احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حامد علمي - ۲۰ سنبله ۱۳۹۱
بخش سیزدهم
هـ: تبلیغات و ضد تبلیغ: تبلیغات حکومت کابل و اقمار شوروی و کند شدنِ ماشین تبلیغاتیِ مجاهدین، در جنگ جلالآباد تاثیر بهسزایی داشت. جنگ جلالآباد زمانی بوقوع پیوست که حکومت موقت مجاهدین به ریاست پروفیسور صبغتالله مجددی تازه تشکیل شد و نظر به توافق رهبران جهادی، تنظیمها و تشکیلات آنها باید منحل میشدند.
ماشین تبلیغاتیِ مجاهدین را قبل از تشکیل حکومت، دفاتر سیاسی و خبری هر تنظیم بهطور جداگانه میچرخاند که این ارگانها با وجود دهها مشکل تخنیکی و حرفهیی به خوبی عمل میکردند. دفاتر سیاسی جمعیت اسلامی افغانستان، حزب اسلامی انجنیر گلبدین حکمتیار، حزب اسلامی مولوی خالص، اتحاد اسلامی، محاذ ملی اسلامی، حرکت انقلاب اسلامی، حرکت اسلامی افغانستان، جماعتالدعوت و جبهه ملی نجات افغانستان، با استفاده از وسایل ارتباطجمعیِ جهانی در راه تبلیغ و ضد تبلیغ موثریت فوقالعاده داشتند. با تشکیل حکومت موقت، این ارگانها در صدد ایجاد دفاتر مشابه در چوکات آن حکومت شدند و تا ایجاد ریاست خبررسانی افغانستان اسلامی یا میدیا که آژانس خبررسانی حکومت موقت بود، وقفهیی طولانی در تبلیغات مجاهدین دیده شد.
گروههای مختلف مجاهدین نتوانستند اسرار واقعه تورخم را فاش سازند و در مقابل تبلیغات وسیع حکومت کابل، اقدامات موثر نمایند. حکومت کابل در جریان جنگ جلالآباد، دست به شایعات واخبار جعلی فراوان میزد. هر روز گزارشها از کشته شدنِ صدها مجاهد در اطراف آنشهر نشر میکرد و حتا فرماندهان بزرگ و صاحبنام را نیز در جمع کشتهشدهگان قلمداد مینمود. حکومت بر باز بودن راههای کابل ـ حیرتان، کابل ـ جلالآباد تاکید میورزید و از وجود هزاران ملیشه پاکستانی و عرب در اطراف شهر جلالآباد، زدوخورد میان جبهات مجاهدین، دستگیری فرماندهان ارشد و… سخن میزد، اما هیچیک از این اتهامات رد نمیگردید. اگر هم میشد، توسط چند خبرنگار که با جهاد همبستهگی داشتند و با خبرگزاریهای بینالمللی کار میکردند، صورت میگرفت.
حکومت به گونه گسترده تبلیغ میکرد که هزاران جنگجوی پاکستانی و عرب در اطراف شهر جلالآباد عملیات نظامی را رهبری میکنند، اما هیچگونه شواهدی برای ثبوت این ادعا وجود نداشت. یکی از خبرنگاران غربی مینویسد: “من و دهها ژورنالیست غربی تقریباً همهروزه به اطراف شهر جلالآباد میرفتیم و برای منابع مختلف خبررسانی گزارش تهیه میکردیم؛ [اما] نه تنها من بلکه هیچیک از هممسلکانم جنگجویان پاکستانی را در اطراف شهر جلالآباد ندیدیم. البته ارسال مواد نظامی توسط پاکستان و دادن مشوره در عقب جبهه را نمیتوان نا دیده گرفت و این یک مساله تازه در جنگ افغانستان نبود، بلکه این رابطه سالهاست که ادامه دارد.” (۳۶)
حکومت کابل از دفاع جلالآباد سخت شادمان بود و خود را مدافع کشور و مردم افغانستان میشمرد. یکی از تحلیلگران غربی در تحلیل مختصر از عملیات مجاهدین و تبلیغات کابل میگوید: «اگر واضح گفته شود؛ گوریلاها در اطراف شهر جلالآباد نه تنها دشمن خود را نشناخته بودند، بلکه خود را نیز نمیشناختند. در حالی که این کار از اساسات موفقیت به حساب میرود. به همان اندازه که جنگ جلالآباد مجاهدین را متضرر ساخت، به همان اندازه رژیم از آن استفاده برد. هیچ پیروزییی موفقیتآمیزتر از دفاع نیست. دفاع موفقیتآمیز از شهر جلالآباد به اعتبار حکومت افزوده و فشاری را که بالای حکومت از طریق فرار و ناآرامی وارد میشد، کمتر ساخت. این جنگ نه تنها وفاداریِ هواداران رژیم را نسبت به آن افزایش بخشید، بلکه رفتار ناشایست مجاهدینی که از طریق رسانههای گروهی رژیم با آبوتاب منعکس شد، به گوش سربازان رژیم کابل رسانیده شد. این عمل مجاهدین نه تنها از لحاظ اخلاقی نادرست جلوه داده شد، بلکه نتایج منفییی را نیز در قبال داشت. جنگ گوریلایی منازعات سیاسی بوده و عدم پیروزیِ افراد غیرمنظم در یک جنگ تمامعیار با یک قوای دارای قدرت آتش عالی، نباید هیچکس را متعجب بسازد. اشتباه خواهد بود هرگاه نتیجهگیری شود که جنگ برای گوریلاها بدون موفقیت گردیده است یا حکومت کابل از حمایت دهات افغانستان که یک کشور کاملا دهاتی است، بهرهمنده شده است.» (۳۷)
طوری که گفته آمد، اشتباهات تاکتیکی، زمان نامناسب، عدم هماهنگی، تبلیغات وسیع حکومت و عوامل دیگر باعث شدند تا مجاهدین نتوانند جلالآباد را تسخیر کنند و به حیات حکومت کابل در همان اوایل، نقطه پایان بگذارند.
قربانیان بیگناه
اینکه جنگ جلالآباد را چه کسی آغاز کرد و به کجا انجامید و مسوول آن کیست؛ پرسشهاییاند که در روشنایی ِ تحولات، حوادث و جمعبندیِ نظرات پاسخ داده شد. اما پاسخ به اینکه قربانیان این جنگ کیها بودند، واضح و آشکار است. قربانیان این جنگْ هموطنان بیگناه و سربازانی بودند که با زور و جبر به اطراف آن شهر گسیل شدند.
جنگ با تمام خشونت و شدتی که رخ داد، نه تنها صدها جوانِ دو طرف متخاصم یعنی مجاهدین و حکومت کابل را قربانی ساخت، بلکه هزاران خانواده افغان را با مصیبتهای جانکاه مواجه کرد؛ مصیبتهایی که در اثر بمباران و راکتزنی بر شهر و اطراف آن رخ میداد، هر بار پشتاره از کشتهها برجا میگذاشت. و این اهالی بی دفاع بودند که در بین آتشبارهای متقابل گیر مانده بودند و از هرسو با گلولههای آهنین و سربهای گداخته بدرقه میشدند. از هوا بر آنان بمب میبارید، از زیر زمین نیز مین به هوا پرتابشان میکرد و از چهارطرف رگبار گلوله و راکت به ایشان حواله میشد.
مصیبت اهالی را ما خبرنگاران بیشتر به چشم میدیدم و هرباری که به طرف خط اول جبهه در حرکت میبودیم، با سیلی از آوارهگان بیبضاعت روبهرو میشدیم که هریک داستانی برای گفتن داشت و از سرنوشت هریک آنها کتاب قطوری تهیه میگردید و این ما بودیم که با چشمانی آشکآلود پای صحبت هریک مینشستیم و داستانهایشان را میشنیدیم و اشکهایشان را میدیدیم. اما به جز آهی سرد که نثارشان میکردیم، کاری از ما ساخته نبود و به چشم سر، شاهد بربادی دهها خانواده بودیم.
Comments are closed.