احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:منو چهر / 8 دلو 1392 - ۰۷ دلو ۱۳۹۲
در ادامۀ جنگ سـرد ایالات متحده و رییس جمهور کرزی، حکومت افغانستان صبح دیروز، دستور رهایی ۳۷ زندانی دیگر را از زندان بگرام صادر کرد. به نقل از گزارشهای منتشر شده، این ۳۷ زندانی از جمله ۸۸ زندانیییاند که بسیار خطرناک توصیف شدهاند. این گزارشها میرسانند که بیش از ۷۰ درصد این زندانیان از جمله کسانیاند که در قتلِ مستقیم نیروهای ملکی و نظامی افغانستان و نیز کشتن شماری از نظامیان ناتو دست داشتهاند که این ۳۷ تن نیز مشمولِ آنها میگردند.
در همین حال، مقامات حکومتی گزارشهای موجود از این آمار و ارقام را، مغشوش و نادرست میخوانند که همین مسأله باعث ادامۀ کار حکومت در راستای رهایی زندانیانِ طالب شده است.
با اینهمه، رهایی زندانیـان طالبان، کار تازهیی نیست. از دو سال به اینسو، این حرکت آغاز شده است و در مقاطع گوناگون، دسته دسته از طالبان آزاد شده اند. بر بنیـاد گزارشهای تأیید ناشده، حدود ۷۰۰۰ زندانی طالب از زندانهای افغانستان به بهانههای مختلف رها شدهاند.
با اینهمه، دلایل این سیاستِ آقای کرزی خیلی ناروشن نیست. رییس جمهور کرزی با روی کار گرفتنِ سیاست مصالحه با طالبان، تقابلِ با این گروه تروریستی را کنار گذاشت و عملاً در همسویی با آنان برآمد. تحلیل این رفتار سیاسی از سوی شماری از آگاهان، نوعی رفتار قومی عنوان شد. به این معنا که آقای کرزی بنا بر گرایشهای شوونیستیاش، در پی همسویی با طالبان برآمد؛ ورنه، توجیه جنایات طالبان هیچ علت دیگری نداشت. اما در کنار این تحلیل، و پس از مخالفتهای آشکار رییس جمهور با ایالات متحده و نیز بهراه افتادنِ موج دیگری از رهاسازی طالبان، تحلیل دیگری نیز مطرح نظر است که خیلی از واقعیت به دور نمینماید.
بنا بر حکم طبیعت، هر انسانی در روزهای پایان کارش دچار شتابزدهگی میشود. این پایان کار میتواند پایان زندهگی باشد، میتواند پایان یک مسوولیت باشد و نیز میتواند پایان یک برنامه باشد. و شتابزدهگی آنهم، ناشی از توهمِ اشتباهاتِ احتمالییی که ممکن فردی در ایام کاری و یا دورانِ زندهگیاش به آن گرفتار شده باشد. به یقین که رییس جمهور در چنین وضعیتی به سر میبرد و به گمانِ آن افتاده که نشود طالبان اینهمه ایام برحق بوده اند. بیتردید که تلقیناتِ شوونیستیِ اطرافیانش در ایجاد چنین توهمی نیز بیاثر نبوده و نیست.
اما در کنار این شرایط روحی، مسالۀ دیگری نیز مطرح است که آن برمیگردد به پیشبینیهای سیاسی آقای کرزی. تصور میشود که رییس جمهور کرزی در پایان کار حکومتش، سعی در ترمیم پایگاه اجتماعیاش دارد؛ پایگاهـی که بیشتر ریشه در قوم و قبیلهاش دارد و او سالهاست به دلیلِ سیاستهای متناقضش، از سوی قوم مورد طعن و نفرین قرار گرفته است.
جامعه شناسی قبیله نشان میدهد که طرد از سوی قوم و قبیله با چند حرکتِ نمادین نمیتواند جبران شود. تجربه ثابت کرده که در جوامع عقبمانده، هرگاه که یک فرد از سوی قوم و قبیله مطرود واقع شده، دیگر نتوانسته موقفِ قبلیاش را در میانِ مردم حاصل کند. از یاد نبریم تجربۀ امانالله خان را که وقتی مورد طعنِ مردم واقع شد، حتا نتوانست باقی عمرش را در کشور خودش به سر رساند. بنابراین، پیشبینی و برنامهیی را که آقای کرزی در نظر گرفته، توهمی بیش نیست.
به یقین که قوم و قبیلۀ جناب رییس جمهور مثل سایر اتباع این کشور، خواهانِ طالبان و تروریستان نیستند. قوم و قبیلۀ آقای کرزی به همان اندازه که دیگر اقوام از خشم و خشونتِ طالبان زیانمند شدهاند نیز از این گروه ضرر دیده اند و در مواردی حتا بیشتر. این درست است که بستر سربازگیری تروریسم، بیشتر مناطق جنوب بوده، اما از یاد نبریم که این تروریستان مناطق جنوب را بیشتر از جاهای دیگر متضرر ساخته اند. از اینرو، برنامه ریزی آقای کرزی مطابقِ حقایق نیست و جز برانگیختن نفرتِ قوم و قبیلهاش، نتیجهیی نخواهد داشت.
آقای حامد کرزی نخواهد توانست از راه رهاسازی قاتلان مردم، پایگاه اجتماعیاش را میان مردم مستحکم سازد. به احتمال قوی، این طرح و ایده، مالِ همانهاییست که سالها سمتِ مشاوریتِ آقای کرزی را داشته اند و بارها رییس جمهور را از این پلۀ ترازو به آن پلۀ ترازو پرت کرده اند و به جای دادن مشورههای درست، او را به بیراهه کشانده اند. بیگمان، آقای کرزی نتیجۀ چنین مشورههایی را پس از پایان دورۀ کاریاش، با گوشت و پوستِ خویش لمس خواهد کرد.
Comments are closed.