احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ 1 دلو 1392 - ۳۰ جدی ۱۳۹۲
امضای توافقنامۀ امنیتی دوجانبه با امریکا، لایههای پنهانِ اختلاف میان مقامهای کشور را روز تا روز آشکارتر میکند. عمر داوودزی وزیر داخلۀ افغانستان پس از حملۀ مرگبار بر رستورانت لبنانیها در قلب شهر کابل که جان بیستویک تن را گرفت، اعلام کرده است که افغانستان آمادۀ امضای قرارداد امنیتی با امریکاست و از این کشور خواسته است که برای تسهیل این موضوع، هیأتی را به کابل بفرستد.
اما مواضعِ امریکا در این خصوص کاملاً آشکار است و گمان نمیرود که بر اساس درخواست وزیر داخله، این کشور هیأتی را به افغانستان اعزام کند. مقامهای کاخ سفید گفتهاند که بحث بر سر امضای توافقنامۀ امنیتی در ماه نوامبر سال گذشته پایان یافته و دیگر موضوعی برای مذاکره وجود ندارد. از جانب دیگر، جوبایدن معاون رییسجمهوری امریکا که نظری بدبینانه نسبت به حضور سربازان این کشور در افغانستان دارد، از رییسجمهوری و کانگرس امریکا خواسته است که به حضور نظامی در افغانستان پایان دهند و اگر سربازانی باقی میمانند، فقط در حد تأمین مراکز دیپلماتیکِ این کشور باشد. آقای بایدن تعداد این سربازان را چیزی در حدود دوهزار تن عنوان کرده است.
از دیگر سو، مقامهای امریکایی در روزهای اخیر بهصراحت گفتهاند که گزینۀ صفر آنگونه که مقامهای افغانستان فکر میکنند، یک هشدار میانتهی نیست و هنوز به قوتِ خود باقی است. ولی ارگنشینان که این روزها مالیخولیای سیاسی آنها بالا گرفته، فکر میکنند که امریکا بیشتر از افغانستان نیازمند امضای قرارداد امنیتی است و به همین دلیل هیچ جای نگرانی نیست که این کشور به هشدارهای خود ادامه دهد. این موضوعی است که آقای کرزی بارها آن را اعلام کرده و تأکید ورزیده که امریکا از افغانستان بیرون شدنی نیست. اما آقای کرزی برای این گفتههای خود هیچ سند و مدرکِ قانعکننده و بهاصطلاح محکمهپسندی در اختیار ندارد. شاید آقای کرزی به همان توهم سیاسیِ دولتمردان عراقی دچار شده است که حالا به گفتۀ مردم، سنگ نمییابند که بر سرشان بزنند.
آقای کرزی در پایان مأموریتِ خود میخواهد سنگِ تمام بگذارد و به نتایجی در سیاستهای گنگ و غیرقابل توجیهاش دست یابد که پس از کنار رفتن از قدرت، به باور خودش به یک چهرۀ درخشانِ ملی در افغانستان بدل شود؛ چهرهیی که در برابر بزرگترین قدرتِ جهان ایستاده و بهاصطلاح از حاکمیتِ ملی افغانستان دفاع کرده است. اما این دفاع به چه بهایی بوده است؟! این را آقای کرزی حتا تخمین زده هم نمیتواند. او نمیتواند بگوید که پس از پایان مأموریت نظامی ناتو در افغانستان (زیرا تمام کشورهای عضو ناتو ادامۀ همکاریهای نظامی و اقتصادی خود با افغانستان را منوط به امضای توافقنامۀ امنیتی با امریکا دانستهاند) چه اتفاقهایی در انتظار کشور است. آیا یک بار دیگر جنگهای داخلی وسعت مییابد؟ آیا طالبانی که تا دروازههای کابل رسیدهاند و بهسادهگی میتوانند در امنترین مناطقِ آن نفوذ کنند، یک بار دیگر کابل را آماج حملات مرگبارِ موشکی قرار خواهند داد.
آقای کرزی نمیداند که امضای توافقنامۀ امنیتی یک بحث جانبی و از روی هوا و هوس نیست، بل همانگونه که اکثریت مردم افغانستان از آن حمایت کردهاند، این توافقنامه از سر یک مجبوریت تاریخی امضا میشود. افغانستان برای اینکه به وضعیت کاملاً جنگی سقوط نکند، نیاز به همپیمانانِ استراتژیک دارد که بتوانند حداقل وضعیت را در حالتهای بحرانی مهار کنند. از جانب دیگر اگر گزینۀ صفر عملی شود، استراتژی غرب در برابر افغانستان کاملاً دگرگون میگردد. در صورت عملی شدن این گزینه، آن وقت باید به استراتژی تازه فکر کرد. زیرا بحث کمکهای مالی غرب برای افغانستان، هنوز در اولویت قرار دارد و عدم سقوط کشور بهدست گروههای هراسافکن، به عنوان تهدیدی بالفعل همچنان مطرح است. اما غرب که در بیش از یک دهه هزینههای کلانی را صرف بازسازی و نهادسازی در افغانستان کرده، در صورت عدم امضای توافقنامۀ امنیتی، ناگزیر است که به گزینههای دیگری پناه ببرد؛ زیرا سقوط و متلاشی شدن افغانستان آنهم به دست بنیادگرایان و حامیان منطقهییشان میتواند به آنها صدمات جبرانناپذیری وارد کند و باعث بدنامی این کشورها در سطح بینالمللی گردد. از سوی دیگر، وقتی عراقیها با آنهمه امکانات مادی و برپایی زیرساختهای سیاسی و اقتصادیِ خود نتوانستند بر مشکلات و چالشهای امنیتی فایق شوند، افغانستان به طریق اولی از عهدۀ چنین مسوولتی بیرون شده نمیتواند. این مسأله با شعار دادنها و حرف زدنهای بیپایه و اساس هم قابل حل نیست. با حرفها و شعارهایی از این دست که ما «شیر هستیم» و مثل شیر از کشور خود پاسداری میکنیم، و یا اینکه ما «کاه میخوریم ولی ارتش خود را سر پا نگه میداریم»، نمیتوان کشور را از ورطۀ سقوط و جنگهای خونین نجات بخشید. اگر چنین میبود، طالبان نمیتوانستند به قلب کابل حمله کنند و در یک حملۀ انتحاریِ مرگبار جان ۲۱ تن را بگیرند. وقتی آقای کرزی که به عنوان رییسِ شیرها از ارگ بیرون شده نمیتواند، آنگاه از دیگران چه انتظاری میتواند داشته باشد؟
از جانب دیگر، وقتی وزیر داخلۀ آقای کرزی از امضای توافقنامۀ امنیتی با امریکا سخن میگوید، آیا با شیرِ داخل ارگ مشوره کرده و یا اینکه او این سخنان را به مسوولیتِ خود بر زبان آورده است. این سخنان عملاً در تضاد با اظهارات و خواستههای ارگ قرار دارد، ولی مشخص نیست که چرا نسبت به آنها آقای کرزی هیچ واکنشی نشان نمیدهد؛ حال آنکه وقتی سخنانی بسیار عادی از یک رسانه منتشر میشود، آنگاه آسمان به زمین میخورد و تمام نظام بسیج میشود تا منابع مالی آن را پیدا کند. در همین حال، اظهارات آقای داوودزی عملاً مواضع ارگ را نفی میکند و از این اظهارات میتوان دو برداشتِ کاملاً متفاوت ارایه کرد: نخست اینکه شاید آقای کرزی حالا وخامت سیاستهای خود را دریافته و از آنجایی که خودش نمیتواند و از روی شرم هم که شده نمیخواهد از مواضعِ آنچنان سرسختانه به یکبارهگی عدول کند، خواسته است که مسوولیت تغییر موضعِ او را رییس پیشینِ دفتر ریاستجمهوری و وزیر داخلۀ فعلیاش به عهده بگیرد؛ و دوم اینکه واقعاً اختلافاتِ شدید میان مقامهای کشور به وجود آمده و از آنجایی که آقای کرزی مانع نامزدی آقای داوودزی در انتخابات ریاستجمهوری پیش رو شد، به این وسیله آقای داوودزی خواسته است که از وی انتقام بگیرد.
Comments are closed.