احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حشمت رادفر ـ روزنامهنگار/ 7 جدی 1392 - ۰۶ دلو ۱۳۹۲
در کمتر از یک هفتۀ گذشته، دستکم ۱۲ جوانِ ورزشکار در افغانستان کشته و زخمی شدهاند. روز شنبه ۲۸ جدی، اصابتِ موشک به یک میدان خاکیِ فوتبال در ولایت کندهار، سه کشته و چهار زخمی بر جای گذاشت و پنجشنبۀ همین هفته نیز افراد مسلح، ۵ جوانِ ورزشکار را در ولایت لغمان به رگبار بستند.
کشته شدنِ شهروندان ملکی و نظامیانِ داخلی و خارجی در نتیجۀ انجام حملات انتحاری، بمبگذاریهای کنار جاده و نبردهای مسلحانه در افغانستان در بیشتر از یک دهۀ گذشته به یک امرِ معمول تبدیل شده و کم بودهاند روزهایی که رسانهها از اینگونه رویدادها خبر نداده باشند.
طالبان و دیگر دستههای شورشی در بیشتر موارد با انجام حملههایی از ایندست اذعان کردهاند که هدف اصلیشان نیروهای خارجی یا نیروهای نظامی ـ امنیتی افغانستان بوده است؛ اما گروگانگیری و آدمربایی، حمله به بانکها و تأسیسات عامه و تیرباران کردنها و به دار آویختنهای شهروندانِ غیرنظامی و حتا سنگسار کردن زنان نیز بخشی از رویکرد جنگی ـ تبلیغاتی مخالفان مسلحِ دولت افغانستان در سالهای پسین بوده است.
در اینمیان کم نبودهاند رویدادهایی که شهروندان ملکی، هدف اصلی و تنها قربانیانِ حملاتِ شورشیان بودهاند. در تابستان ۱۳۹۱ حملۀ گروهی از مهاجمان انتحاری به یک رستورانت در مجتمع تفریحی بند قرغه، به کشته و زخمی شدنِ دهها غیرنظامی انجامید و در تازهترین مورد نیز، حمله به یک رستورانت لبنانی در کابل، ۲۱ تن را به کام مرگ فرستاد.
با اینکه جنگ و کشتار در بخشهایی از کشور ادامه داشته و رویدادهای ناشی از دوامِ بحران و منازعه، همچنان تیترهای درشتِ رسانههای داخلی و خارجی را به خود اختصاص میداد و میدهند؛ روندی که با سقوط حاکمیتِ طالبان و پشتیبانی سیاسی، نظامی و اقتصادی جامعۀ جهانی در سال ۲۰۰۱ در افغانستان آغاز شد، ادامه یافت که تدوین قانون اساسی جدید، برگزاری چند مورد انتخابات ریاستجمهوری، پارلمانی و شوراهای ولایتی، بهرهمندی شهروندان از حقوق سیاسیشان را به فعلیت آورد.
آزادی بیان، فعالیت آزاد رسانهها و نهادهای جامعۀ مدنی و احزاب سیاسی، مناسبات سنتی و ذهنیتهای قبیلهیی معطوف به قدرت را به چالش فراخواند، هزاران درب مکتب، شفاخانه و نهادهای خدماتِ عامه و هزاران کیلومتر سرک در سرتاسر کشور ساخته شد، وضعیت اقتصادیِ بسیاری از مردم بهبود یافت. با وجود مشکلات و کاستیهای فراوان، گامهای لرزان و کمرمق به سوی توسعه و تقویتِ ساختارهای دموکراتیک برداشته شد.
ظهور نسلِ نو
در حالی که فراز و فرودهای روند سیاسی پُر از آزمونوخطاهای نفسگیر، پُرهزینه و دشوارِ افغانستان در مسیر ثبات و توسعه، اجازۀ فاصله گرفتن از بیموامید و بیثباتیِ ذهنی را به روان جمعی جامعه نمیداد و هنوز هم نمیدهد، نسل تازهیی از جوانانِ این کشور سر برآورد که متفاوت میاندیشد، با خشونت و عصبیتهای جمعگرایانه و هنجارهای خشونتآمیز میانۀ چندانی ندارد و بیشتر از یک دهه را برای کسب دانش و فناوری و مهارتهای بیشتر در ورزش، هنر و دیگر عرصهها تلاش کردهاند و در نتیجه، نمایههای بارز و نیرومندی از همگرایی و حرکت بر مبنای عقلانیتِ نوین بشری را به نمایش گذاشتهاند.
ورزش؛ نماد همگرایی
در این میان، عرصۀ ورزش در افغانستان رشد چشمگیری داشته و رویکردهای کمنظیر اجتماعی در تاریخ افغانستان را شکل داده است. کارنامههای ورزشکاران افغانی در المپیک ۲۰۱۲ لندن، هزاران هموطنشان را بدون در نظرداشت قومیت، زبان، مذهب و نژاد به شبزندهداری مشتاقانه و نشستن پای تلویزیونها وادار کرد و در تابستان امسال نیز پیروزی تیم ملی فوتبال این کشور در رقابتهای فوتبال جنوب آسیا، اشک شادی را در چشمهای هزاران تن از زنان و مردان و حتا کودکان این کشور جاری کرد و آنان را برای ساعتها به جادهها کشاند تا برای نخستینبار بدون هیچ نوع ملاحظهیی، پیروزی تیم ملی افغانستان را گرامی بدارند.
بهتازهگی، هزاران تن جهت تقدیر از کارنامههای درخشان تیم ملی کریکت افغانستان در ولایت خوست، جایی که شورشیان مسلح بارها امنیتِ آن را به چالش کشیدهاند، گرد آمدند. دستاوردهای ورزشکاران افغانستان در تکواندو، کاراته و دیگر ورزشهای رزمی نیز هر از گاهی لبخند و حسِ افتخار را به بسیاری از جوانانِ کشور اهدا میکند.
اینکه جوانان افغانستان پیوندهای کمرنگِ گمشدۀشان را در سیمای هموطنانِ ورزشکارشان جستوجو میکنند، اگر از یکسو به سرگشتهگیِ این نسل و بیرمق بودنِ تفکر و روحیۀ ملی در دیگر عرصههای زندگی سیاسی و اجتماعی کشور اشاره دارد، از سوی دیگر جرقههای امیدبخشی از تغییر دیدگاهها و «نه گفتن» به عصبیتهای زبانی، قومی، مذهبی و نژادی را پدیدار کرده است و این تحول برای گروههایی که هویتشان را وامدار بازی کردن با اینگونه عصبیتها اند، تکانۀ نگرانکنندهیی است.
سربازگیری از جوانان
در چهار دهۀ گذشته گروههای تندرو با استفاده از شگردهای ساده و عوامپسندانه و با سر دادنِ شعارهای مذهبی ـ ایدیولوژیک، از میان لایههای فقیر و ناآگاهِ جامعه سربازگیری میکردهاند؛ اما در دوازده سال گذشته با تغییر مناسبات اجتماعی و گسترش زمینههای آموزش و ابزارها و فناوریهای ارتباطی در بسیاری از بخشهای کشور، سربازگیری این گروهها از میان جوانان کشور دشوارتر شده و تا حدِ زیادی به مناطق ناآرامِ کشور محدود گشته است. البته گروههای تبلیغی و مجموعههایی که از نظر فکری و ایدیولوژیک با طالبان و دیگر دستههای شورشی نزدیکی یا به نوعی تبانی دارند، در مناطق نسبتأ امنِ زیر ادارۀ حکومت افغانستان نیز حضور گستردهیی دارند و گاهگاهی با نام و عنوانهای مختلف سر بر میآورند و بهسان جادهصافکنِ گروههای تندروِ تروریستی عمل میکنند؛ اما از آنجایی که روحیۀ عمومی با رویکردهای آنان سازگار نیست، شعارها و فعالیتهای آنها تأثیرگذاری چندانی روی جوانان ندارد.
در سالهای اخیر با فرا رسیدن فصل زمستان که کارهای کشاورزی کاهش مییابد، بسیاری از جوانان در روستاها و مناطق نیمهشهری افغانستان، به بازیهای والیبال و فوتبال روی میآورند. از اینرو در بسیاری از ولایتهای افغانستان، صحبتها و موعظههای تخدیرآمیز تبلیغییی که ابتدا مردم بهویژه جوانان را به دنیاگریزی، دیگرستیزی و خشونتورزی تشویق میکنند و در فرجام سایۀ سنگین جنگ روانی ـ تبلیغاتیِ گروههای تندرو و هراسافگن پای آنان را به تربیتگاهها و پناهگاههای این گروهها در مناطق قبایلی پاکستان میکشاند و به این صورت داستان خونینِ انتحار و ترور در افغانستان ادامه مییابد؛ بخش قابل توجهی از مخاطبانِ خود را از دست داده و این وضعیت، گروههای شورشی را به تغییر شگردهای تبلیغاتی و حتا عملیاتیشان در افغانستان وادار کرده است.
کشتار هدفمند ورزشکاران
در این اواخر، پرتاب موشک به یک میدان خاکیِ فوتبال در کندهار و سپس تیربارانِ ۵ جوان در میدان والیبال در ولایت لغمان، از بارزترین نشانههای تغییر تاکتیکِ عملیاتی و تبلیغاتیِ دستههای شورشی و پشتیبانانِ منطقهیی آنان پنداشته میشود. زیرا اندکزمینههایی که عاطفۀ جمعی مردم افغانستان را از ورای رویدادهای متفاوت و رویکردهای معطوف به همپذیری و تسامح بههم پیوند میدهند، به این تازهگیها در ورزش تبارز یافته است و این برای گروههای شورشی قابل تحمل نیست.
در کنار افزایش علاقهمندی جوانان به فراگیری دانش و فناوری، ورزش، موسیقی؛ همنوایی پُرشور آنان با نمایندهگان ورزشِ افغانستان در میدانهای بینالمللی، نشانههای فاصله گرفتنِ نسل نوِ کشور از روشها و منشهای عصبیتآمیز را بیشتر از پیش پدیدار میسازد.
خشونت؛ الگوی تازه و شگرد کهنه
روی آوردنِ جوانان به ورزش، موسیقی و دیگر هنرها و حرفههای نوین و نفیِ منشها و کنشهای اجتماعیِ معطوف به خشونت، تمامیتخواهی و ذهنیتهای تندروانه از سوی آنان، از یکطرف شکلگیریِ گفتمانهای ثباتمحور و وحدتبخش از ورای تغییر الگوهای رفتار اجتماعی و نهادینهسازیِ مولفهها و سازههای دموکراسی و عقلانیتِ مدرن را شتابِ بیشتر میبخشد و از جانب دیگر، دستهها و گروههای تندرو و ایدیولوژیک را از رهگذر توجیه عملکردها و کاربرد شگردهای خشونتآمیز در راستای پیشبرد اهداف و تفکرات تندروانۀشان، با چالشهای فزایندهیی روبهرو خواهد کرد.
از اینرو از میان برداشتنِ اندکزمینهها و روزنههای تقویتِ عاطفه و روان جمعیِ مردم افغانستان که در حال حاضر بیشتر در ورزش و موسیقی متبارز شده است، میتواند به عنوان یکی از بزرگترین اهدافِ گروههای شورشی بهویژه در آستانۀ خروج نیروهای بین المللی از افغانستان تلقی شود؛ زیرا به هر اندازهیی که روزنههای آگاهیبخش به روی مردم افغانستان گشوده شود، امکان سربازگیری گروههای تندرو از میان جوانانِ افغانستان محدودتر میشود و به این صورت، توجیه تداومِ شورشگری در این کشور برای آنان دشوارتر خواهد شد.
Comments are closed.