احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ 5 جوزا 1393 - ۰۴ جوزا ۱۳۹۳
آنانی که با تاریخِ فلسفه آشنایی دارند، بیگمان نامِ سوفسطاییان را شنیدهاند. سوفسطاییان در یونانِ قدیم افرادی بودند که از راهِ سخنوری و مهارتهایی که از این فن به دست داشتند، همه را به میـدانِ مبارزه میطلبیدند. طلبِ مبارزه و مناظره از سوی سوفسطاییان، دقیقاً یافتن و کشفِ حقیقت نبود، چون آنها باور داشتند که چیزی به نامِ حقیقت وجود ندارد و حقیقت عبارت از همان چیزیست که ما بهوسیلۀ زبان و سخنوری میتوانیم آن را پدید آوریم. حُسن و قبحِ اعمال در نظر سوفسطاییان، به دیدگاهِ افراد مربوط میشد و کسی برحق بود که بتواند گفتههایش را ـ چه حق و چه ناحق ـ بر کرسی بنشاند. در نظر یک سوفیست، اگر کسی میتوانست کشتنِ افراد را بدون موجب و دلیل موجه نشان دهد، حق با او خواهد بود. به همین دلیل، ارسطو در برابر سوفسطاییان قیام کرد و پایههای منطقِ صوری را گذاشت. ارسطو میگفت سوفسطاییان با داد و فریادهایشان میخواهند دیگران را قانع کنند و خود را برحق نشان دهند. در حالی که اثباتِ حقیقت با استفاده از روشهای منطقی، قابل وصول است و نه زبانی.
اما در حال حاضر، سوفسطاییان به اندازهیی که در زمانِ ارسطو منفورِ عام و خاص شدند، منفور نیستند و برخی فلاسفۀ پستمدرن تلاش میکنند که بحثهای زبانیِ آنها را جدی بگیرند. از زمانِ ارسطو به اینسو، سوفسطاییان کمتر توانستند در گردهماییهای کلان حضور پیدا کنند و به مرور زمان از صحنۀ تاریخِ اندیشه به حاشیه رفتند.
شاید زیاد شنیده باشیم که یکی دیگری را به سفسطهبافی متهم میکند. واژۀ سفسطه با بارِ منفی از همان زمان متداول شده و مردم در گفتوگوهای روزانۀ خود آن را بهکار میبرند. اما سخن اینجاست که آیا مناظرههای انتخاباتی هم میتواند گاه رنگ و بویِ سفسطه به خود بگیرد؟
بیگمان چنین چیزی غیرقابل تصور نیست و احتمال دارد که گاه نامزدهای انتخابات نیز به روشهای سفسطهآمیز برای اقناع افکار عمومی متوسل شوند. اما از آنجایی که روشهای سفسطهآمیز حقیقت را نشانه میگیرد، میتواند در روند مبارزاتِ انتخاباتی تأثیرات منفییی بهجا بگذارد.
چند موضوع را در این خصوص باید برجسته کرد.
نخستـ استفاده از روشهای سفسطه برای اقناع افکار عمومی، حقیقتخواهیِ نامزدها را زیر سوال میبرد و باعث بیباوریِ مردم به برنامههایشان میشود. مردم حق دارند در روشنیِ طرحها و برنامههای نامزدها قرار گیرند و پس از آن تصمیم بگیرند که به کدامیک از نامزدها در روزِ انتخابات رای دهند. به همین دلیل، برنامههای نامزدها باید خالی از ابهام و پیچیدهگی مطرح شوند و به پرسشهای اساسییی که در ذهنِ مردم وجود دارند، پاسخ دهند.
دومـ سفسطهبافی و تمسک به روشهای غیرمنطقی که عمدتاً برای شکار افکار عمومی صورت میگیرد، میتواند رایدهندهگان را در شناختِ وضعیت به بیراهه ببرد و بهجای ایجاد اعتماد، به بحرانِ اعتماد منجر شود. مردم افغانستان پس از دههها تجربۀ حکومتهای استبدادی و شنیدن وعدههای سر خرمن، به مشکل به سخنان و وعدههای سیاستمداران باور و اعتماد میکنند. در میان بسیاری از مردم، سیاست با دروغ و فریب همسان پنداشته میشود و اگر واقعگرایانه به مسأله توجه کنیم، برایند سالهای خفقان و دهشت، چیزی جز این بوده نمیتواند.
سومـ سفسطهگویی و بهاصطلاح بیخریطه فیر کردن، میتواند به حیثیتِ نامزدها آسیب وارد کند و آنها را از چشمِ مردم بیندازد. این خطرِ بسیار ملموسِ مناظرههاییست که هدف آنها، روشن کردنِ حقایق و واقعیتها نیست، بل طرفهای مناظره با استفاده از برخی فنونِ سخنوری تلاش میکنند خود را تماماً حق، و طرف مقابلِ خود را تماماً باطل نشان دهند. حال آنکه حقیقت به دلیل گوهرِ متکثرِ خود در چنگِ یک نفر و یک گروه بوده نمیتواند. همه مقداری از حقیقت را همراه با ناحقیقت در اختیار دارند. به همین دلیل، مناظرههای انتخاباتی بهجای هتکِ حرمت و ایجاد سوءتفاهم، باید به فضای همکاری و همیاریِ نامزدها تبدیل شود.
هر دو نامزد انتخابات حق دارند یکدیگر را به مناظره دعوت کنند و رسماً با یکدیگر در مورد دیدگاهها و برنامههایشان به بحث و گفتوگو بپردازند، ولی باید توجه داشته باشند که این بحث و گفتوگوها فقط باید در خدمتِ حقیقت و روشن کردنِ سیاستهای دو تیم انتخاباتی باشد.
فراموش نکنیم که تاریخ بشری، سخنورانِ زیادی را به یاد دارد که با سخنانِ خود جهان را به آتش کشیدند. میگویند هیتلر چنان در فنِ سخنوری و مجاب کردنِ دیگران چیرهدست بود که اگر فردی به پای سخنانش مینشست، اگر نازیست نبود، پس از شنیدن سخنانِ هیتلر حتماً یکی از طرفدارانِ پروپاقرصِ نازیستها و هیتلر میشد. در همین حال میدانیم که هیتلر با زبان شیوای خود چه جنایاتِ فراموشناشدنییی را رقم زد. پس نباید تنها فریبِ سخنان را خورد، بل به گفتۀ حکیمانۀ هگل، باید به دستها نگاه کرد که چه میکنند.
حالا نیز با آغاز پیکارهای انتخاباتی، مردم منتظر برگزاری مناظرههای پُرشور انتخاباتی هستند؛ مناظرههایی که طرفها با مسوولیت نسبت به سخنانشان برخورد کنند و نشان دهند که برنامههایشان چه ویژهگیها و مزایایی دارد.
هر مناظرۀ انتخاباتی اگر صادقانه و برای ارایۀ حقایق انجام شود، میتواند تأثیراتِ بزرگی را بر روان و سلامتِ جامعه بگذارد. جامعۀ افغانستان به دلایلی مشخص، یک جامعۀ احساسی است، اما مناسبات دموکراتیک، گذار از احساسات به عقلانیت است. مناظرههای انتخاباتی دقیقاً باید نماد عقلانیت باشد و عقلانیت هم در سادهترین تعریف خود، یعنی سازگاریِ ابزارها با هدفها.
Comments are closed.