گزارشگر:سه شنبه 8 سرطان 1395 - ۰۷ سرطان ۱۳۹۵
بخش سـوم و پایانی/
به نظر میرسد در اغلب موارد یک اتفاق باعث شروع ماجرا میشود. مثلاً دیگران با عباراتِ خود ظاهرِ فرد را مسخره کرده و او را آزار میدهند. شاید در ۷۰ درصد موارد، شروع علایم در نوباوهگی و نوجوانی بوده است. این اختلال میتواند باعث رفتارهای اجتنابیِ شدیدی در فرد شود. مثلاً انزوا و دوری از آشنایان و خانواده، خودکشی هم چندان غیرمتداول نیست و افسردهگی هم دیده شده است. در بعضی موارد جراحیهای مختلف و اقدامات متعدد نمیتوانند اشکالی را که در ظاهر فرد وجود دارد، برطرف کنند.
چه کسانی در خطر هستند؟
مطالعات در مورد میزان شیوع انجام نشده است. احتمالاً به این دلیل که این اختلال نادر است و شاید بین یک تا دو درصدِ کل جمعیت و ۱۰ تا ۱۵ درصد بیماران سرپایی روانپزشکی را شامل میشود. بعضی محققین معتقدند میزان شیوع در حال افزایش است، چون روشهای تشخیصی رو به بهبود است و مردم نسبت به ظاهر خود وسواس بیشتری پیدا کردهاند. نکتۀ جالبی که در تحقیقات مشخص شده این است که این اختلال در زنان و مردانِ بالغ یکسان دیده میشود. این موضوع با دادههای اختلالاتِ خوردن در تضاد شدید است، چون در آنها ذکر شده ۹۰درصد مبتلایان به اختلالات خوردن، خانمها هستند. فعلاً در مورد میزان دقیق شیوع و ارتباط فامیلی این اختلال مطالعات کافی نیست.
تفاوت این اختلال با اختلالهای وسواسی جبری چیست؟
کسی که به اختلال در خوردن مبتلاست، ممکن است علایمی از بدشکلی را هم نشان دهد، بهخصوص اگر فرد از ظاهرش ناراضی باشد. وجود اختلال بد شکل بودنِ بدنی در قسمتی از بدن که به بزرگی و کوچکی آن مربوط نباشد (مثل گوش و بینی)، معمولاً نشان میدهد که اختلالات خوردن به طور همزمان وجود ندارد. اگر محلی که اختلال بد شکل بودن بدنی را ایجاد کرده وابسته به اندازه باشد، باید ارزیابی اختلال خوردن انجام شود و تمرکز روی نشانههای معمول اختلالات خوردن باشد؛ مثل رژیم های غذایی شدید، کاهش وزن، استفاده از مسهلها برای کاهش وزن و احساس کنترل نداشتن در مقابل غذاها.
افتراق اختلال وسواسی ـ جبری، از اختلال بد شکل بودنِ بدنی از یکدیگر بسیار مشکل است و بعضی محققین معتقدند که اختلال بد شکل بودنِ بدنی در حوزۀ اختلال وسواسی ـ جبری قرار دارد. در اصل، درمانهای روانپزشکی و دارویی برای هر دو یکسان است. البته افسردهگی و مشکلات اضطراب از اجتماع نیز از جمله مشکلاتِ روانپزشکی مرتبط با اختلال بدشکل بودن بدنی هستند (هراس از اجتماع، اختلال شخصیتی دوریگزین) که متأسفانه کارهای تجربی در این زمینه اندک بوده است. ۲ روش عمده برای شناسایی اختلال بدشکل بودن وجود دارد؛ یکی معیاری است که در منابع روانپزشکی وجود دارد، و دوم روش جیمز روزن است که معاینۀ اختلال بد شکل بودن بدنی است که در مطالعات مختلف استفاده شده و بسیار عالی است.
این اختلال درمان میشود یا نه؟
در زمینۀ درمان هم مطالعات هنوز اندک است. نتایج امیدوارکننده با دارودرمانی و درمانشناختی ـ رفتاری دیده شده است. در روشِ آخر سعی بر این است که الگوهای وسواسگونهیی مثل بررسی مداوم در آینه یا گرفتن تأیید از دیگران شکسته شود. در مواردی که دوری از اجتماع وجود دارد، به بیمار آموزش داده میشود که چهگونه با موقعیتهای اجتماعی مواجه شده و بر اضطراب اجتماعی غلبه کند.
با این حال، به نظر می رسد تعداد زیادی از مبتلایان هنوز درمان نشدهاند، چون از ابتلای خود به این اختلال آگاه نیستند.
سیب سبز/ مجلۀ انترنتی برترینها
Comments are closed.