احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:نظری پریانی - ۰۳ قوس ۱۳۹۸
بخش سوم/
آموزش صلح یک جنبش گستردۀ جهانی، رشتهیی متفاوت و دایماً در حال تغییر است. آموزش صلح با نامها و رویکردهای مختلفی تدریس میشود مانند حل تعارض، آموزش چند فرهنگی، آموزش انکشاف، مطالعات نظم جهانی و اخیراً آموزش محیطزیست. هر یک از این رویکردها، گروه ویژهیی از مشکلات را که منجر به بیعدالتیها، تعارضات و جنگها شده است مخاطب قرار میدهند؛ اما آنچه در همه این رویکردها مشترک است خاصیت پیشگیرانه این آموزشها میباشد. همچنین بهطور کُلی همه آموزشهای صلح باید دارای ویژهگیهای زیر باشند:
۱٫ آموزشها باید حساس به هنجارها و فرهنگهای سنتی باشند؛
۲٫ استفاده از فناوری برای ایجاد هماهنگی برنامههای آموزشی برای صلح باارزشها و سنتها و فرهنگهای جوامع؛
۳٫ گسترش مفهوم دانشجویان بالقوه برای شامل ساختن تمام افراد برای فعال شدن؛
۴٫ استفاده از منابع آموزشی مقتضی محلی و روشهای تقویت تنوع و بهبود فرایند انتقال و پایدار صلح؛
۵٫ ادغام مفاهیم محیطزیستی و امنیت انسانی و ایجاد صلح ساختاری و حل تعارض و آشنایی با مهارتها؛
۶٫ آموزش ارتباطات غیر خشونتبار؛
۷٫ ظرفیتسازی نهادهای ارتباطی با آموزشهای تخصصی برای تقویت فرهنگ صلح. (مصفا،۱۳۸۴:۳۱)
بازهم نمونههایی از ارتباط آموزش حقوق بشر با صلح و امنیت بینالمللی قابل ذکر است:
از جمله، مدیر بخش حقوق بشر در السالوادور، طی گزارشی که به دبیر کُل، مجمع عمومی و شورای امنیت تقدیم میدارد به نقش اطلاعرسانی و آموزش حقوق بشر در ایفای تعهدات مندرج در توافقنامۀ صلح اشاره دارد. در اکتبر ۱۹۹۴ در ژنو در جریان کار کنفرانس بینالمللی آموزش، پیشنهادهای در مورد آموزش صلح ارایه گردید:
الف) آموزش و اعمال میانجیگری و حلوفصل درگیری در نظامهای مکاتب، بین کارکنان و متعلمان و تسری آن به سایر بخشهای جامعه.
ب) ارتباط فعالیتهای مکاتب به فعالیتهای مستمر در جامعه که مشارکت همگانی را در فرهنگ و انکشاف ارتقا می بخشد.
ج) گنجاندن اطلاعاتی دربارۀ نهضتهای اجتماعی صلح و عدم خشونت، دموکراسی و انکشاف منصفانه در برنامههای درسی.
د) تسری مفهوم جامعه نه صرفاً به تمام ملتها بلکه همچنین به تمام حیات روی سیاره زمین باهدف حفظ تنوع فرهنگی جهان و محیطزیست نسلهای آینده.
ه) بررسی و نوسازی سیستماتیک برنامههای درسی، بهمنظور تضمین برداشت صحیح از تفاوتهای قومی، نژادی و فرهنگی که برابری و سهم منحصر بهفرد آنها در تقویت ارزشهای مشترک مورد تأکید باشد.
و) بررسی و نوسازی نظاممند آموزش تاریخ، با تأکید بیشتر بر تحولات اجتماعی غیر خشونتآمیز و توجه ویژه به نقش زنان در تاریخ.
ز) آموزش علوم به ترتیبی که ارتباط آن بافرهنگ و جامعه همچون ابزاری که میتواند برای جنگ یا صلح، بهرهکشی یا همکاری در انکشاف بهکار آید. (ساعد وکیل، حقوق بشر،۱۳۸۳:۲۵۸- ۲۵۷)
همه این اشکال خشونت میتوانند در داخل یک چارچوب حقوق بشری بیشتری آشکار و قابلدرک شوند. بهطور کُلی آموزش حقوق بشر بهعنوان یک عنصر تجربه واقعی آموزشهای صلح را قابلدرکتر میکنند و جنبه تجویزی و هنجاری موردنیاز آموزش صلح را فراهم میآورند. (ریردون،۱۹۹۷: ۲۳)
مطالعات چند فرهنگی رویکرد دیگری از آموزش صلح است که به بررسی گروههای قومی-نژادی مختلف و فرهنگهای متفاوت میپردازد و در تمام سطوح آموزشی مورد توجه قرارگرفته است. دو منبع و سرچشمۀ عمده برای این جریان آموزش صلح وجود دارد: اول نیاز به شناسایی و درک سایر فرهنگها به دلیل وابستگیهای متقابل بینالمللی و ضرورت همکاری بینالمللی برای حل مشکلات جهانی. این منبع به مطالعه فرهنگ بخشهای مختلف جهان تأکید دارد؛ توجه اندکی به تنوع فرهنگها در داخل کشورها دارد و منبع دوم، پیدایش جنبشهای آگاه قومی در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میباشد که خود از جنبش برابری اجتماعی و حقوق مدنی دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ تأثیر میپذیرفتند و توجه این مطالعات را به بررسی هویتهای فرهنگی در داخل کشورها جلب کرد. توجه و آگاهی نسبت به ارزشها و سنتهای مردمان و اقوام کشورها بهمنظور تحقق آرامش داخلی و در نتیجه صلح جهانی اهمیت دارد؛ بنابراین آموزشهای چند فرهنگی یک عنصر ضروری آموزش برای صلح میباشند. بعضی از مربیان معتقد اند که دانش و احترام نسبت به سایر فرهنگها برای تحقق حقوق بشری ضروری است و مفاهیم حقوق بشری نیز هسته اخلاقی چنین درکی را فراهم میکنند و این ارتباط نیز بهنوبۀ خود، ضرورت درک تفاوتها و تعددهای فرهنگی بهمنظور جلوگیری از خشونت و تضمین جریان «برقراری صلح» را امکانپذیر میسازد.
استانداردهای حقوق بشری در فرایندهای صلح از حفظ صلح، برقراری صلح و تحکیم صلح بهعنوان ابزار پرارزشی عمل میکنند و این استانداردها میتوانند مذاکرات صلح را به سمت نتایج عادلانهتر و پایدارتری هدایت کنند. (ریردون،۲۵:۱۹۹۷-۲۳)
مطالعه فرهنگهای متفاوت نشان میدهد که چه امکانات متعدد و متفاوتی بهمنظور اجرای حقوق افراد در شرایط مختلف اجتماعی وجود دارد همچنین این مطالعات نشان میدهند که با توجه به یک نظام اخلاقی مشترک چه شرایط و زمینههایی در فرهنگهای مختلف قابل دفاع و یا غیرقابلقبول هستند. همچنین این مطالعات به یافتن استراتژیهایی برای از میان بردن خشونتهای فرهنگی کمک میکند. این استراتژیها بسیاری از جنبشهای حقوق بشری نظیر جنبش زنان و جنبشهای مبارزه با نژادپرستی را بیدار و آگاه ساخته است.
مطالعات نظم جهانی نیز رشته دیگری از آموزش صلح است که به دنبال یافتن راهحلهایی برای بحرانهای متعدد جهانی و تحقق ارزشهای حقوق بشری است. این رشته عمدتاً در سطوح عالی آموزشی تدریس میشود و ماهیت انتزاعی و تئوریک مباحث آن مانع از آموزش به متعلمان مکاتب میباشد. (ریردون،۱۹۹۷: ۳۲)
رویکرد دیگری از آموزش صلح، آموزش محیطزیست میباشد که بسیاری آن را غیرسیاسی میدانند؛ اما میتواند بستر مناسب و مفیدی بهمنظور همکاریهای آموزشی بین مربیان را فراهم نماید. در این رویکرد امکان مطالعه مشکلات جهانی و توجه به آموزشهای مشارکتی برای انکشاف ظرفیتهای مورد نیاز برای همگرایی اجتماعی وجود دارد.
تأثیر رفتارهای فردی و جمعی انسانها و همچنین نسلهای بشر بر کره زمین از مباحثی است که در این رویکرد بدان توجه میشود. به نظر میرسد که آموزش محیطزیست میتواند جهت و راهی را که آموزش برای صلح باید در آن حرکت کند مشخص نماید. اگر آن را به یک مقصد قابل بقای انسانی و قابل تحمل اخلاقی منتهی میشود، آیا نباید چنین حرکتهایی توسط اصول و استانداردهای حقوق بشری هدایت شوند؟
بدین ترتیب، مشاهده میشود که هر یک از رویکردهای آموزش صلح درصورتی که حقوق بشر را در درون خویش جای دهد میتواند موثرتر و کاملتر باشد. همچنین اگرچه ممکن است آموزش صلح و آموزش حقوق بشر در اشکال مختلفی ارایه شوند و یا نقاط آغازین متفاوتی داشته باشند اما مقصد هر دو یکی است و آن تحقق جهانی عادلانه و صلحآمیزتر است. (ریردون،۱۹۹۷-۳۴: ۳۳) اغلب، این سوال مطرح میشود که چگونه آموزش حقوق بشر از سایر رویکردها به آموزش ارزشها نظیر آموزش اخلاق، آموزش شهروندی، آموزش چند فرهنگی یا آموزش صلح و غیره متمایز میشود؟ پاسخ این است که آموزش حقوق بشر یک نظام ارزشی مشترکی را ایجاد میکند که در آن همه این رویکردها وجود دارد. برای مثال، اگر آموزش شهروندی بدون توجه به آموزش حقوق بشر انجام شود، به حقوق و مسوولیتهایی که مربوط به افراد خاصی مثلاً شهروندان یک شهر و نه همه مردم است، توجه بیشتری میشود و ممکن است بر ملیگرایی بیش از انسانگرایی تأکید نماید؛ در حالی که اگر آموزش شهروندی همراه با آموزش حقوق بشر تدریس شود، میتواند فرصت مناسبی باشد برای کسب آگاهی و شناخت نسبت به مسوولیتها و حقوق جهانی و ملی که برای افراد تحت قوانین حقوق بینالملل و حقوق داخلی خودشان ایجاد میشود.
آموزش صلح هم از آموزش حقوق بشر میتواند بهرهمند شود. آموزش صلح بدون آموزش حقوق بشر بر اعمال منفی نظیر کاهش، اجتناب و حذف جنگ تمرکز میکند و به اینترتیب، از پتانسیل مثبت آموزش حقوق بشر که بر شناسایی و اجرا و جهانیسازی منزلت انسانی استوار است، نمیتواند بهرهمند شود. (استون،۵۴۱:۲۰۰۲-۵۴۰) بهطور کُلی آموزش حقوق بشر بهعنوان یک عنصر تجربۀ واقعی، آموزشهای صلح را قابل فهمتر میکند و جنبۀ تجویزی و هنجاری مورد نیاز آموزش صلح را فراهم میآورد. (ریردون،۱۹۹۷: ۲۳)
گستردهترین رویکرد به اجرا گذاشته شده آموزش صلح، حل تعارض میباشد. این رویکرد به فرایندها و شیوهایی برای حل تعارضات بین فردی و گروههای کوچک تأکید دارد. اغلب معلمان این فنون به آموزش غلبه بر مسایل و مشکلات مربوط به نظم کلاسهای درس، زدوخوردهای هنگام مسابقات و برخی از انواع جدیتر خشونت در نظامهای آموزشی دیده میشود میپردازند و میکوشند تا ارزش حل اختلافات از طرق مسالمتآمیز را نشان دهند. در این رویکرد مهارتهایی آموزش داده میشود که شخص ثالث یا طرفین منازعه را دریافتن راهحل مورد قبول برای طرفین دعوا توانا میسازد. این آموزش بیشتر جنبه عملی واقعی تا جنبۀ هنجاری و ارزشی. همچنین در این رویکرد به درک اجزای ساختاری و سیستماتیک تعارضات توجهی نمیشود. آموزش حل تعارض نتایج مثبتی را در مکاتب به همراه داشته است. باوجود این اصول، حقوق بشر بهعنوان معیاری برای عدالت و انصاف میتواند این رویکرد را کاملتر و بیشتر قابلدرک سازد. (ریردون،۱۹۹۷-۲۵: ۲۴)
همین موضوع در مورد آموزش چند فرهنگی نیز صحیح میباشد. آموزش چند فرهنگی پنجرهیی به فرهنگهای مختلف است؛ اما اگر بدون توجه به آموزش حقوق بشر تدریس شود، فرصتهای باارزش برای درک و کشف روابط میان نسبیتگرایی فرهنگی و حقوق بشر بنیادین و سلب ناشدنی از دست خواهند رفت و به برقراری آشتی و سازگاری میان آداب و رسوم و رویههای سنتی با حقوق بشر توجه لازم مبذول نخواهد شد. (استون،۲۰۰۲: ۵۴۱) عقیدۀ بعضی از مربیان این است که دانش و احترام نسبت به سایر فرهنگها برای تحقق حقوق بشر ضروری است و نیز مفاهیم حقوق بشری هستۀ اخلاقی چنین درکی را فراهم میکنند و این ارتباط نیز به نوبۀ خود، ضرورت درک تفاوتها و تعددهای فرهنگی بهمنظور جلوگیری از خشونت و تضمین جریان «برقراری صلح» را امکانپذیر میسازد.
سرانجام اینکه هر یک از رویکردهای آموزش صلح در صورتی که حقوق بشر را در درون خویش جای دهد، میتواند موثرتر و کاملتر باشد. همچنین اگرچه آموزش صلح و آموزش حقوق بشر در اشکال مختلفی ممکن است ارایه شوند و یا نقاط آغازین متفاوتی داشته باشند؛ اما مقصود هر دو یکی است و آن تحقق جهانی عادلانهتر و صلحآمیزتر است. (ریردون،۳۴:۱۹۹۷ – ۳۳) برعکس، آموزش حقوق بشر خواه بهتنهایی و خواه همراه با سایر رویکردهای آموزشی تدریس شود، بر جهانشمولی حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و سایر اسناد حقوق بشر تمرکز دارد و تلاش میکند که فراگیران را آماده سازد، به این منظور که مشارکتکنندهگانی متفکر و هدفمند در امور اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در جامعه خود و نیز در عرصه جهانی باشند. (استون،۲۰۰۲: ۵۴۱)
Comments are closed.