احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:گفتوگوکننده: عرفان مومند/ 25 سرطان 1393 - ۲۴ سرطان ۱۳۹۳
– سپاس آقای احمد ولی مسعود از اینکه فرصت این گفتوگو را برایمان فراهم کردید. میخواهم نخست نظر شما را درباره توافقات اخیر داشته باشم؟
پیش از انتخابات در وقت مبارزات انتخاباتی من به نامزدان محترم گفتم که انتخابات به خودی خود حلال همۀ مشکلات افغانستان نیست. ما یک کشوری هستیم که دموکراسی در آن نوپاست و انتخابات یک تجربۀ جدید برای ماست. یک جامعۀ ناهمگون و کثیرالاقومی هستیم؛ مُدل دموکراسی ما مُدل همخوان با روحیۀ افغانستان نیست. مشکلات بسیار داریم. ینابر این پیشنهاد کرده بودیم که در پهلوی انتخابات، ما باید روی یک مُدل سیاسی به توافق برسیم. این را قبلاً هم گفته بودیم که اگر بتوانیم سر یک مُدل سیاسی جدید به توافق برسیم، مطمیناً هم تنشهای انتخاباتی را پایین میآورد و هم به آینده امیداور میشویم و هم میتوانیم از این پروسه، گذار موفقانه داشته باشیم.
گرچه آن زمان همه نامزدان محترم یک توافقنامه را امضا هم کردند؛ اما متأسفانه زیاد توجه به تطبیق آن نکردند. آنها فکر میکردند که دموکراسی در این جامعه نهادینهشده و ما میتوانیم از طریق انتخابات تمام سرنوشت این کشور را رقم بزنیم و ضرورت به کدام راهکار دیگری نیست.
بالاخره آمدیم در آستانه کمپاینها و انتخابات، و متوجه شدیم که گپ ما راست بود. انتخابات صد مشکل در این کشور دارد و به خودی خود نمیتواند که حلال همۀ مشکلات باشد. پس یک بنبست سیاسی به وجود آمد و انتخابات بهجای اینکه بتواند بنبست را بشکند، باعث ایجاد بنبست سیاسی شد. قبلاً هم گفته بودیم که این بستهگی به دیدگاه خود ما دارد که آیا از انتخابات به حیث یک فرصت استفاده کنیم یا به حیث یک تهدید. اگر به حیث یک فرصت باشد، فرق میکند. اینکه انتخابات بتواند زمینۀ ایجاد یک دولت مستقل را فراهم آورد، یک فرصت است. همزمان این پروسه میتواند به یک تهدید تبدیل شود؛ همانطوری که حالا به بنبست رسیده و در واقع به یک تهدید تبدیل شده است. این بنبست از آنجا ناشی میشود که سیاسیون ما زیاد متوجه اهمیت مسأله نشدند.
حالا بنبست سیاسی به وجود آمد و ما از طریق تیم اجندای ملی، با نامزدان محترم، با سفارتهای خارجی و نهادهای بینالمللی هم دیدیم و برایشان گفتیم که فکر ما همین است که باید یک توافق روی یک مُدل سیاسی صورت گیرد. چرا که با توجه به تقلبات گسترده و سازمانیافته، پُرکردن صندوقهای رأی و… از طریق این پروسۀ غیر شفاف، شما دیگر نمیتوانید که موفق شوید. خوب است که روی این مسأله توافق کنیم که چطور میتوانیم روی یک مُدل سیاسی تمرکز کنیم تا پروسه موفق شود. به همین نسبت، همین رفت و آمد و خیرخواهی خود را بین تیمها شروع کردیم؛ با سفارتها و جامعۀ جهانی که در قضیۀ افغانستان ذیدخل هستند، نشستهایی داشتیم. این گپ پیش رفت، تا جایی موفق هم بود. اما دیدیم که نامزدان محترم به فکر دیگری هستند و به او نسبت بود که گپ به بنبست سیاسی کشیده شد. تا اینکه جانکری وزیر خارجۀ امریکا آمد تا بتواند این بنبست را بشکند.
-در توافقیکه اخیراً میان نامزدان صورت گرفته، بحث ایجاد دولت وحدت ملی مطرح شده است. شما که ابتکار این طرح را داشتید و پیش از انتخابات با نامزدان انتخابات ریاستجمهوری نیز در یک کنفرانس بحث و گفتوگو کرده بودید؛ آیا این اصطلاح «دولت وحدت ملی» همان دولت وحدت ملییی است که شما پیشنهاد کرده بودید، یا چیزی دیگری است؟
وقتیکه جان کری آمد، بحث را در چارچوب دولت وحدت ملی مطرح کرد. ما بارها تأکید کردیم که دولت وحدت ملی باید ایجاد شود. در این رابطه کنفرانسها و سیمینارهای زیادی را تدویر کردیم. اما دولت وحدت ملی، کدام تعریف خاص و مشخص ندارد. یعنی به این معنی نیست که دولت وحدت ملی یک مُدل خاص باشد، مثل نظام پارلمانی، صدارتی و ریاستی؛ بلکه دولت وحدت ملی در کشورها زمانی ایجاد میشود که کشور در حال بحران و در حال جنگ باشد. تضادهای قومی باشد؛ فساد کلان در دستگاه دولت باشد و به جامعه سرایت کرده باشد. به بحرانها مواجه باشد؛ مثلاً: بحران امنیت باشد، بحران مدیریت و بحرانهای متعدد دیگر. دولت وحدت ملی در شرایط گذار نیز مطرح میشود.
اکنون افغانستان در یک مرحلۀ گذار قرار دارد و بهخاطر عبور از این مرحله، دولت وحدت ملی باید ایجاد شود، این شرایطش است. اما کار و اهداف دولت وحدت ملی چیست، تا بتواند که بحرانها را مهار سازد و تمام نیروهای جناحها بتوانند با سعی جمعی کشور را از یک حالت بحرانی به فردای با ثبات گذار بدهند. در واقع دولت وحدت ملی در چنین وضعیتی ایجاد میشود.
در دیگر کشورها که نظامهای نسبتاً ثابت دارند، بهخاطر جلوگیری از بحران تشکیل دولت .وحدت ملی میدهند. رییسجمهور ملزم میشود که تمام نیروهای تاثیرگذار را جمع کند و فراخوان میدهد و آنها را میآورد در چارچوب نظام تا بتواند به مشکل بپردازد.
مثلاً در یونان وقتیکه بحران اقتصادی ایجاد شد، همۀ نیروهای تاثیرگذار را آوردند و به بحران اقتصادی خود پرداختند. در افریقای جنوبی، با وجود اینکه نیلسنمندیلا آرای بسیار زیادی گرفت؛ اما چون مساله بحران نژادی بین سیاه و سفید بود؛ ماندیلا دولت وحدت ملی را ایجاد کرد و از این طریق، از بحران تصادم سیاه و سفید جلوگیری صورت گرفت.
در لبنان چون مذاهب مختلف وجود دارد، برای اینکه این مذاهب بین خود جنگ نکنند؛ دولت وحدت ملی را بر اساس توازن مذاهب ایجاد کردند. مثلاً رییسجمهور از کدام و نخست وزیر از کدام مذهب باشد. هر کدام مُدلهای خاص دارد.
– در افغانستان بحران از قبل وجود داشته است. این بحران از کجا نشأت گرفت؟
بحران ناشی شد از تقلب سازمانیافتۀ دستگاه حکومت. پس معنیاش این است که همین بحران را ساختار حقوقی نظام ایجاد کرد. نه تنها این بحران را، بلکه بحرانهای متعدد دیگری را. پس وقتیکه بحران ایجاد شد، ریشهاش معلوم است که همان ساختار حقوقی نظام است. در این وقت عاجل گفتیم که بیایین دولت وحدت ملی را ایجاد کنیم که هم انتخابات موفق شود و هم بتوانیم که پس از انتخابات به یک موفقیت به مشکلات و بحرانهای کشور بپردازیم. به همین نسبت بود که مقولۀ دولت وحدت ملی را معرفی کردیم.
میپردازیم به اینکه واقعاً چهگونه میتواند دولت وحدت ملی در افغانستان ایجاد شود. در این زمینه هرکس یک رویکرد دارد. مطمیناً که تیم تحول و تداوم به رهبری داکتر اشرف غنی احمدزی یک فکر دارد که نیازمندیهای افغانستان چیست و چطور باید یک دولت وحدت ملی ایجاد شود. اما چیزی را که ما پیشنهاد میکنیم به اساس همان تحقیق پیگری است که در این کشور داشتهایم. ما میگوییم چون بحران ناشی از ساختار حقوقی نظام بوده، پس دولت وحدت ملی نمیتواند در محور نظام موجود یا ساختار نظام موجود، ایجاد شود. چون خودش بحران ایجاد کرده؛ یعنی ما نمیتوانیم که دولت وحدت ملی را در چارچوب نظام ریاستی ایجاد کنیم. بهخاطر این که خودش منشأء و عامل بحران بوده است. برای این که در تشکیل دولت وحدت ملی موفق شویم، یگانه راهی که وجود دارد همین است که دولت وحدت ملی را با در نظرداشت تغییرات ساختاری ایجاد کنیم.
هر کس میخواهد که رییسجمهور شود؛ اما این بحران را چهگونه حل میکند، چرا همین قاعده باشد که یک کس در رأس باشد و همه قدرت به او منحصر باشد. رییسجمهور قدرت دارد، اما دیگر نهادسازی صورت نگرفته است. پس معنای این مقوله که ما در افغانستان داریم: «یا ارگ یا مرگ» « یا تخت یا تابوت» چیست؟ یعنی یا به ارگ میرسیم یا میمریم. حالا دیدگاه ما به ایجاد دولت وحدت ملی این باشد که همۀ ما برنده باشیم. کارت برنده برنده را استفاده کنیم. دیگر نباشد که به بازندهگی تو من برنده باشم. در افغانستان این کاربرد ندارد؛ چرا که ترکیب اجتماعی ما قسمی است که همه باید برنده باشیم. همهگی حق خود را میخواهند و ما نمیتوانیم حق دیگری را نادیده بگیریم.
پس باید ساختار قدرت طوری باشد که همۀ ما در چرخۀ تصمیمگیری خود را ببینیم. پس دولت وحدت ملی با تغییرات حقوقی در نظام میتواند ایجاد شود.
– آقای مسعود! در طرح دولت وحدت ملی جانکیری، نظر شما گرفته شده است و یا خیر؛ چرا که برای نخستینبار طرح دولت وحدت ملی را شما پیشنهاد کردید. جایگاه شما در ایجاد دولت وحدت ملی چه خواهد بود؟–
من برای نامزدان محترم از این طرح گفته بودم. تا هنگامیکه جانکری نیامده بود، این طرح اهمیت نداشت؛ اما جان کری که آمد، این مسأله برایشان اهمیت پیدا کرد. من باور دارم که اگر یکبار این طرح را (نامزدان ریاستجمهوری) مرور و مطالعه میکردند و همین توافق ما را یک روحیۀ ملی میداد و آنگاه هیچ حاجت آنها(امریکاییها) نبود. در قسمت سوال شما به گونه مشخصتر باید بگویم که در وقت کمپاین نامزدان ریاست جمهوری، همینجا امریکاییها آمدند و برایم گفتند که در طرح اجندای ملی شما، یک چیزی به نام دولت وحدت ملی دیدیم؛ میخواهیم بفهمیم که این مبحث چیست.
از همینجا همه گپها را کاپی کردند، نوشتند و در آخر گفتند که طرح خوبی است. آنها رفتند و از طریق جانکری آمدند و خلاص.
ما میگوییم خیر باشد. حالا نظر من این است که حتماً سوالها مطرح میشود که خوب حالا که نظام همین نظام است، تعدیل در قانون اساسی نیامده، پس این تغییرات چهگونه به میان آید؟ من پیشتر خدمتتان گفتم که چون بحران بهخاطر ساختار حقوقی نظام در اینجا ایجاد شد، باید این ساختار پیش از انتخابات تغییر کند، تا همه به توافق برسیم. پس ساختارهایی را که من در دولت وحدت ملی میبینم، شاید داکتر صاحب اشرف غنی با ساختارهای دیگری ببیند.
چون دولت توافقی است و رییسجمهور هم نیست؛ بحران آمده و بحران انتخاباتی است. پس به همین خاطر این بیشتر به توافق دو تیم در محور یک ساختار جدید میتواند شکل بگیرد. یعنی شما بعضی تغییرات را در همین ساختار به فکتور غیر رسمی میآورید. تا زمانیکه لویه جرگه قانون اساسی بیاید و این را مسجل بسازد و رسمیت ببخشد.
کدام تغییرات ساختاری را باید بیاوریم:
۱ـ رییسجمهور و صدراعظم و نهادهای دیگر که ایجاد میشود، با تعریف و صلاحیتهای مشخص ایجاد شود. یعنی رییسجمهور با این قدرتی که فعلاً دارد که تقریباً همهکارۀ کشور است، قطعاً نمیتوانید که شما در چنین محوری، دولت وحدت ملی را ایجاد کنید؛ امکان ندارد. به او نسبت، باید ساختارهای داخل نظام به گونۀ غیر رسمی تغییر کند و دولت وحدت ملی ایجاد شود. یعنی در پهلوی رییسجمهور، یک نهاد به نام نهاد ریاستجمهوری ایجاد شود. تعدادی از رهبران دیگری را بیاوریم در این نهاد تا بتوانیم یک مدیریت جمعی را ایجاد نماییم. یعنی ما منحیث شهروندان افغانستان ببینیم که فقط رییسجمهور نیست که تصمیم میگیرد. در پهلوی رییسجمهور رهبران ما و رهبران مردم است که بهشکل جمعی تصمیم میگیرند. هم مدیریت جمعی ایجاد میشود، هم مشورت لازم صورت میگیرد، هم خود یک نهاد ریاستجمهوری را که در پهلوی رییسجمهور میبیند، در واقع شما یک مرجعیت اعتماد ملی را میبینید. مردم افغانستان اعتماد میکنند که بلی ما در چرخۀ تصمیمگیری استیم. پس اولین مولفۀ ایجاد دولت وحدت ملی، ایجاد اعتماد است. ایجاد اعتماد میتواند در وجود نهاد ریاستجمهوری در پهلوی رییسجمهور شکل گیرد و یک تعداد رهبران قابل قبول، تاثیرگذار و مطرح را شما میتوانید در آن داشته باشید. مشکلات افغانستان زیاد است و الویتها هم بیشمار. با ایجاد چنین نهادی میتوانید از همین رهبران در حل مشکلات استفاده کنید. مثلاً شما اولویت امنیتی دارید؛ الویت اقتصادی دارید؛ الویت مبارزه با تروریزم و مواد مخدر دارید؛ پس یک رییسجمهور نمیتواند که به تمام مشکلات رسیدهگی کند. پس چه کار باید بکند؟ بلی، این رییسجمهور در کنار خود یک نهاد ریاستجمهوری دارد که رهبران سیاسی در آن حضور دارند؛ رییسجمهور میتواند که هر رهبر را موظف کند بهخاطر رسیدگی به این طور یک اولویت. شما میتوانید هم مشورت سیاسی بدهید و هم هر رهبر میتواند به رهبری رسیدهگی کند و به یک اولویت دیگر.
به طور مثال، کابینه را میتوان به کلی تخصصی ساخت. حالا شورای وزیران هم اجرایهیی استند و هم تصمیمهای سیاسی را همرای کرزی صاحب میگیرند. کابینه را میتوان کلاً تخصصی ساخت و نخبهگان فکری و اندیشهیی را در آن گماشت. اینها تمام کارهای اجرایهیی را میکنند، اما نهاد ریاستجمهوری تصمیمگیریهای سیاسی را میکند. هر کس در خود نهاد ریاستجمهوری میتواند که یک، دو یا سه اولویت کلان را سرپرستی کند و در پهلوی رییسجمهور به چالشها و مشکلات رسیدهگی کند. بهخاطری که تنها رییسجمهور نمیتواند به همه اولویتها همزمان رسیدهگی کند.
شرایط افغانستان قسمی است که باید به تمام اولویتهایش همزمان رسیدهگی شود. مشکلات ما زیاد است و همه مشکلات ما با هم پیوند دارد. مواد مخدر با تروریزم پیوند دارد؛ فساد به اینها و اقتصاد پیوند دارد. به همین نسبت است که یک نگاه کلیگرا باید داشته باشیم که به تمام مشکلات برسیم. اینهم یکی از ساختارها میتواند باشد.
پایینتر از این، برای اینکه شورای وزیران را سرپرستی کند، شما یک کسی را بهنام نخستوزیر بیاورید. تا زمانیکه لویهجرگۀ قانون اساسی بیاید و این پست رسماً در قانون اساسی گنجانیده شود. اما نخستوزیر هم باید با تعریف مشخص و صلاحیتهای مشخص باشد. در سطح ولایات، به شوراهای ولایتی صلاحیتهای بیشتر بدهیم. چرا که در انتخابات شوراهای ولایتی شمار زیادی از مردم رفته و سهم گرفتهاند. به شوراهای ولایتی در بخش امنیت، اقتصاد و در بعضی موارد دیگر صلاحیت داده شود. والیها اکنون از جانب رییسجمهور فرستاده میشوند و هرکاری که دلشان میخواهد انجام میدهند. این کار نتیجه نداد. پس ما میتوانیم به دو شکل والی را مقرر کینم: یکی اینکه والی برود و شورای ولایتی یا آن را رد کند یا تایید کند. و یا هم اینکه شورای ولایتی، والی را به رییسجمهور پیشنهاد کند و رییسجمهور یا رد یا تایید کند. والی باید قدرت اجراییهیی زیاد نداشته باشد. فقط مشوره و نظارت کند از امور ولایت. پس با اینگونه یک رابطه میان مرکز و ولایت هم ایجاد میشود. همین قسم شما میتوانید هم در مرکز و هم از مرکز بیرون، تمرکززدایی کنید. و این تمرکززدایی باعث این میشود که دیگر نیروها باید بیایند و یک قوت ملی شکل بگیرد.
– تفاوت دولت وحدت ملی نسبت به ائتلافی و مشارکتی چیست؟
تفاوت دولت وحدت ملی نسبت به مشارکت و ائتلاف این است که دولت وحدت ملی، یک عملیۀ پیچیده است؛ یک تحمل بالای سیاسی میخواهد؛ مدیریت سیاسیِ بسیار قویتر میخواهد و هچمنان دولت وحدت ملی در حَول یک عده و دیدگاه محوری میچرخد، در حالیکه ائتلاف تقسیم قدرت است، هر کس دیدگاه خود را دارد، سهم خواهی است؛ هر کس سهم خود را میخواهد.
دیگر اینکه به دولت وحدت ملی شما باید نیروهای بسیار مجرب را بیاورید؛ نخبهگان سیاسی ـ مدنی را بیاورید؛ مردمان اندیشهورز را بیاورید، تا بتوانند این عملیه را پیش ببرند. چرا اینجا نمیتوانیم هرکس را بیاوریم تا یک عملیۀ پیچده را که بخواهیم به ملت ـ دولتسازی برسیم؛ پیش ببرد. این تفاوتهایش است و تفاوتهای دیگری را نیز دارد.
اما حالا این که هر دو کاندیدای محترم می توانند، با تفاهم در محور همینطور برنامۀ کلان، یک مدیریتِ کلان سیاسی را ایجاد کنند و افغانستان را از این مرحلۀ بحرانی، به فردای باثبات گذار بدهند، به زمان نیاز دارد.
Comments are closed.