بنیـادگرایی که دموکرات شد!

گزارشگر:احمد عمران/ 25 جدی 1392 - ۲۴ جدی ۱۳۹۲

گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی در تازه‌ترین پیامِ خود به هواداران و اعضای این حزب، از آن‌ها خواسته است که با گرفتن کارت رای‌دهی، در انتخابات آینده شرکت ورزند. در این پیام، آقای حکمتیار از اعضای حزب اسلامی خواهان رای دادن به نامزدهای شورای ولایتیِ این حزب و یا کسانی که از نظر فکری به حزب اسلامی نزدیک‌اند، شده است. اما آقای حکمتیار در این پیام، به انتخابات ریاست‌جمهوری اشاره نکرده و نه هم از هوادارانِ خود خواهان رای دادن به یکی از نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری شده است.
حداقل دو تن از اعضای پیشینِ این حزب که می‌گویند دیگر هیچ رابطه‌یی با آقای حکمتیار ندارند، در انتخابات ریاست‌جمهوری پیش رو شرکت دارند. شاید آقای حکمتیار به دلایل سیاسی نخواسته که به گونۀ آشکار حمایتِ خود را از نامزد خاصی در انتخابات ریاست‌جمهوری نشان دهد، ولی احتمال دارد که او به شکل غیرعلنی چنین کاری را کرده باشد و از هواخواهانِ خود خواسته باشد که به نامزد خاصی در انتخابات ریاست‌جمهوری رای دهند.
در گذشته، آقای حکمتیار انتخابات را تحریم کرده بود و می‌گفت تا زمانی که خارجی‌ها در افغانستان مستقر هستند، باید به جنگ علیه آن‌ها ادامه داد. اما موضع تازۀ آقای حکمتیار حاوی چه پیامی می‌تواند باشد؟ آیا این به معنای عدول از موضع‌گیری‌های گذشته است و یا این‌که دیگر برای رهبر انعطاف‌ناپذیر حزب اسلامی، توش و توانِ مبارزه باقی نمانده است؟
در سال‌های گذشته، حزب اسلامی دچار انشعاب‌های فراوان شد و بخش‌هایی از این حزب با بریدن از رهبری آن، عملاً در ساختار نظام فعلی جای گرفت. موضع‌گیری جدید آقای حکمتیار می‌تواند بیان‌گر این نکته نیز باشد که با تفکر دیروزی و قرائت تمامیت‌خواهانه و فاشیستی از دین، نمی‌توان به هدف‌های خود دست یافت. موضع‌گیری جدید آقای حکمتیار حتا اگر از روی صداقت هم نباشد، ولی شکست قرائت ایدیولوژیک او را نشان می‌دهد؛ قرائتی که خود را مبرا از هرگونه اشتباه می‌داند و در پی کسب قدرت از راه‌های غیرمشروع و از جمله کودتا و جنگ است.
جنگ سی‌سالۀ آقای حکمتیار نشان داد که در جهانِ متکثر که روایت‌‌های گوناگون از آموزه‌های دینی را به رسمت می‌شناسد و عمده‌ترین ویژه‌گی آن فرهنگ مدارا و گفت‌وگو است، نمی‌توان با تفنگ به حلِ مشکلات سیاسی توفیق حاصل کرد. همین حالا در درون نظام فعلی، هستند افرادی که نه به دموکراسی باور دارند و نه از فرهنگ مدارا و شکیبایی چیزی می‌فهمند، ولی از سرِ ناچاری اکت دموکراسی می‌کنند و چنان می‌نمایند که گویا پیشتر از آن‌ها در این عرصه کسی نبوده است. این خصلت جوامعِ بسته است که همواره یک چشم‌انداز به روی جهان دارد؛ در حالی که جهان امروزی را نمی‌توان با یک چشم‌انداز دید و شناخت.
شکست قرائت ایدیولوژیک، عملاً راه را به سوی قرائت‌های متکثر می‌گشاید. وقتی بنیادگرایان در موضع‌گیری‌های خود تجدید نظر کنند، آن‌گاه راه بر کثرت‌گرایان گشوده و هموار می‌شود. شکست قرائت ایدیولوژیک در صحنۀ سیاسی، عملاً به قدرت یافتن قرائت‌های حداقلی از آموزه‌های دینی کمک می‌کند و این برای جامعۀ دینی افغانستان می‌تواند راهی به جلو تلقی گردد.
مشکل دیگری که عمدتاً احزاب و نهادهای اسلامی در قرن گذشته و فعلی با آن روبه‌رو بودند و هستند، داشتن قرائت حداکثری از آموزه‌های دینی بود؛ قرائتی که می‌پنداشت و می‌پندارد که بر تمام هستی اشراف کامل دارد و از راه‌هایی که خود می‌فهمد و پیشنهاد می‌کند، جهان از چنگ مشکلاتی که با آن‌ها سردچار است رهایی می‌یابد. این قرائت در قرن گذشته، سبب تنش‌ها و برخوردهای خشونت‌آمیز در بسیاری از کشورهای اسلامی شد و خون‌های زیادی در پای آن بر زمین ریخت. اما سرانجام دیدیم که با چنین باوری نمی‌توان در جهان کنونی زیست و نه هم چنین باوری با اصل و ریشه آموزه‌های اسلامی سازگاری دارد.
بسیاری از اندیشمندان جهان اسلام که رویکردی نوگرایانه به آموزه‌های اسلامی دارند، حداقل سه قرائت را به عنوان قرائت‌های موجود از آموزه‌های اسلامی بازشناسی کرده‌اند. قرائت بنیادگرایانه از اسلام که نمود عینی آن را در گروه‌هایی چون طالبان می‌توان شاهد بود. قرائت سنتی از اسلام که بخشی از رهبران فعلی کشور به آن تعلق خاطر دارند و عملاً به سیاست رسمی دولت تبدیل شده است. و قرائت عقلانی از آموزه‌های اسلامی که بنیاد و نقطۀ عزیمتِ خود را عقل مدرن می‌داند و اکثر نواندیشان دینی به چنین قرائتی احساس نزدیکی فکری می‌کنند.
اندیشمندان اسلامی در بسیاری از کشورها باور دارند که قرائت عقلانی از دین، هم نزدیک به هدف‌های شارع است و هم قابل دفاع در عرصۀ نظر و عمل. حالا این‌که آقای حکمتیار چه‌گونه پس از آن‌همه سال که بر قرائت حداکثری و بنیادگرایانه از آموزه‌های دینی پای فشرد از آن دست برداشته است، می‌تواند هم مایۀ شگفتی باشد و هم مایۀ نگرانی.
شگفتی از این جهت که آقای حکمتیار که همین حالا در موضع مخالفت ـ حداقل در ظاهر امر ـ با دولتِ فعلی قرار دارد و جنگ فعلی را جنگی مشروع می‌داند، چه‌گونه به سمت انتخابات رفت و از هوادارانِ خود خواست که در انتخابات شورای ولایتی شرکت کنند؟ آیا این به معنای شکست سیاست جنگ‌طلبانۀ رهبر حزب اسلامی بوده نمی‌تواند؟
از جانب دیگر، این موضع‌گیری می‌تواند سبب نگرانی شود. زیرا در بسیاری از موارد دیده شده که مخالفان مردم‌سالاری با ابزارهای این سیستم تلاش کرده‌اند که با آن بجنگند. مبادا آقای حکمتیار با پذیرش اصل انتخابات که بدون شک پذیرش ارزش‌های دموکراتیک را نیز در پی می‌آورد، به جنگِ این ارزش‌ها برود. از سویی هم، این حدس و گمان تقویت می‌شود که دیگر برای حزب اسلامی، موقعیتی به عنوان مخالف و اپوزیسیونِ تفنگ‌به‌دست باقی نمانده است که بتواند هم‌چنان بر موضع‌گیری‌های سرسختانه و انعطاف‌ناپذیرِ خود پافشاری کند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.