- ۲۱ سنبله ۱۳۹۱
تقسیم شدنِ افغانستان به ایالتهای هشتگانه و در پیوند با آن، آمادهگی طالبان برای مذاکره با امریکاییها و قبول حضورِ آنان تا دهسال دیگر، همزمان از حنجزه انگلیسیها بیرون شده است.
مردم افغانستان سالهاست که درگیرِ این نوع ابرازنظرها شدهاند و هر از گاهی، نشر چنین گزارشهایی، توانسته است بهشدت وضعیت کشور را مبهم کرده و شکهای زیادی را برانگیزاند.
تلاشهای انگلستان برای کشاندن طالبان به بدنه قدرت، بیرون از تصور نیست؛ چنانکه تلاش این کشور در اوایل سقوط طالبان برای به سلامت بیرون کشیدنِ آنها از ساحات مقاومت نیز، از نظرها پنهان نمانده است. در این شب و روز، در حالی که طالبان و پاکستانیها هر روز با حملههای انتحاری و انفجاریشان، جانِ دهها انسان را حتا در جریان ادای نماز جنازه و محافل خانوادهگی میگیرند، تلاشها برای سیاسی کردنِ آن گروه و نیز حکایتها از دوباره مسلط کردنشان بر گُردههای مردم، به معنای نمکپاشیدن بر زخمهای مردم افغانستان است.
طرح تقسیمِ افغانستان به هشت ایالت و از طرفی هم، خوابِ دوباره مسلط کردن طالبان بر مردم افغانستان، در شرایطی که کشور به سوی سال ۲۰۱۴ ـ که زمان حساس و مبهمی است ـ به پیش میرود، از آینده تاریک و خطرناکی حکایت دارد. مردم میترسند مبادا فردا که از خواب برمیخیزند، ببینند همهچیز به یکباره تغییر یافته است. بنابراین، برنامهها و اظهاراتی از ایندست که عموماً برای آزمایش ذهنیتها در جوامعی مثل افغانستان از طرف کشورهایی مانند انگلیس راهاندازی میشوند، خالی از تبعات منفییی نیست که به عنوان هدف در پشت چنین برنامههایی قرار میداشته باشد. در نخستین قدم، دستپاچه شدنِ مردم توسط این نوع سیاستها، سبب خروج ناگهانیِ سرمایهها از کشور و فرار نخبهگان و قشر جوان از کشور میگردد و همچنین تمام برنامههای زندهگیِ فردی و اجتماعیِ مردم را برهم میزند.
اما در این میانه، حکومت افغانستان کوچکتر از آن است که بتواند جلو اینهمه نابهسامانی را بگیرد و یا سدی در برابر مشکلات ناشی از اینگونه سیاستهای انگلیسی شود. بنابراین، مردم افغانستان با همه پیشینهیی که با انگلیسیها دارند، امروزه به همکاری اینان چشم دوختهاند، همانگونه که از همه کشورهایی که در افغانستان حضور نظامی سیاسیشان را گستردهاند، انتظار همکاری دارند. اما در عوض، طی این دهسال، انگلیسیها فقط توانستهاند سطح بیاعتمادی میان خودشان و مردم افغانستان را بالا ببرند و این سبب شده که چهره غیرقابل پسندی از آنها در افغانستان ارایه شود؛ به حدی که هرجا پای انگلیس یا نامی از انگلیسیها در قضیه افغانستان برده میشود، بوی توطیه نیز از آن به مشام میرسد.
اگرچه سفارت انگلستان طرح تقسیم شدنِ افغانستان به هشت ایالت را بهشدت رد کرده و آن را از برنامههای رسمی حکومت انگلستان در امور افغانستان، ندانسته استـ که این کاریست خوب؛ اما در سایر موارد، هیچ تصحیحی از جانب حکومت انگلستان و سفارت آن در کابل صورت نگرفته است.
تمایل انگلستان به طالبان سبب شده است که این کشور همواره از حامیان اصلیِ طالبان در بازیهای کلان قلمداد شود، چنانکه نمونههایی از این حمایت در این دهسال به گونه واضح مشاهده شده است. ایجاد پایگاه آمورشی نظامی برای طالبان در اسلامقلعه که ظاهراً با واکنش حکومت افغانستان نیز روبهرو شد و قضیه انتقال طالبان توسط چرخبالها به شمال، از مواردی بودهاند که در آن انگلیسیها مظنون اصلی شمرده میشدند.
به هر رو، امید مردم افغانستان این است که سفارت انگلستان در کابل، این پیامِ آنها را به گوش سرانِ حکومتِ خود برساند که باید در مورد افغانستان بر بنیاد سیاستهای سالم رفتار کنند. افغانستان، چیزی نیست که در عینکِ کهنهبریتانیاییها به نمایش گذاشته میشود؛ بلکه دولتمردان انگلیسی باید درک کنند که اکنون مردم افغانستان هوشیارتر از گذشته هستند و آنها باید از اینپس، واقعیتهای موجود در افغانستان را مبنای نظریهپردازیها و سیاستهایشان در این کشور قرار دهند.
Comments are closed.