چرا شورای امنیت از پیام منسوب به طالبان استقبال کرد؟

گزارشگر:احمد عمران/ 29 دلو 1392 - ۲۸ دلو ۱۳۹۲

شورای امنیت ملیِ کشور این روزها چندان به بحثِ امضای توافق‌نامۀ امنیتیِ دوجانبه میان کابل و واشنگتن و مسایلِ حادتر از آن علاقه نشان نمی‌دهد و به‌جای آن‌ها از پیام‌های طالبان در مورد حل سیاسیِ مسالۀ افغانستان حمایت می‌کند، آن‌هم پیام‌هایی که هیچ معلوم نیست چه رابطه‌یی می‌تواند با جناح اصلیِ طالبان تحتِ رهبری ملامحمدعمر که عملاً در جنگ با دولت قرار دارند، داشته باشد. mandegar-2
پیامِ اخیر را معتصم آغاجان به‌اصطلاح مسوول سیاسیِ گروه طالبان که در ترکیه زنده‌گی می‌کند، فرستاده است. نکتۀ جالب در این پیام این است که معتصم آغاجان به مذاکراتِ طالبان پاکستانی با حکومتِ نوازشریف و دولت امریکا با ایران اشاره کرده و بر این مبنا تلاش ورزیده که نشان دهد گفت‌وگوهای صلح میان دولت و طالبانِ افغانستان هم می‌تواند راه‌گشای حل سیاسیِ مسایل کشور باشد.
اکنون چند پرسش در این رابطه ذهن را به خود مشغول می‌کند. نخست این‌که، معتصم آغاجان چه نقش و تأثیری بر رهبری طالبانِ در حال جنگ دارد و آیا او در موقفی هست که بتواند از چنین طالبانی نماینده‌گی کند؟ زیرا در داخل افغانستان هم شماری از افراد ارشدِ گروه طالبان که حالا از این گروه جدا شده‌اند، حضور دارند ولی این افراد هیچ محلی از اعراب در معادلات سیاسی کشور نمی‌توانند داشته باشند. به همین شکل، معتصم آغاجان نیز سال‌هاست که از گروه طالبان خود را کنار کشیده و رفته در کشوری میانِ شرق و غرب با خانواده‌اش آرمیده است. البته گاهی دیدارهایی میانِ او و برخی مقام‌های کشور انجام می‌شود که بیشتر جنبۀ تبلیغاتی دارد و نه رابطۀ مستقیم با مذاکرات صلح.
دوم این‌که، مثال‌هایی را که معتصم آغاجان در پیام خود عنوان کرده، کمتر می‌تواند در مسایلِ افغانستان کارساز باشد. مشکلات حکومت پاکستان با طالبانِ این کشور، از نوع و جنسِ دیگری‌ست و نمی‌تواند یک قیاسِ دقیق برای مشکلاتِ افغانستان به شمار رود. فراموش نباید کرد که نوازشریف با حمایت طالبانِ پاکستانی به قدرت رسید و او در هنگام مبارزات انتخاباتی خود، به نحو بی‌سابقه‌یی تلاش کرد که طالبان پاکستانی را قانع سازد که دست از تحریم و یا تخریبِ روند انتخابات در آن کشور بردارند. از طرف دیگر، آقای شریف از سالیانِ گذشته با طالبانِ آن کشور روابط نزدیک دارد و این روابط می‌تواند در نزدیکیِ دو طرف موثر باشد.
موضوع بااهمیتِ دیگر این است که طالبان پاکستانی، غالباً خواست‌های مشابه با خواستِ گروه طالبانِ افغانستان ندارند و عمدتاً آن‌ها در کنار استخبارات و نظامیان پاکستان در خدمت اهدافِ طالبان افغانستان قرار دارند. گفته می‌شود در روزهای اخیر، صدها عضو گروه طالبانِ پاکستانی به هدف برهم زدن روند انتخابات، در کنار طالبان افغانستان قرار گرفته‌اند. در همین حال، ما سخنان اخیرِ بلاول بوتو فرزند ارشد بی‌نظیر بوتو را شنیدیم که سلطۀ طالبان را بر پاکستان فاجعه‌بار خواند و گفت این گروه اگر بر سر قدرت بیاید، این کشور را به عصر حجر برمی‌گرداند. طالبان پاکستانی نسبت به این‌گونه اظهارات، بی‌توجه نیستند و می‌دانند که در مناسبات موجودِ قدرت در این کشور، در چه جایگاهی قرار دارند.
سوم این‌که، مقایسۀ مشکلات امریکا با ایران با مشکلاتِ میان دولت افغانستان و طالبان نیز اشتباه دیگرِ معتصم آغاجان می‌تواند باشد. نمی‌دانم او چه شباهتی میان مشکلاتِ این دو کشور که از سالیان دراز اختلاف‌های سیاسی عمیق بر سر مسایل منطقه و جهان دارند، با اختلافات میانِ دولت افغانستان و طالبان یافته است؟ از هر منظری که به این مقایسه نگاه شود، هیچ وجه تشابهی را نمی‌توان سراغ کرد. اختلافات ایران و امریکا، اختلافاتِ میان دو کشور است و نه گروهی که با یک دولت اختلاف‌های بنیادینِ ایدیولوژیکی و سیاسی دارد.
طالبان ظرف ۱۲ سال گذشته، حضور نیروهای خارجی در کشور را اشغال خوانده‌ و دستاوردهای این سال‌ها را اصلاً به رسمیت نشناخته‌اند. حالا معتصم آغاجان با چه خوش‌بینی‌یی می‌خواهد این اختلاف‌ها را رفع کند؟ شاید او که حالا در ترکیه زنده‌گی می‌کند و گاه‌گاهی به نوازش‌های ارگ ریاست‌جمهوری نیاز دارد، چنین حرف و سخن‌هایی را برای خشنودی خاطرِ ارگ‌نشینان بر زبان آورد و حتا پیام و اعلامیه صادر کند؛ ولی پرسش این‌جاست که آیا معتصم آغاجان توانایی این را دارد که با رهبر ارتدوکسِ طالبان دیدار کند و او را قانع بسازد که باید اختلاف‌های موجود را از راه صلح و گفت‌وگو حل کرد؟
طالبان سال ۲۰۱۴ را برای خود یک سال سرنوشت‌ساز می‌دانند و باور دارند که با ریخت‌وپاش‌های موجود سیاسی در نظامی که آقای کرزی آن را ساخته است، به اهداف اصلی و اساسیِ خود دست پیدا می‌کنند. حالا چه‌گونه ممکن است که این گروه در دقیقۀ نودم، تغییر موضع صدوهشتاد درجه‌یی نشان دهد و به توصیه‌های یک عضو فراریِ خود گوش سپارد؟
به این صورت می‌توان گفت که پیام معتصم آغاجان حاوی هیچ طرح و برنامۀ مشخصی برای بیرون‌رفت از معضل کنونی افغانستان نیست و احتمال دارد که این پیام نیز به توصیۀ ارگ از سوی او انتشار یافته باشد. زیرا پیش از هر جناح و گروه دیگری، این دولت افغانستان بود که پیام معتصم آغاجان را جدی گرفت و حتا شورای امنیت ملی در مورد آن نشست برگزار کرد.
شورای امنیت ملی کشور حتا نمی‌داند که پیام معتصم آغاجان به غیر از جنبۀ تبلیغاتی، چه نفعی را می‌تواند به روند مذاکرات صلح برساند. چون اگر چنین افرادی بر رهبری گروه طالبان تأثیرگذار می‌بودند و می‌توانستند نقش موثری در میانجی‌گری میان دولت و طالبان بازی کنند، باید سال‌ها پیش در افغانستان جنگ و کشمکش‌های داخلی پایان می‌گرفت. اما چنین نشد و دولت افغانستان نشان داده که در این رابطه همواره به آدرسِ اشتباه مراجعه کرده و هدف اصلیِ آن‌هم بیشتر عوام‌فریبی و انحراف اذهانِ عمومی بوده است و نه تأمین واقعی صلح در کشور.
ریاست‌جمهوری افغانستان با این اقدام‌ها، سعی در پنهان کردنِ هدف‌های خود نسبت به مسایل کلانِ جامعه و از جمله انتخابات و امضای توافق‌نامۀ دوجانبه با امریکا دارد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.