احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد رشید/ 6 دلو 1392 - ۰۵ دلو ۱۳۹۲
اجندای ملی که اخیراً در افغانستان مطرح شده و به یک گفتمان غالب در مجالسِ سیاسی تبدیل شده است، نشان میدهد که افغانستان در سالِ ۲۰۱۴ به سوی دولت ـ ملت شدن پیش میرود و یا حداقل، شخصیتهای سیاسیِ افغانستان فعال شدهاند تا این کشور را به سوی دولت ـ ملت شدن سوق دهند. البته این حرکت با استفاده از مدل کارآمدیِ نخبهگان روی دست گرفته میشود؛ نخبهگانی که در افغانستان میتوانند کار را به پیش بَرند.
دولت ـ ملتسازی در افغانستان از بایستههای عبور از شرایط جنگی (و عادیسازی اوضاع) است و سیاستمداران نخبۀ افغانستان، نیاز دارند که با تجربه از گذشته، صفحۀ جدیدی را برای نسلِ امروز و فردای کشور بگشایند. از اینرو اجندای ملی، یک حرکتِ جدی برای دولت ـ ملتسازی بهحساب میآید.
ایدۀ دولت ـ ملتسازی را باید از مراحل عالیِ تصمیمگیریهای سیاسی و محصولِ دوران معاصر دانست. دولتسازی را میتوان شکلدهیِ ساختارها، چارچوبها و نهادها تعریف کرد که بیشتر دارای ماهیتِ سختافزاری است. اما ملتسازی را میتوان شکلدهی به افکار، فرهنگ و بهطور کلی ملیت تعریف کرد که مرحلۀ پس از دولتسازی با بنیانهای نرمافزاری است و آن را باید از انشعابهای دیپلماسیِ عمومی و قدرتِ نرم دانست.
دولت ـ ملتسازی
دولت ـ ملتسازی بهطور عمده در پاسخ به نیازِ دولتهای ورشکسته مطرح میشود. دولتهای ورشکسته، برآیند جنگهای داخلی و یا جنگِ بین دو کشور استند تا جایی که آنها در انجام فعالیتهایی مانند حفظ امنیت داخلی و یا ارایۀ خدمات عمومی، منفعل میگردند. برخی جامعهشناسان، اولین تجربههای دولت ـ ملتسازی را مربوط به آلمان و جاپان میدانند؛ اما ریشههای این فرایند را باید مربوط به دوران پس از جنگ جهانی دوم دانست که امریکاییها به ایجاد تحولات اقتصادی و اجتماعی در برخی از کشورها مبادرت ورزیدند. در این دوران، دولت و نهادهای غیردولتی و حتا بخشهای خصوصی در شکلدهی به دولتها و ملتهای پس از جنگ جهانی دوم دخالت داشتند. این روند پس از جنگ سرد متوقف گشت، زیرا محافظهکارانِ کاخ سفید اولویتها و تاکتیکهای جدیدی را برای اجرا در کاخ سفید پیگیری کردند.
تجربههای جدید دولت ـ ملتسازی مربوط به بالکان، افغانستان و عراق است. عواملی که افغانستان را به سمتِ یک دولتِ ورشکسته هدایت کرد عبارتاند از: حملۀ اتحاد جماهیر شوروی؛ جنگهای داخلی یا تحمیلی بر دولت مجاهدین؛ ظهور طالبان و اشغال هشتاد درصدی افغانستان توسط پاکستان؛ جنگ بیپایان و دوازدهساله با تروریسم؛ و سالِ پُرچالشِ ۲۰۱۴ که فرا رسیده است و آیندۀ روشنی هم وجود ندارد.
چهار اقدام اساسی که در دولت ـ ملتسازی مد نظر است عبارتاند از: ایجاد صلح، اجرا و یا استفاده از شرایط مبتنی بر صلح، بازسازی و در نهایت جهتدهی به تحولات سیاسی اقتصادی.
دو اقدامِ ایجاد صلح و اجرای صلح، زمینهساز بازسازی و تحولات سیاسی ـ اقتصادی است. به عبارتی در مراحل ابتدایی دولت ـ ملتسازی، اقدامات امنیتی با چارچوبهای نظامی غلبه دارد. اجرای صلح میتواند عملی نمادین و همچنین تبلیغاتی برای جامعۀ بینالمللی باشد و در حقیقت در این مرحله نسبت به گروههایی که خواهان تغییر شرایط هستند، واکنش نشان داده میشود.
در مرحلۀ بازسازی یکی از اقدامات، بازسازی اقتدار دولتِ مرکزی است که از طریق مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی آشکار میگردد. به عبارتی، بازسازی به معنای ساختن فیزیکهای مخربِ شهر و همچنین بازسازی لایههای پنهانی دولت است. اما در کنار اقتدار، مشروعیت نیز باید مورد بازسازی قرارگیرد. این امر همگام با انجام انتخاباتهای دموکراتیک است. برای مثال، انتخاباتهای اولیه در افغانستان، تلاشی بود برای تقویت مشروعیتِ دولت انتقالی به علاوۀ مشروعیت دادن به کنفرانس بن.
دولتسازی در افغانستان
دولتهای افغانستان عمدتاً دولتهای ضعیفی بودهاند که اقتدار آنها به کابل و تا حدی مناطق شمالِ این کشور محدود بوده است. اقتصاد این دولتها نیز با وابستهگی همبست شده است. دولت وحدت ملی در پی آن است تا اوضاع افغانستان را از هرجومرج (آنارشی) خارج کرده و با شکلدهی به دولت، بنیانهای ابتدایی این اقدام را پیریزی نماید.
یکی دیگر از نهادهای شکل گرفته، نهاد قضایی در افغانستان است. این امر به منظور خروج از شاکلههای قدیمیِ قضاوت است که بیشتر در اختیار روسای قبایل و یا ریشسفیدانی قرار داشت که هیچگاه خود را ملزم به رعایت رویۀ ملی نمیدانستند. بانک ملی افغانستان و یک واحد پولی با ثبات در کنار نظام قضایی ملی، سبب جذب سرمایهگذاریهای خارجی شد. و در مرحلۀ بعد، احزاب یا چرخدندههای دولتهای آینده، تجربههای جدید افغانستان بودند. یکی از بایدهای تشکیل دولت ملی در افغانستان، مدیریت نزاعهای بومی است. این مدیریت را میتوان به دو بخش درگیریهای قومی ـ قبیلهیی و تلاش برای استقلال تقسیم کرد. در افغانستان معمولاً احزابی که ارتباط عشیرهیی با دولت مرکزی داشته باشند، توان دستیابی به ابزارها و منابع بیشتری را دارند. هر قوم بر مناطق خاصی از جغرافیای افغانستان تسلط دارد و خواستار استفاده از منابع همان منطقه است. احساس نبود عدالت در توزیع، سبب شد برخی از قبایل، استقلال را گزینهیی مناسب برای خود بیابند. از اینرو باید تلاش کرد تا با تقویت اقتصاد افغانستان، از یکطرف بر تعصبات قبیلهیی و از طرف دیگر بر تفکر استقلالطلبی چیره شد.
ملتسازی در افغانستان
تفاوت ملتسازی با دولتسازی آن است که این مرحله بسیار ظریفتر و پیچیدهتر از دولتسازی است و به معنای ورود به لایههای فرهنگی، آموزشی، نیازها و دیگر مواردیست که باید برای تبیین یک استراتژی کارآمد، قبل از هر اقدامی کشف شوند. سه مولفۀ آموزش، تغییر نیازها و ابزارها در بحث ملتسازی در افغانستان برجسته است. حداقل یک نگاه همین مسأله است. مبارزه با بیسوادی مقدمهیی برای رهایی از برخی مشکلات به حساب میآید. در این بخش زنان با توجه به محدودیتهای دورۀ طالبان، باید بیشتر مد نظر قرار گیرند. تلاش شود که زبان انگلیسی نیز در مکاتب افغانستان گنجانیده شود.
حق تعیین سرنوشت
نیاز به حق تعیین سرنوشت، اهمیت زیادی دارد و مردم افغانستان با شرکت در انتخابات، عملاً میتوانند وارد عرصۀ سیاست شوند. بارزترین عامل برای تحقق این موضوع، رسانهها و وسایل ارتباط جمعی در افغانستان است. تقویت و گسترشِ رسانههای افغانستان و استفاده از آن در آگاهیدهی به مردم، یکی از راههای موثر برای رشد شعور سیاسی جامعه و دستیابی به دولت وحدت ملی است. عامل دیگر، سنتهاست. در افغانستان و بهخصوص در بین افرادی که حوزۀ مذهب را فراگیر میدانند، لازم است که هر چیزی با مذهب منطبق باشد. دین، یکی از ابزارهای مهم برای رسیدن به دولت ـ ملت در افغانستان است، اما به این شرط که آن را از قرائتِ جابرانۀ طالبانی رهانید و به عنوان یک عاملِ مستقل به کار بست. از اینرو نقش عالمان دینی به عنوان نخبهگان تأثیرگذار برای ایجاد یک دولت ملی که حاصل روزگار مدرن است، بسیار بااهمیت است آنهم بدین شرط که ورکشاپهایی برای انتقال ایدۀ دولت ملی به آنان، تدارک داده شود تا شناختِ واضحی از این مقوله پیدا کنند. بنابراین، اجندای ملی در فرصتی مطرح میگردد که همۀ ذهنیتها به آن دوخته شده و قرار است انتخابات برگزار شود. بیتردید باید برای رسیدن به دولت ملی و حکومت وحدت ملی، از این فرصت نهایت استفاده را کرد. نامزدان ریاستجمهوری که بیشتر از دیگر فعالانِ سیاسی به این طرح و برنامه نیاز دارند، باید بهترین استقبال را از اجندای ملی بهعمل آورند.
Comments are closed.