احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:13 حمل 1393 - ۱۲ حمل ۱۳۹۳
فرمان شورای وزیران مبنی بر ممنوعیتِ کاربرد واژۀ «سرحد» برای مرز افغانستان و پاکستان، شاید آخرینحرکتِ شوونیستیِ آقای کرزی باشد که در پایان ایامِ تصدیاش اجرا میشود.
شورای وزیران تصمیم گرفته که دیگر واژۀ «سرحد» را بنا بر سیاستهای عمومی، دربارۀ مرز افغانستان و پاکستان استفاده نکند و ترجیحاً واژۀ «خط» را جاگزین آن کرده است.
سیاستِ دولتِ افغانستان در سالهای پسین بهشدت شوونیستی بوده و آشکارا و پنهان، گامی از پشتونستانخواهی و سیاستِ پانپشتونیسم پا عقب نگذاشته و این میرساند که روحیۀ برتریطلبیِ قومی هنوز از سیاستِ این کشور برچیده نشده است.
با آنکه افغانستان یک کشور چندقومیست و قانون اساسی، همۀ اقوام را برابر و برادر اعلام کرده، اما دولت افغانستان مثل گذشته هنوز بر ادعاهای ارضیِ واهیِ خود تأکید میورزد بدون اینکه منطقِ آن قوی باشد و یا حقایق تاریخیِ آن را تأیید نماید.
از حکایتِ خونین و کاذبِ مرز دیورند نزدیک به صد سال میگذرد، اما بلای آن تا کنون ما را رها نکرده و هیچ حکومتی در افغانستان برای یک بار هم که شده، چارۀ این معضل را، از راههای عقلانی نسنجیده است. از روزگارِ داوودخان که تبِ پشتونستانخواهی بهصورتِ آشکار وارد سیاست افغانستان شد، تا به حال دولتمردان این کشور، مسالۀ مرزی دیورند را چونان یک مسالۀ ناموسی تلقی کرده و همواره بهجای عقل، با احساسات عمل کردهاند.
بهرغم تأکید قانون اساسی بر برابری شهروندان این کشور، سیاستِ آقای کرزی همواره نشان داده که صاحب و مالکِ افغانستان فقط یک قوم است و دیگران، اقوامِ مهاجر و یا غیربومی بیش نیستند. پرسش این است که چرا باید برای تحمیلِ یک سیاست قومی، دیگران قربانی بدهند؟
به نظر میرسد که طرفدارانِ سیاست قومی در افغانستان، این کشور را تنها مالِ مردمانِ دو طرفِ سرحد میدانند و به همین خاطر است که به نظریاتِ دیگر اقوام توجهی ندارند و با استفاده از قدرتِ دستداشتۀشان، ایدیولوژی خود را بر اقوامِ دیگر تحمیل میکنند؛ ایدیولوژییی که تا کنون مایۀ بربادی مردمِ ما بوده و از اینپس نیز خواهد بود!
مرز افغانستان و پاکستان، همان دیورند است؛ مرز رسمییی که نهتنها جامعۀ جهانی و سازمان ملل آن را به رسمیت میشناسند، که بر بنیاد اسناد و شواهد، همان شاهان و دولتهای گذشته مثل شاه امانالله، نادرخان و ظاهرشاه نیز آن را به رسمیت شناختهاند. اما تنها داوودخان بود که بنا بر یک عقدۀ تاریخی، این حقیقت را نپذیرفت و با استفاده از جو ناسیونالیسم روزگارش، از رسمیتِ این مرز انکار کرد.
اینک جناب کرزی دقیقاً در پایان مأموریتش سعی دارد که با تحریک احساسات قومی، جای پایی میان قومِ خود باز کند اما غافل از اینکه چنین سیاستی غیر از تشدید دشمنی با پاکستان، حاصلی ندارد و نیز خواست همۀ مردم افغانستان نمیباشد. اما نکتۀ جالب اینجاست که چرا مقامات دیگر، با آنکه میدانند این برخورد یک کنشِ کاملاً قومی است، در برابرِ آقای کرزی تمکین میکنند؟… معاونانِ آقای کرزی که ظاهراً نمایندهگان اقوام دیگر اند، چرا اجازه میدهند که تنش میان دو کشورِ همسایه به حد بالای خود برسد؟
ممکن در این روزهای پایانی، اینگونه سیاستها به سود شخصِ آقای کرزی و نیز به نفعِ همفکران و همراهانش تمام شود، اما بهیقین که خطراتش متوجه دولتِ جدیدی میشود که پس از شانزدهم حمل بهمیان خواهد آمدـ مگر اینکه رییسجمهور جدید با روشهای عقلانی مسالۀ دیورند را حل کند. رییسجمهور آینده نباید پا جای پای کرزی و دولتهای گذشته بگذارد، اما از آنجایی که بسیاری از نامزدانِ همفکرِ آقای کرزی نیز در انتخابات پیشِ رو در پی رسیدن به قدرتاند، این توقع نیز کمرنگ شده است.
در پایان باید تأکید کرد که دغدغۀ دیورند در افغانستان یک مسالۀ قومی است، چنانکه ادعای ادغام سرزمینهای آنسوی دیورند را تنها شوونیستهای قومی سر میدهند. اما این شعار و ادعا، عملاً تجاوز به تمامیت ارضیِ کشور همسایه محسوب میشود؛ زیرا یگانه مرز رسمی میان افغانستان و پاکستان، همین دیورند است و هر نوع ادعا در این زمینه، فقط میتواند جلوهیی از شوونیسم و قومگرایی باشد.
Comments are closed.