پنـج راه برای بهـتر گوش دادن (سخنرانی جولیان ترژر در TED)

- ۲۴ حمل ۱۳۹۳

بخش نخست

mnandegar-3  ما در حال از دست دادنِ «گوش سپردن»مان هستیم. حدود ۶۰ در صد از زمانِ ارتباطات‌مان صرف گوش دادن می‌شود، اما در این مورد خیلی خوب عمل نمی‌کنیم. ما فقط ۲۵ درصد از چیزی را که می‌شنویم، حفظ می‌کنیم. این مسأله نه در رابطه با شما، یا این بحث، بلکه به طور کلی واقعیت دارد. اجازه دهید گوش دادن را «ایجاد معنی از طریق صدا» تعریف کنیم. این یک فرایند ذهنی است، و فرایندی از استخراج.
ما از تکنیک‌های بسیار جالبی برای این کار استفاده می‌کنیم. یکی از آن‌ها، الگوشناسی می‌باشد. خوب در یک میهمانی، اگر من بگویم «دیوید، سارا، توجه کنید!»، بعضی از شماها برمی‌گردید. ما الگوهای تشخیص صدا از سیگنال و به‌خصوص نام‌مان را می‌شناسیم. تکنیک دیگری است که ما استفاده می‌کنیم، تفاوت گذاشتن است. اگر من یک صدای یک‌نواخت را به مدت بیش از چند دقیقه این‌جا پخش کنم، شما دیگر به آن گوش نمی‌دهید. ما به تفاوت‌ها گوش می دهیم، ما صداهایی را که مثل هم باشند به حساب نمی‌آوریم.
و بعد، طیف وسیعی از فیلترها را داریم (فرهنگ، زبان، ارزش‌ها، باورها، نگرش‌ها، انتظارات، مقاصد). این فیلترها ما را از همۀ صداها بازداشته و به سویی می‌برند که ما به آن توجه می‌کنیم. اکثریت مردم کاملاً از وجود این فیلترها ناآگاه‌اند. اما در واقع، این فیلترها به نحوی خالق واقعیت ما هستند، چرا که به ما می‌گویند که در حال حاضر ما به چه چیزی داریم توجه می‌کنیم. یک مثال برای‌تان می‌زنم: هدف در صدا و در گوش دادن بسیار مهم است. هنگامی که من با همسرم ازدواج کردم، به او قول دادم که هر روز به او مثل روز اول گوش بسپرم. حالا طوری شده که به‌طور روزانه خیلی نمی‌توانم این کار را بکنم. اما این هدف فوق‌العاده‌‌یی در یک رابطه است.
ولی همۀ مسأله این نیست. صدا ما را در زمان و مکان جای می‌دهد. اگر هم‌اکنون چشمان‌تان را در این اتاق ببندید، شما از اندازۀ اتاق از طریق طنین و قدرت صدای پیچیده در این سطوح آگاه می‌شوید. و از تعداد افرادی که در اطراف شما هستند نیز به دلیل سروصداهای ریزی که دریافت می‌کنید، آگاه می‌شوید. و صدا ما را در زمان نیز جای می‌دهد، زیرا صدا اغلب زمان را در خود جا داده است. در حقیقت، باید بگویم که گوش دادن ما، اصلی‌ترین راهی است که از طریق آن ما جریان زمان از گذشته به آینده را تجربه می‌کنیم. خوب، «صدا ‌داشتن، یعنی زمان و معنا» گفتۀ فوق‌العاده‌یی است.
در ابتدا گفتم، ما داریم «گوش سپردنِ» خویش را از دست می‌دهیم. چرا این را گفتم؟ دلایل زیادی دارد. نخست این‌که، ما شیوه‌های مختلف ضبط کردن را اختراع کردیم: اول نوشتن، سپس ثبت صدا و و حالا هم ضبط ویدیویی. اولویت گوش سپردنِِِِِِ صحیح و دقیق خیلی راحت ناپدید شده است. دوم این‌که، جهان امروز بسیار پُر سروصداست، با این جریان بدآهنگ دیداری و شنیداری، گوش سپردن کار دشواری است. گوش دادن خسته کننده است. بسیاری از مردم پناه به هدفون می‌آورند، اما در فضاهای عمومی، بلندگوها صداهای دیگری به اشترک می گذارند، با میلیون‌ها ریزصدای شخصی دیگر. در این سناریو، هیچ‌کس به کسی دیگری گوش نمی‌دهد.
ما بی‌تاب می‌شویم. ما دیگر سخنرانی نمی‌خواهیم، خلاصۀ سخنرانی را می‌خوانیم. و هنر گفتگو ـ به نظرم به نحو خطرناکی ـ با رادیو و تلویزیون جایگزین می‌‌شود. من نمی‌دانم چه‌قدر گوش دادن در این گفت‌وگو هست؛ چیزی که متأسفانه بسیار رایج است، خصوصاً در انگلستان، این است که ما داریم بی‌تفاوت می‌شویم. رسانه‌های ما باید با چنین سرفصل‌هایی سر ما فریاد بزنند تا توجه ما را جلب کنند. و این بدان معناست که برای ما توجه کردن به ( صدای) آرام، لطیف، و ملایم کار دشواری است.
این یک مشکل جدی است که ما در حال از دست دادن» گوش دادن»مان هستیم. این مسالۀ کوچکی نیست. زیرا گوش دادن (ابزار) دسترسی ما به درک است. گوش دادن آگاهانه، همیشه ایجاد درک می‌کند. و فقط با گوش ندادن آگاهانه چنان اتفاقاتی می‌افتد ـ دنیایی که هیج‌یک از ما به یکدیگر اصلاً گوش نسپاریم، بی‌شک بسیار ترس‌ناک خواهد بود. بنابراین من می‌خواهم با شما پنج تمرین ساده را در میان بگذارم، چیزهایی که بتوانید با خود ببرید، تا گوش دادنِ آگاهانۀ خود را تقویت کنید.
اولین کار، سکوت است. فقط سه دقیقه سکوت در روز، تمرین فوق‌العاده‌یی است تا بتوانید گوش‌های‌تان را دوباره تنظیم کرده و کوک کنید به طوری که بتوانید دوباره صدای آرام را بشنوید. اگر شما نتوانستید به سکوت محض برسید، دنبال سکوت باشید، این بسیار خوب است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.