احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:غلاممحمد محمدی/ 28 حوت 1392 - ۲۷ حوت ۱۳۹۲
گویید به نوروز که هر روز بیاید
از آیینهام زنگِ جراحت بزداید
بلبل المِ ملتِ بیچاره سراید
گویید به نوروز که هر روز بیاید!
مرحوم شادروان پروفیسور استاد عبدالاحمد جاوید مینویسد: «بعضی از مفسران، سورۀ مبارکۀ والعصر را که بیانگر غلبۀ حق بر باطل است و خداوند کریم به آن قسم خورده است، مربوط زمان میدانند؛ یعنی بشری که واقعاً دستخوش زیان و گنهکار است، باید به زمان و اهمیتِ آن بیندیشد و حساب روز، ماه و سال را نگهدارد که میتواند اشارهیی به سرآغاز سال باشد».
هر چند عیسویان جهان امروز، اول جنوری یا ژانویه را که ادامۀ عید میلاد حضرت مسیح است، به عنوان نخستینروز از سال نو عیسوی با شکوه و جلال ویژه جشن میگیرند؛ اما در امپراتوری روم قدیم یعنی قبل از استقرار دین مسیحیت، سال خود را با اورمز (روز) یعنی اول فروردین یا ابتدای حمل جشن میگرفتند و هنوز هم اسامی ماههای سپتمبر، اکتوبر، نومبر و دسمبر که به ترتیب معنای ماههای هفتم، هشتم، نهم و دهم را میرساند، یادآور همان سالهاییست که سال نو آنها از فرودین ماه (مارچ) شروع میشد، نه از جنوری یا ژانویۀ امروزی.
مثلاً، هفتمین ماه سال قدیم رومی، سپتمبر بود که Sept.al به معنای هفت است و اکنون ماه نهم میلادی محسوب میشود. تا چند قرن پیش، سال نو انگلیسها ۲۱ مارچ مقارن با اول فروردین یا حمل بود، بنا بر ملاحظاتی، آن را به دنبال عید میلاد مسیح یا کریسمس قرار دادند؛ چنانکه سال مالی آنها هنوز هم ۲۱ مارچ است.(ص ۱ و ۲ نوروز خوشآیین، اثر پروفیسور عبدالاحمد جاوید)
مرحوم البیرونی دانشمند بزرگ اسلام در قرن چهارم در کتاب «التفهیم» خویش در باب نوروز چنین آورده است: «نوروز نخستین روزِ ماه فروردین است که آریاییها (پدران ما) تا پنج روز پس از این روز نیز جشن برپا مینمودند و پادشاهان این دیار در این روزها، به حقوق زیردستان، اطرافیان، بزرگان دولت و مردم رسیدهگی مینمودند.»
البیرونی با اشاره به پیشینۀ نوروز میافزاید، آریاییهای قدیم، اول فروردین را وقت نزولِ فروهرهای پاکان (فرشتههای آسمان) میدانستند و جشن فروردین را برپا میکردند.
به روایت دانشمند بزرگ اسلامی و حماسهسرای کمنظیر تاریخ، فردوسی توسی، جشن نوروز به جمشید(یما، جم) پادشاه نخستین خانوادۀ آریایی و مراسم تاجپوشی آن میرسد. چنانکه میگوید:
به نوروز بر گوهر افشاندند مر آن روز را، روز نو خواندند
به روایت تاریخ، قدیمیترین جایی که سایۀ روشنِ نوروز دیده میشود، در هزارۀ سوم قبل از میلاد است که به خاندان سلطنتی «اور» ارتباط میگیرد. از آنجا که سومریها از طریق سرزمین ایرانِ امروزی و خلیج فارس به بینالنهرین رفتهاند، به احتمال قوی عید رایج آن نورمی را پیش از مهاجرت آریاییها با خود انتقال دادهاند. این جشن در حقیقت، جشن پیروزی «انایا انکی» بر «اپسو» غول آبهای شیرین بوده است. این عید را که یادگار اساطیر آیین سومریها است، بابلیها نیر حفظ کرده اند.(ص ۲، کتاب نوروز خوشآیین، اثر پروفیسور جاوید)
بنا بر باور سومریان قدیم، دموزی (خدای باروری) با تموز بابلی، هر سال در آغاز سالِ نو دوباره به دنیا میآمدند و با زنده شدن آنها، گل، گیاه، غله و دانه به رویش آغاز میکردند؛ به این سبب این آغاز باروری جهان و رویش نعماتِ مادی را جشن میگرفتند.
«اینانا» همسر دموزی همان کسی است که نزد بابلیان بهصورت «ایستر» درآمده بود که در اساطیر آریاییان، مرگ سیاووش بوده است که از خونش، اشجار، گیاهان برویند که با مرگ دموزی مشابهت میرساند.(جُستاری چند در فرهنگ باستان، تألیف دکتور مهرداد بهار)
آریاییها در اعصار باستان، سال را به دو فصل گرما (هفت ماه) و فصل سرما (پنج ماه) تقسیم میکردند. این فصول سال زمانی تابستان، دو ماه و زمستان، ده ماه و زمانی هم تابستان، هفت ماه و زمستان، پنج ماه بود.(ص ۲، نوروز خوشآیین)
دانشمند بزرگ اعصار، البیرونی در کتاب «التفهیم» زیر عنوان «نوروز چیست؟» آورده است: «نخستین روز است از فروردینماه و از اینرو روز نو خوانده شده، زیرا که پیشانی سال است. به اعتقاد پارسیان قدیم، نوروز نخستین روز سال است که زندهگی نو از آن روز آغازیدن گیرد.
به عقیدۀ بسیاری از مورخان، جشن فروردین، جشن دینی قسمتهای شمال آریانا بوده است که بعدها مهد آیین زردشت گردید، چون رسوم و عادات اوستایی در آن بیشتر رایج بوده است.
هخامنشیان، جشن اول ماه سال را مهرماه (میزان) میگرفتهاند. چون واژۀ سال به عنوان دورۀ زمانی در فارسی به کار رفته است، مشتق از کلمۀ سرد (Sareda) ایرانی کهن بودهو به معنای سرد است. از اینرو ابتدای فصل سرد یعنی مهرماه یا میزان بوده است.(ص ۳، نوروز خوشآیین)
به قول اکثر دانشمندان، بنیانگذار جشنهای نوروزی جمشید، جم یا یما پادشاه آریایی، مربوط نخستین خانوادههایی است که بر قلمرو آریانا حکومت کرده و موسس سلسلۀ پیشدادیان و بنیانگذار مدنیت و شهرنشینی و بانی بخدی و بیرق آریایی بوده است. اما به عقیدۀ استاد رهنورد زریاب، «نوروز جشن دولتی نه، بلکه برخاسته از میان مردم است و همچنان این جشن مربوط به یک کشور نبوده، بلکه مربوط یک حوزۀ فرهنگی است که روزگاری از قسطنطنیه تا بنگال شرقی و از غرب چین تا خلیج فارس و فراتر از آن گسترده بوده است و امروز شمار زیادی از مردمان همین حوزۀ فرهنگی، نوروز را جشن میگیرند. ممکن در حال حاضر بیش از دوصد میلیون انسان این جشن را هر سال برگزار میکنند که اکثرشان مسلمان هستند». (برنامۀ نوروز، تلویزیون طلوع، گفتوگو با استاد زریاب)
به نوشتۀ بعضی محققان از جمله «آنتور کرستیان سن» دانشمند دنمارکی، جشن نوروز، جشن بابلیها نیز میباشد که در آغاز بهار به مدتِ ۱۲ روز برگزار میشده و در پرستشگاهی که به نام «خدای باوری»، در عصر حمورابی در حضور شاه بابل باشکوه برگزار میشده و به نام زکموک یا جشن آغاز سال یاد میگردیده است.
اما کوروش کبیر بعد از گشودن شهر بابل در سال ۵۳۹ ق م، پس از دلجویی بابلیان، این جشن را در نخستین روز بهار سال ۵۳۸ ق م در حضور شاهنشاه شهر بابل و مردمِ آن برگزار کرده و در امپراتوری هخامنشی نیز معمول گردیده است.(علی، دهباشی، کتاب زندهگی و اندیشههای زردشت، ص ۱۴۰)
در روزنامۀ معتبر ایران، ارگان نشراتی جمهوری اسلامی ایران، زیر عنوان «نوروز چیست؟» آمده است: «امام جعفر صادق علیهالرحمه دربارۀ نوروز فرموده اند، نوروز همانا روزی است که پرورگار جهان، از بندهگانش تعهد گرفت که او را پرستش کنند و به او شرک نورزند و به پیامبر علیهمالسلام ایمان بیاورند… گلهای زمین در این روز خلق شدهاند. در چنین روزی بود که کشتی نوح(ع) بر کو جدی نشست… همان روزی است که ابراهیم(ع) بتها را شکست. در همین حضرت محمد(ص) علی را به آغوش گرفت تا بتهای قریش را سرنگون کند. در چنین روزی حضرت مهدی ظهور میفرمایند». (روزنامۀ ایران، ۲۵ فروردین ۱۳۸۳، تهران، سال دهم، شمارهمسلسل ۲۷۵۴)
بعضیها از روی خصومت و تعصب میگویند که جشن نوروز از جملۀ جشنهای مجوسیان یا زردشتیان است. در حالی که این یک مفکورۀ انحرافی و غلط است. جشن نوروز صدها سال پیش از ظهورِ زردشت برگزار میشده است. از سوی دیگر، پروفیسور پوس فیلسوف قرن سوم میلادی مینویسد: «مجوس به زبان آریایی به کسانی گفته میشد که از علم الهی و دینی خویش مطلع و همچنان زردشتیها که آنها را مجوس میخوانند، پرستندۀ و ستایندۀ پروردگار یکتا بودند». (علی، دهباشی، کتاب زندهگی و اندیشههای زردشت، ص ۱۳۹ و ۱۴۰، چاپ دوم ۱۳۸۷ ش، تهران)
در این مورد پروفیسور دیوکریسوس توموس، فیلسوف یونان در قرن سوم میلادی مینویسد: «مغان یا مجوسها مردمانی هستند که در راستگویی شهرت داشته در ستایش و پرستش یزدانِ یکتا و اجرای مراسم مذهبی، برازندهگی خاص دارند. اما بعضی از مردمان از روی نادانی، بیخبری یا تعصب و دشمنی، آنها را جادوگر، بتپرست یا آتشپرست میگویند».
خانتوس(۴۶۵-۵۲۵ق م) قدیمیترین مورخ یونانی، از زردشت اسم برده و از پیروان او، دین و فلسفۀ آنها تمجید نموده است.(علی، دهباشی، کتاب زندهگی و اندیشههای زردشت، ص ۱۴۰)
به عقیدۀ زردشتیان نیز ماه فروردین(اولین ماه تقویم شمسی) به فراوشی(سرزندهگی) اشاره دارد که دنیای مادی را در آخرین روزهای سال متحول میکند. بنابرین زردشتیان، ده روز را به گرامیداشتِ ارواح نیاکانشان اختصاص میدادند. به باور آنها، ارواح گذشتهگان شامهای پنجشنبه به روی زمین میآیند، از این سبب قابل گرامیداشت است و همچنان نوروز را به بهترین وجه جشن میگرفتند.(روزنامۀ ایران، مورخ ۱۵ فروردین ۱۳۸۳ خورشیدی، تهران)
به همین سبب، دانشمندان ایرانی در برگزاری جشنهای نوروزی و حفظ آن به حیث یک میراث پُربار تاریخی، سعی فراوان کردهاند و اعتقاد دارند ناسیونالیسم ایرانِ اسلامی که با جشنهای نوروزی گره خورده، نه تنها از بین نمیرود، بلکه حیاتِ جدید و جدیدتر را آغاز میکند.
ما نیز باید تلاش کنیم که جشن نوروز در جغرافیای فرهنگیِ آریانا تداوم یابد و میان مردمانِ این حوزه، رابطۀ فرهنگی از قبیل جشنها، فستیوالها، محافل شعری و جشنوارهها برگزار گردد. چون جشن ملی و عنعنهیی نوروز، یک بخشِ بسیار ارزشمند از فرهنگِ پُربارِ نیاکانِ ما به شمار میآید.
Comments are closed.