احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:23 دلو 1392 - ۲۲ دلو ۱۳۹۲
خیلیها فکر میکنند که درست از لحظهیی که خطبه نکاح جاری شـد، دیگر تمام مرزها از بین میرود و زن و شوهر باید بدون هیچ حرف ناگفتهیی، زندهگی عاشقانهشان را شروع کنند! زیرا در دایره لغت این افراد، رازداری بعد از ازدواج جایی ندارد و معتقدند که زن و شوهر هیچ چیز را نباید از هم مخفی نگه دارند.
این صداقت خالصانه، خیلی ستودنی است اما وقتی رنگ و بوی افراط و صداقت محض به خود میگیرد، کم کم شبیه یک سادهلوحی پُردردسر میشود که ممکن است مشکلات زیادی برایتان به وجود آورد.
ـ آزردهگیهای مربوط به خانواده همسر که شما بدون هیچ ملاحظهیی با همسرتان آن را در میان میگذارید، مصداق بارز همین رازگوییهاییست که فایده چندانی ندارند.
فرض کنید که شما به دلایلی از مادرشوهرتان رفتار ناخوشایندی دیدهاید و هنوز از او آزرده استید. اما همان زمان همسرتان شروع به تعریف و تمجید از مادرش میکند که چهقدر زن فهمیده، درستکار و محترمی است. در این شرایط اصلاً لازم نیست مقابل همسرتان جبهه بگیرید و شروع کنید به نقض کردن گفتههای او و حتا بدتر از آن، پرونده تمام حرفهایی را که مادرشوهرتان به شما زده و شما را آزرده، باز کنیــد. بگذارید این مسایل بین شما و مادرشوهرتان به شکلی منطقی و باگذشت حل شود و روی روابط شما با همسرتان سایه نیندازد.
ـ بدتر از آن وقتی است که شما از خانواده نامزدتان رنجور استید و اتفاقاً ماجرایی پیش میآید که نامزدتان هم از یکی از اعضای خانوادهاش دلخور میشود و این دلخوری را با شما در میان میگذارد. بعد از آن شما شروع به برشمردن تمام بدیهای آن فرد میکنید و باز داستان دلخوریهایتان را از او سر میدهید و حتا کاسه داغتر از آش میشوید و از خود همسرتان هم بیشتر بدِ طرفِ مقابل را میگویید!
یادتان باشد که همسر شما هر قدر هم که در آن لحظه عصبانی باشد، دوست ندارد از زبان نفر سومی مثل شما خطاهای خانوادهاش را بشنود. این لحظات در ذهن همسر شما ثبت میشود و اگر زمینه تلافی کردن او را فراهم نکند، قطعاً او را نسبت به شما دلچرکین میسازد و باعث میشود دفعات بعدی درد دلهایش را با شما در میان نگذارد.
ـ برعکس این هم اشتباه است. لازم نیست در این شرایط دایه مهربانتر از مادر شوید و شروع کنید به خوبگویی افراطی از کسی که همسرتان را ناراحت کرده! شما فقط شنونده باشید و سعی کنید همسرتان را آرام کنید. بعد از آن هم، وقتی عصبانیت همسرتان فروکش کرد، هرگز این مشکل و دلخوری را به یاد او نیاورید و از آن به عنوان ابزاری برای مظلومنمایی خودتان استفاده نکنید.
ـ اگر در خانواده شما یا همسرتان، کسی پشت سر همسر شما بدگویی کرد، لازم نیست عین همین حرفها را کف دست همسرتان بگذارید. در غیر این صورت، آتشی در میگیرد که خودتان در آن خواهید سوخت.
اگر موضوع خیلی اهمیت داشت و پای اشتباهات همسرتان در میان بود، سعی کنید به نرمترین حالت ممکن، طوری که همسرتان ذرهیی متوجه بدگویی دیگری از خودش نشود، ماجرا را با او در میان بگذارید. فقط در حدی که درباره اشتباهش به او هشدار داده باشید و در صورت نیاز، او را متوجه ناراحتیِ طرف دیگر از همسرتان کرده باشید، آنهم با نیت این که همسرتان را به دلجویی از آن شخص ترغیب کنید.
ـ مشکلات اعضای خانواده شما با هم، مشکلات شخصی خواهر شما با همسرش یا حتا رازهایی که یک دوست به عنوان درد دل با شما در میان میگذارد، چیزی نیست که بخواهید به همسرتان انتقال دهید. البته قرار نیست چیزی را هم مخفی کنید، اما از این مسایل در حدی با او صحبت کنید که اگر بعدها در جمعی کسی راجع به این مشکل چیزی گفت، همسر شما بیخبر نباشد. همین و بس. دانستن جزییات هیچ ضرورتی ندارد و کمکی به زندهگی دو نفره شما نخواهد کرد.
ـ اینکه تمام پسرهای قوم و خویش روزی آرزوی ازدواج با شما را داشتهاند (خانم محترم!) یا مادر شما به محض تمام شدن دوره تحصیلتان یک لیست بلندبالا از دختران دم بخت در اختیارتان قرار داده که از قضا همهشان علاقهمند ازدواج با شما بوده اند(آقای محترم!)، چیزی نیست که بخواهید با نامزدتان در میان بگذارید. مگر آنکه بخواهید پای بیاعتمادی، سرخوردهگی، تحقیر و احساس ناامنی را به زندهگیتان باز کنید.
گفتن از این مسایل، این حس را در همسر شما بهوجود میآورد که هر زمان ممکن است شما را از دست بدهد و این اصلاً حس خوشایندی نیست.
Comments are closed.