌ست که فراروی مردمِ ما قرار گرفته تا بتوان از آن‌طریق افق‌های زیبـاتری را برای فردا و نسل آینده به تصویر کشید.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.