متفکرِ دوم در دفاع از متفکرِ سوم

گزارشگر:احمـد عمران/ 20 جوزا 1393 - ۱۹ جوزا ۱۳۹۳

خبرنگاری از اشرف‌غنی احمدزی نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری افغانستان، در مورد اظهاراتِ تازۀ جنرال دوستم معاون اولِ او در بغلان پرسید.
جنرال دوستم در شهر بغلان در یک همایش انتخاباتی با حضور شماری از ترک‌تباران کشور، با تهدید به آن‌ها گفت که در انتخابات به اشرف‌غنی احمدزی رای دهند. او توضیح داد اگر آن‌ها به نامزد دیگری رای دهند، خاین هستند.mnandegar-3
پاسخ آقای احمدزی برایم جالب بود. او با آرامش کامل به روزنامه‌نگار گفت که در مورد اظهارات جنرال دوستم، غلط‌فهمی شده و او کسی را تهدید به رای دادن به تیمِ تحول و تداوم نکرده است. آقای احمدزی در ادامه با لبخندی گفت که در دموکراسی نمی‌توان دیگران را مجبور به رای دادن به یک نامزد خاص کرد.
نمی‌دانم اگر چیزی به نام «غلط‌فهمی» و یا «سوءبرداشت» از سخنانِ دیگران در حوزۀ زبان و سیاست نمی‌بود، آن‌وقت سیاست‌مداران اشتباهاتِ خود را چه‌گونه توجیه می‌کردند!
البته می‌دانم که زبان کج‌تابی‌های خود را دارد و فهم سخنانِ دیگران به معنای آن‌چه که آن‌ها اراده می‌کنند، نیست. ولی این موضوع به حوزۀ اندیشه و تفکر مربوط می‌شود و کاربرد روزمرۀ زبان از این عرصه به دور است.
زبان در کاربرد روزمرۀ خود یا دلالتِ مصداقی دارد و یا دلالتِ مفهومی. دلالت مصداقی به رابطۀ میان واحدهای زبان نظیر واژه و جمله از یک‌سو و مصداق‌های جهانِ خارج از زبان اشاره دارد؛ اما دلالتِ مفهومی به رابطۀ معناییِ واحدهای زبان نسبت به یکدیگر در درون نظامِ زبان اشاره دارد.
فرهنگ‌های لغت معمولاً برای توضیحِ واژه‌ها از دلالت درون‌زبانی بهره می‌گیرند و سعی بر آن دارند تا معنیِ واژه‌ها را به کمک معنی واژه‌های دیگر توضیح دهند. زبان چه در وضعیت دلالت مصداقی و چه در وضعیت دلالت مفهومی، وسیلۀ افهام و تفهیم شناخته می‌شود و این کارکرد زمانی به بهترین وجه تحقق می‌یابد که گویشورانِ زبان بکوشند از دایرۀ قراردادها فراتر نروند.
اما زبان در حوزۀ اندیشه‌ورزی، گاه با مشکلاتی روبه‌رو می‌شود که همان عدم درکِ معنا می‌تواند باشد. شاید نویسنده و فیلسوفی نوعی از کابرد زبان را اختیار کند که برای عامِ گویش‌وران قابل درک نباشد، ولی این به معنای بی‌معنایی زبان نباید تلقی شود؛ بل حوزۀ معنایی دگرگون شده و باید برای ایجاد رابطه به دنبال دلالت‌های تازه رفت.
برخی فیلسوفان به دشوارنویسی شهره‌اند و فهمِ دیدگاه‌های‌شان نیاز به تأمل و تعمقِ بیشتر دارد. به یاد دارم زمانی که فلسفه می‌خواندم، گاه چنان با دشواری‌های زبانیِ هگل و هایدگر دست به گریبان می‌شدم که رهایی از آن، روزها و شب‌ها وقت را در بر می‌گرفت. از همین روست که می‌بینیم بر نظرات و اندیشه‌های این بزرگواران، شرح‌هایی بیشتر از نوشته‌های‌شان نوشته شده است.
اما سخنِ سیاست‌مداران به‌دلیل مخاطبانی که برای خود تعریف می‌کند، همواره باید نزدیک‌ترین رابطه‌های زبانی را جست‌وجو کند. کمتر سیاست‌مداری دیده شده که در یک جمع سخنانی بگوید که بعداً سوءتعبیرهای متفاوت را دامن زند. اما این بدان معنا هم نیست که سیاست‌مداران حرف‌های دوپهلو و گاه چندپهلو نمی‌زنند. در سیاست نیز می‌توان از کارکردهای مختلفِ زبان با توجه به اهدافِ خود استفاده کرد.
رولان بارت اندیشمند معروف، در مورد زبان گفته‌یی جالب دارد. او می‌گوید «زبان نه مرتجع است، نه مترقی، بل صاف و ساده فاشیست است؛ زیرا فاشیسم جلو سخن گفتنِ ما را نمی‌گیرد، بلکه ما را مجبور به سخن گفتن می‌کند».
حالا مشخص نیست که از آن جمله‌یی که بر زبان جنرال دوستم جاری شد، چه‌گونه رهبر تیم تحول و تداوم، برداشتی دیگرگونه ارایه می‌دهد. جملۀ جنرال دوستم چنان رُک و راست است که در آن هیچ‌گونه تشبیه، استعاره و مجاز را نمی‌توان یافت. آقای دوستم خطاب به ازبیک‌ها و ترکمن‌ها در بغلان می‌گوید: «آی ازبیک‌ها و ترکمن‌ها! حالا که من معاون اولِ اشرف‌غنی احمدزی هستم، اگر شما به کسِ دیگری رای دهید، خاین هستید، نه کسانی که اشتباه کرده‌اید».

این سخنان فکر نکنم با نوشته‌های هگل و هایدگر قابل مقایسه باشند. در این جمله زبان در عریان‌ترین شکلِ خود ظاهر شده است. عریان‌ترین شکل زبان، خشونت است. آیا خشونتِ پنهان در این جمله را می‌توان کتمان کرد؟
آقای دوستم هنوز پا به وادیِ ارگ و صدارت نگذاشته، چنین آغاز به تهدید کرده است؛ وای از آن روزی که ایشان در هیأتِ معاونتِ اول ظاهر شوند، آن‌گاه معلوم نیست چه دماری از روزگارِ دیگران بیرون خواهد آورد!
از جانب دیگر، دومین مغز متفکر جهان(البته باید هزاران فیلسوف و اندیشمند را با هزاران اثرشان مرده انگاشت) از کدامین کارکردِ زبان برای توجیهِ سخنان معاونِ اولِ خود که ایشان هم البته می‌توانند سومین مغز متفکر جهان شوند، استفاده کرده است؟
تا جایی که من خبر دارم، آقای احمدزی دکترای زبان‌شناسی ندارد و به همین دلیل برای او دشوار است که بتواند به رازهای زبانیِ معاون اولِ خود پی ببرد. زیرا به قول بیدل «معنی بلند من، فهم تند می‌خواهد/ سیر فکرم آسان نیست، کوهم و کتل دارم».
شایسته آن بود که آقای احمدزی به‌جای توجیه تهدیدهای معاون اول خود، از مردم پوزش می‌خواست و از منبر رفتن‌های «سومین مغز متفکر جهان» جلوگیری می‌کرد تا وضع از چیزی که هست، بدتر نمی‌شد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.