گزارشگر:20 ثور 1393 - ۱۹ ثور ۱۳۹۳
نویسنده: مایکل کوگلمن
برگردان به فارسی: عماد عابدی- ماندگار
چند سال پیش یک جنرال بازنشستۀ ارتش هند در دهلی نو به من هشدار داد که ممکن است روزی چین و هند به جنگ هم بروند. نه بر سر قلمرو، مانند آنچه که در سال ۱۹۶۲ روی داد، بلکه بر سر منابع طبیعی در خلیج بنگال.
خلیج بنگال که در سواحل هند، بنگلادش و برمه واقع شده، سرشار از هایدروکاربن (عمدتا نفت و گاز طبیعی)، مواد معدنی (از جمله زیرکون و منگنایت)، و عناصر نادر است. چین به دنبال این کالاهای گرانبها (به ویژه هایدروکاربن) است و در حال حاضر چند منبع گاز طبیعی منطقه را در اختیار دارد. دهلی نو، که مانند چین در پی شکار این کالاها است، از مدت ها پیش خلیج بنگال را حیاط خلوت خود میداند. اگر این روند در سال های آینده ادامه یابد، رقابت ها ممکن است منجر به فوران خصومت شود.
چین و هند، برای جوابگویی به نیاز جمعیت میلیاردی و اقتصادهای در حال رشد خود، در یک مسابقه جهانی بر سر منابع طبیعی — به طور عمده نفت و گاز، سایر منابع انرژی و همچنین مواد معدنی — با هم درافتاده اند. جستجوی منابع طبیعی از اقیانوس هند و جنوب صحرای افریقا تا آسیای میانه و آسیای جنوب شرقی — و حتا قطب شمال گسترش یافته است. هر دو کشور در حال مدرنیزه سازی نیروی دریایی خود استند تا بتوانند از آن برای دستیابی به منابع طبیعی در آبهای دور افتاده استفاده کنند. رقابت بین دو کشور بیشتر با این ذهنیت در دهلی نو شدت گرفته است که هند اغلب مناقصه ها را به چین می بازد چنانچه سال گذشته هند مناقصه سهم ۸،۴ درصدی میدان نفتی کاشاگان قزاقستان را به چین باخت.
با توجه به نیاز سیری ناپذیر هر دو کشور به منابع طبیعی، تلاش برای یافتن منابع جدید به طور مداوم جریان دارد. و با این حساب، رقابت بر سر منابع طبیعی افغانستان منطقی به نظر میرسد.
افغانستان منابع زیادی دارد. این کشور محاط به خشکه میدانهای نفتی آبی ندارد، اما ارزش منابع طبیعی آن، مانند مس، طلا، لیتیوم و عناصر نادر، به ۳ تریلیون دالر میرسد. در سال ۲۰۱۲، سازمان زمینشناسی ایالات متحده، معدنهای افغانستان را از هوا نقشهبرداری کرد، تا سرمایهگذاران دقیقا بدانند که کدام ماده در کجا قرار دارد.
علاوه براین، چین و هند در حال حاضر به طور فعال در بخش مواد معدنی افغانستان سرمایهگذاری میکنند. گروه متالورژی دولتی چین، قرارداد بهرهبرداری از معدن مس عینک در ولایت لوگر را با افغانستان بسته است، در حالی که یک کنسرسیوم هندی به رهبری شرکت دولتی فولاد هند، (اس ای آی ال) قرارداد استخراج معدن آهن حاجیگگ در ولایت بامیان را از آن خود کرده است. این دو پروژه بزرگترین سرمایهگذاری اقتصادی در افغانستان به شمار می روند.
در نهایت، سرمایهگذاری در بخش مواد معدنی در افغانستان در راستای سیاستهای موجود هند و چین میباشد. توافق استراتژیک دهلی نو و کابل که در سال ۲۰۱۱ به امضاء رسید، همکاری در زمینه استخراج معادن را وعده میدهد. در همینحال، سرمایهگذاری در افغانستان به سیاست گستردهتر چین، آغاز توسعه و پروژههای زیربنایی در غرب چین، کمک میکند.
پس چه چیزی مانع میشود که افغانستان به میدان نبرد چین و هند بر سر منابع طبیعی تبدیل نشود؟
فقط یک کلمه: بیثباتی
در ماه های اخیر، پکن و دهلینو گفته اند که با سرمایهگذاری در این کشور بیثبات راحت نیستند. مسوولان (و کارگران) گروه متالورژی دولتی چین (ام سی سی) در مورد امنیت خود، و همچنین در مورد این که طالبان از آنها پول خواسته اند، ابراز نگرانی کرده اند. ام سی سی در حال حاضر برای تغییر در شرایط قرارداد مس عینک مذاکره میکند، طوری که آنها دیگر مجبور به ساخت راه آهن، کارخانه پردازش، و دیگر زیرساختها نباشند. اکنون، در مس عینک هیچ خبری نیست.
هند، در عین حال، با توجه به حملههایی که در افغانستان به منافع آن صورت گرفته است بیشتر ترس دارد. در سال ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹، سفارت هند در کابل و در سال ۲۰۱۳، کنسولگری این کشور در شهر جلالآباد مورد حمله قرار گرفتند. در سال ۲۰۱۰، شبهنظامیان به مهمانخانهای حمله کردند که بیشتر هندی ها از آن استفاده میکردند. جای تعجب نیست، که در اوایل ماه نوامبر گذشته، سرمایهگذاران هندی در پروژه حاجیگگ تهدید کردند، که با توجه به نگرانیهای امنیتی، فعالیتهای خود را به طرز چشمگیری کاهش خواهند داد، و رئیس اس ای آی ال حتا گفت که قرارداد هنوز نهایی نشده است. در نهایت، از آنجایی که پروژه حاجی گگ وابسته به راه آهنی است که ام سی سی میگوید دیگر قصد ساخت اش را ندارد، آینده سرمایهگذاری هند در افغانستان کاملا به مخاطره افتاده است.
در نگاه اول، تشویش در مورد امنیت تعجب آور است. هر دو کشور در دیگر جاهای دنیا در شرایط بسیار دشوار امنیتی پروژههایی را به پیش برده اند. چین، حتا پس از کشته شدن کارگران این کشور، به سرمایهگذاریهای مختلف در پاکستان، از جمله ساخت و ساز بندر گوادر در بلوچستان، متعهد باقی مانده است. به همین ترتیب، سرمایهگذاران هندی پروژههای بزرگ کشاورزی در اوگاندا را، حتا پس از آنکه مردم محلی مخالف با این پروزه ها یکی از از کارگران هندی را کشتند، ادامه دادند.
در حقیقت، عوامل دیگری نیز مانع این سرمایهگذاری ها می شوند. کاهش قیمت مس در بازار جهانی، سرمایهگذاری را کمتر سودآور ساخته است؛ در دسترس نبودن فسفات در بازارهای داخلی، فرآیندهای تصفیه را پیچیدهتر ساخته است؛ و سردی اقتصادهای چین و هند در حال حاضر، تداوم پروژه های بزرگ را مشکلتر ساخته است. در مورد مس عینک، چینیها ادعا میکنند که نزدیکی این معدن با باقی ماندههای یک شهر باستانی بودایی از دیگر موانع بر سر راه این پروژه است. (برخی از تحلیلگران، با این حال، تردید دارند که چینیها واقعا نگران آثار باستانی باشند.)
با این حال، درنگ چین و هند در نهایت به ترس امنیتی برمیگردد ترسی که فراتر از امنیت شخصی سرمایهگذاران و پروژههای آنها میرود. چین به طور فزاینده یی نگران این است که شبه نظامیان اویغور در افغانستان (و پاکستان) پناهگاه دارند. این نگرانی پس از حملات تروریستی اخیر در چین شدت یافته است — از جمله حمله با چاقو در ایستگاه راه آهن و رویداد میدان تیانمن، که پکن افراطگرایان اویغور را در آن مقصر میداند. در نتیجه، به گفته ویلیام داریمپل، نویسنده «پکن اکنون به افغانستان بیشتر به عنوان یک مشکل امنیتی نگاه میکند تا یک فرصت اقتصادی.»
مشکل هند، پاکستان است. دهلی نو به خوبی آگاه است که دستگاه امنیتی پاکستان از فعالیت های هند در افغانستان ناراحت است. مقامات هندی، از ترس این که پاکستان تحریک نشود، تمایلی به حضور گسترده در افغانستان ندارند. به عبارت دیگر هند، به ویژه، نمیخواهد گروههایی که به نیابت پاکستان در افغانستان میجنگندند، مانند شبکه حقانی و القاعده، را خشمگین سازد. مقامات اطلاعاتی امریکا بر این باورند که حمله سال ۲۰۰۸ به سفارت هند در کابل را آی اس آی برنامهریزی و شبکه حقانی اجرا کرد.
آنچه مشخص است این است که دیدگاه های نارندرا مودی، نخستوزیر احتمالی بعدی هند، در مورد پاکستان نسبت به مانموهان سینگ، نخستوزیر فعلی به مراتب تندتر است. بر این اساس، مودی به احتمال زیاد، برای جلوگیری از خشم اسلام آباد، طرفدار مهار فعالیتهای اقتصادی هند در افغانستان نخواهد بود.
با این حال، منافع ملی هند ایجاب میکند که در افغانستان با احتیاط عمل کند، زیرا به احتمال زیاد هندی ها پس از امسال با تهدیدهای بیشتری در افغانستان روبرو هستند. با در نظرداشت اینکه نیروهای بینالمللی از افغانستان خارج میشوند، نیروهای امنیتی افغانستان هنوز توانایی رامکردن طالبان را ندارند، و طالبان هنوز از حمایت پاکستان برخوردار استند، در سال ۲۰۱۵ وضعیت امنیتی بدتر خواهد شد.
بیرون ماندن معادن افغانستان از محدوده سرمایه گذاری خارجی لزوماٌ چیز بدی نیست. با وجود آنکه گفته میشود بهرهبرداری از ذخایر فراوان افغانستان میتواند اشتغال خلق کند، به ایجاد زیرساخت های مورد نیاز کمک میکند، و اقتصاد را تقویت میکند، اما هیچ ضمانتی وجود ندارد که مردم افغانستان از آن سود ببرند یا این که درآمدهای به دست آمده از معادن در میان مردم افغانستان به شکل عادلانه تقسیم شود. با توجه به فساد گسترده در افغانستان، استفاده عادلانه از منابع طبیعی دور از امکان به نظر میرسد. شیوه های سرمایهگذاری، مانند استفاده از کارگران چینی، در پروژههایی که این کشور در آن سرمایهگزاری کرده است، همچنین نشان میدهد که در مورد منافع این پروژهها به مردم افقانستان اغراق شده است. قانون جدید معادن که میتواند جوابگوی برخی از این نگرانیها باشد در پارلمان افغانستان زندانی شده است.(قانون معادن هفتۀ گذشته در مجلس تصویب شد).
نبود یک فضای مساعد برای سرمایهگذاری، منافع چین و هند را به هم گره میزند. منافع پکن و دهلی نو در یک افغانستان با ثبات بهتر تامین میشود. همکاری چین و هند احتمالاً زمینۀ رشد شبهنظامیان ضد هندی و ضد چینی را در افغانستان محدود میسازد، که در نتیجه هر دو کشور میتوانند با سرمایهگذاری در معادن افغانستان منابع طبیعی مورد نیاز جمعیت و اقتصادهای بزرگ خود را فراهم کنند.
به همین دلیل، یک تغییر استراتژیک میتواند پس از سال ۲۰۱۴ شکل بگیرد: هند دست تفاهم به سوی چین دراز میکند. در واقع، نشانه های آن در حال حاضر به چشم میخورند. در ماه اکتوبر، دو طرف توافقنامه همکاری در دفاع از مرزها را امضاء کردند، و در روزهای اخیر متعهد شده اند که از طریق گفتگوهای مقامات نظامی تراز بالا و تماسها میان نیروهای دریایی همکاریهای خود را گسترش دهند. و یک دیپلمات هندی به تازگی به من گفت که پکن میخواهد در مورد اتخاذ یک رویکرد مناسب برای مقابله با مشکل تروریسم در افغانستان با دهلی نو مشورت کند.
ظهور این حسن نیت این امیدواری را افزایش می دهد که، اگر دو کشور بخواهند سرمایه گذاری های خود را در معادن افغانستان گسترش بدهند، ممکن است به جای رقابت با یکدیگر همکاری کنند. پیش از این در جاهای دیگر چنین شده است — از جمله سرمایه گذاری های مشترک در منابع انرژی در کلمبیا، سوریه و سودان.
آیا این تغییر خواهد کرد؟ بدیهی است. هند با نخستوزیری مودی، میتواند محدودیتهای قابل توجهی در روابط حسنه با چین وارد کند. در بیانیه انتخاباتی حزب بی جی پی مودی آمده است: «با همسایهها … در صورت نیاز از برداشتن گام های قوی و اتخاذ مواضع جدی دریغ نمی کنیم.»
علاوه بر این، باور کسانی که از نزدیک فعالیتهای چین در افغانستان را تعقیب میکنند بر این است که ممکن است هر آن سرمایهگزاریهای چین در افغانستان، بدون در نظر گرفتن وضعیت امنیتی، افزایش یابد. برنت هافمن، مستندساز و استاد دانشگاه نورث وسترن که در حال حاضر مشغول ساختن یک فیلم مستند در مورد سرمایهگذاری چین در مس عینک است، به من گفت که کار در مس عینک به طور موقت متوقف شده است. وی اضافه کرد، «تهدید ترک مس عینک میان خالی بود،» او پیش بینی می کند که چین «در آیندۀ نزدیک» کار استخراج در مس عینک را آغاز میکند.
اگر چنین شود، انتظار نمیرود که پاسخ هند همانند باشد. در حالیکه طالبان، شبکه حقانی، و دیگر نشبهنظامیان ضد هند با خروج نیروهای خارجی چنگ و دندان نشان میدهند، دهلی نو مجبور خواهد شد روش کم خطری را پیش بگیرد — و یک بار دیگر، با اکراه، میدان رقابت بر سر منابع طبیعی جهان را به چین واگذار کند.
چین و هند ممکن است روزی بر سر منابع طبیعی خلیج بنگال به جنگ هم بروند. در افغانستان، اما، دلیلی برای رقابت وجود ندارد چه رسد به جنگ.
منبع:
http://southasia.foreignpolicy.com/posts/2014/05/06/the_great_game_that_wont_be
Comments are closed.