احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:4 اسد 1393 - ۰۳ اسد ۱۳۹۳
سپاسِ فراوان از همۀ دوستانی که به این مجلس تشریف آوردهاند.
جانمایۀ این مجلس را فقط تبادلِ افکار میان دوستان و نخبهگانِ افغانستان که امروز شمارِ زیادی از آنها اینجا تشریف دارند، تشکیل میدهد.
… همانگونه که شماری پیشبینی کرده بودند پسلرزههای انتخابات بهوجود خواهد آمد، ما امروز دقیقاً در همان پسلرزههای انتخاباتی قرار داریم؛ مردم نگراناند و جامعۀ جهانی نگرانتر. همه منتظر هستند که سیاسیونِ افغانستان چه راهحلی برای کشورِ خود میسنجند.
شاید حالا روشن شده باشد که ما در مرحلۀ گذار موفق نبودهایم. ما نتوانستیم یک انتخاباتِ موفقانه را به نمایش بگذاریم. اما در عین حال، همه شهادت میدهیم که مردمِ افغانستان موفق بودند، خطر را به جان خریدند و در روزِ انتخابات به پای صندوقهای رأی رفتند و حضور چشمگیر داشتند. ما این موفقیت را به مردمِ افغانستان تبریک میگوییم.
اما موفقیتِ جمعی و همهگانی، منوط به درایتِ سیاسیون افغانستان است؛ کسانی که تصمیمگیرندهگانِ واقعیاند، میتوانند کشور را از این حالت بیرون بکشند.
مدتها پیش از آدرسِ کنفرانس آجندای ملی، کتابی را تحت نام”آجندای ملی” چاپ کردیم و در همانجا یک بخش را ویژۀ دولت وحدت ملی ساختیم. ما در همان زمان پیشبین بودیم که در افغانستان حکومت وحدتِ ملی یگانهحکومتی است که میتواند حلال مشکلاتِ ما در آینده باشد. ما انتخاباتِ ۲۰۱۴ را با تمام چالشهایی که داشت، میدیدیم و تحلیل و تجزیه میکردیم و از همینرو با جمعی از نخبهگانِ افغانستان، طرحِ دولت وحدتِ ملی را ارایه نمودیم.
در همان زمان هم گفته بودیم که انتخابات در عینِ اینکه یک اصل و خطِ قرمز است، میتواند یک تهدید و یا هم فرصت باشد؛ یعنی بستهگی به رهبرانِ افغانستان دارد که میخواهند این انتخابات را بهخاطر عبور از بحران، به یک فرصت تبدیل کنند و یا اینکه آن را به یک تهدید مبدل سازند. ولی ما امروز نظارهگر هستیم که این انتخابات میرود تا به یک تهدید تبدیل شود.
پیش از برگزاری انتخابات، موضوع دولت وحدتِ ملی را بارها طی کنفرانسها و سمینارها مطرح کرده بودیم و تفاهمنامهیی را نیز از اکثر نامزدان داشتیم که شمار زیادی از نمایندهگانشان پای تفاهمنامه امضا کرده بودند و تعهد سپرده بودند که آنان میخواهند یک انتخاباتِ شفاف و عادلانه صورت گیرد و هم در فرایند انتخابات، دولت وحدت ملی ساخته شود.
دولت وحدتِ ملی در افغانستان یک پدیدۀ افغانستانی است که توسط افغانها مطرح شده است. نامزدان ماهها قبل تعهد سپرده بودند و شمار زیادی از نمایندهگانِ نامزدان بارها در مقرِ کنفرانسِ آجندای ملی نشستند و تفاهم کردند و در پای تفاهمنامۀ ایجاد دولت وحدت ملی امضا کردند. پس این یک برنامۀ امریکایی که توسط آقای جان کری وارد شده باشد، نیست.
موضوعِ تشکیل دولت وحدت ملی، بنا بر شرایط موجودِ افغانستان مطرح شده بود. ای کاش سیاسیونِ ما روی اصول و بهویژه دولت وحدت ملی در افغانستان توافقِ عملی میکردند. هرچند ما بسیار تلاش کردیم و گفتیم که اگر شما روی چهارچوب و یا اصولِ دولت وحدت ملی تفاهم کنید بدون اینکه بگویید که چه کسی رییس جمهور است و یا باشد، این مُدل میتواند تنشهای انتخاباتی را پایین بیاورد و پروسۀ انتخابات را موفق بگرداند.
اگر در گامهای اول روی این اصول توافق میشد، از مقولههای “یا ارگ یا مرگ” و “یا تخت یا تابوت” بیرون میشدیم و برای همه در حکومت جا پیدا میشد.
امروز هم یک فرصت است، اما من فکر میکنم که به سیاسیونِ افغانستان یگانهفرصت است که اگر خدای نخواسته این فرصت فوت شود، نمیدانم که این بحران به کجاها خواهد انجامید.
در اینجا میخواهم یک نکته را یادآوری کنم که ماجرای دولت وحدتِ ملی چیست.
شماری میگویند دولت وحدت ملی یعنی دولت آقای جان کری. شماری میگویند حکومت ایتلافی. و شماری دیگر هم باور دارند که این نوعی حکومتِ مشارکتِ ملیِ آقای کرزی است. بنابراین، هر کس از دولت وحدتِ ملی تعبیری دارد.
حتا برخی ادعا دارند که مبتکر طرحِ دولت وحدتِ ملی هستند و تصورشان چنین است که اگر توانستند یک مسوول اجرایی را داخلِ چارچوبِ نظام نمایند، دولت وحدتِ ملی درست میشود. اما من فکر میکنم که این گونه برداشتها نادرست است.
قراری که پیشتر هم یادآور شدم، سالها قبل پنج مرحله را برای نجاتِ افغانستان پیشبینی کرده بودیم:
۱- ایجاد گفتمان بینالافغانی
۲- ایجاد دیدگاه مشترک برای افغانستان
۳- اعتمادسازی در محور دیدگاه مشترک
۴- تشکیل دولت وحدت ملی
۵- اصلاحات اساسی در ساختار نظام.
ماهها پیش از امروز، کنفرانسها و گفتمانهایی را راه انداختیم؛ حتا دو سال پیش از امروز، در سالروزِ شهادت قهرمان ملیِ افغانستان یادآور شدیم و خطاب به رییسجمهور گفتیم که کرزی صاحب! خوب است در شرایطی که ما به طرفِ انتخابات میرویم، شما فراخوان بدهید و از تمام نیروهای تأثیرگذار دعوت کنید که دولت وحدت ملی را ایجاد کنند تا با ایجاد آن، از مرحلۀ گذار عبور کنیم.
زمانی که به انتخابات نزدیک شدیم، دوستانی که در کنفرانس آجندای ملی بودند، با مشورههای پی هم گفتند که بیایید بعد از انتخابات، موضوع دولت وحدت ملی را به گونۀ جدی مطرح کنیم؛ کنفرانس آجندای ملی نمیتواند در قبال این پروسۀ ملی بیتفاوت بماند.
به همین نسبت، تصمیم گرفتیم و با برگزاری چندین کنفرانس زیر نام”انتخابات و دولت وحدت ملی در افغانستان” که شماری از نامزدانِ انتخابات ریاستجمهوری هم در آن حاضر بودندـ گفتیـم که دولت وحدت ملی، تنها گزینه برای بیرونرفت از بحران است.
در آستانۀ رفتن انتخابات به دور دوم، یک هیأت امریکایی به کابل آمد. آمدند و گفتند که در طرح آجندای ملی بسیار مواد مفید میبینیم و اگر اجازۀ شما باشد، ما بعضی از موارد آن را بیروننویس میکنیم و به مراجع خارجی میسپاریم. هیأت یکی دو بار با من نشستند و از خود طرح آجندای ملی، بخشِ دولت وحدتِ ملی را بیرون کشیدند و به انگلیسی ترجمه کردند و یک کاپی آن را به ما دادند و گفتند که ما آن را با سیاسیونِ افغانستان شریک میسازیم. اینها رفتند به داخل ارگ و با شماری از دوستان این طرح را شریک ساختند، و با داکتر اشرفغنی احمدزی هم شریک ساختند و میخواستند با داکتر صاحب عبدالله عبدالله هم شریک بسازند، و بالاخره گفتند که ما میرویم امریکا و میخواهیم که طرح دولت وحدت ملی را با مقاماتمان شریک بسازیم.
زمانی که انتخابات به بنبست کشانده شد و آقای جان کری به کابل آمد، دقیقاً نکاتی را که از طرح آجندای ملی در پیوند به دولت وحدت ملی یادداشت کرده بودند، دوباره به افغانها سپردند. ای کاش دوستانِ ما پیش از اینکه این طرح را آقای جان کری مطرح کند، به آن متمسک میشدند، اینگونه شاید مشکلاتِ کمتری امروز میداشتیم.
به هر رو، طرح دولت وحدت ملی در افغانستان میراثی از درازمدت بوده است و اینکه امروز زمان قبولیِ آن فرا رسیده است، جای خوشبختیست.
اما چرا ما به تشکیل دولت وحدتِ ملی نیاز داشتیم؟
در تعریفی که از دولت وحدت ملی ارایه شده، آمده است که دولت وحدت ملی کدام مُدل خاصِ سیاسی نیست که گفته شود نظام پارلمانی، ریاستی و یا اجراییست. بل دولت وحدت ملی، یک آرایشِ جدیدِ سیاسی است. اگر یک تعریف برای این دولت ارایه کنیم، میگوییم که دولت وحدت ملی حاکمیت جمعیِ سیاسیِ عادلانه در محور یک فکر .و دیدگاه محوری است.
اما تشکیل دولت وحدت ملی، یک امرِ متفاوت است. به گونۀ مثال: نیلسن ماندلا در افریقای جنوبی بیشترین رأی را گرفت، ولی بهخاطر آنکه بتواند میان سیاهپوستان و سفیدپوستان تفاهم ایجاد کند و تبعیض را از میان بردارد، سفیدپوستان را هم در حکومتداری شریک ساخت و دولت وحدت ملی را ایجاد کرد. در لبنان نیز میبینید که دولت وحدت ملی بر بنیاد تقسیم قدرت شکل گرفته است. در یونان هم زمانی که مشکلات بسیار بزرگِ اقتصادی رونما شد، دولت وحدت ملی ایجاد گردید. با این حساب، دولت وحدت ملی بر بنیاد شرایط کشورها بهخاطر رفعِ بحران ایجاد میگردد و یک حالت عبوری میداشته باشد؛ یعنی زمانی که بحران رفع شد، دوباره دولت استقرار یافته و به حالتِ عادی برمیگردد.
دولت وحدتِ ملی در سیستمهای صدارتی به گونهیی است که احزاب و گروههای مختلف وجود دارند و بر بنیاد نمایندهگانِ مجلس درصدی آن را میگیرند و آنها را در نظام شریک میسازند؛ یعنی در بخش اجرایی دخیل ساخته میشوند.
اما در نظامهای ریاستی، رییسجمهور ملزم میگردد که از تمامِ نیروهای تأثیرگذار دعوت کند تا آنها به شکلِ دستجمعی با تصمیمگیری مشترک و مشورت، کشور را از بحرانی که به آن دچار شده، نجات دهند.
شرایطی که ما در افغانستان نظاره میکنیم، چند بخش دارد:
ما در افغانستان با بحران روبهرو هستیم؛ بحران هویت، مشروعیت، مشارکت، اعتماد و… . شماری از این بحرانها از زمانهای دور در افغانستان بهمیان آمده، اما گاهی به آن پرداخته نشده است. در چنین شرایطی، دولت وحدت ملی میتواند یک پروسۀ خوب باشد تا ما بتوانیم به این بحرانها بپردازیم.
در عین زمان، ما چالشهای گوناگونی را نیز پیش رو داریم؛ چالشهای امنیتی، اقتصادی و سیاسی. اکنون که انتخابات به بنبست کشانیده شده، دولت وحدتِ ملی میتواند ما را از بحرانِ انتخاباتی بیرون بکشد.
اما مهمترین مسألهیی که در افغانستان مطرح است اینکه امروزه ما در حالتِ گذار قرار داریم؛ یعنی بهخاطر عبور موفقانه از این حالت و رسیدن به فردای با ثبات، نیازمند تشکیل دولتِ وحدت ملی در کشور هستیم.
حالا اهداف دولت وحدت ملی مطرح میگردد و اینکه این دولت روی چه مبنایی کار میکند. دولت وحدت ملی باید بتواند مشروعیت جمعی ایجاد کند تا یک اعتماد ملی بهوجود آید. زمانی که شما فراخوان میدهید و از رهبران و نخبهگانِ کشور میخواهید که در چهارچوبِ نظام با شما همکار شوند، به این معنی است که شما میخواهید اعتماد ملی ایجاد شود تا مردمِ افغانستان همه خود را در آیینۀ نظام ببینند.
بدون شک این اعتماد ملی بر بنیاد اولویتهای افغانستان ایجاد میگردد. ما چندین اولویت داریم: اقتصاد، امنیت، مبارزه با موادمخدر و تروریسم، و… . ما میتوانیم گونهیی از اعتماد ملی را متشکل از رجال برجستۀ دولتی، نخبهگان سیاسی، مدنی، خبرهگان و علما در چارچوب دولتِ وحدت ملی ایجاد کنیم تا یک فکرِ محوری نیز بهمیان آید.
هدف دیگرِ دولت وحدت ملی این است که در جامعهیی مانند افغانستان که یک جامعۀ ناهمگون است، در میزانِ مشارکتِ نخبهگانِ اقوام در نظامِ سیاسی تعادل و توازن ایجاد کند. یعنی تعادل و توازنِ مشارکتِ اقوام در قدرت آنهم بر بنیاد نخبهمحوری، از شرایط ویژۀ دولت و حکومتِ وحدتِ ملی است.
در بخش آخر، اهداف دولتِ وحدت ملی باید ذکر شود که این دولت باید توازن و تعادل قومی، منطقهیی و فرامنطقهیی را ایجاد کند و بر همین مبناست که ما میتوانیم بگوییم که دولت وحدت ملی در افغانستان شکل گرفته است.
در انتخاباتی که گذشت، بار بار گفتیم که ما نسبت به یک رییسجمهور، به یک زعیم ملی نیاز داریم، تا این زعیم ما را از بحران بیرون بکشد. اما مسلماً ظهورِ زعیم ملی بسیار زمانبر و تابع شرایط بسیار فوقالعاده است؛ از اینرو باید یک تیم نمایندۀ زعامتِ ملی را ایجاد کنیم. در کنار رییسجمهور، نهاد ریاستجمهوری را ایجاد کنیم که یکی از شرایط دولتِ وحدت ملی میتواند باشد؛ به این معنا که صلاحیتهای زیاد رییسجمهور باید مهار شود و نهاد ریاستجمهوری متشکل از رجال برجستۀ دولتی و نخبهگان سیاسی، مدنی و خبرهگان در کنار رییس جمهور ایجاد گردد تا آنها هم به رییسجمهور مشورت دهند و هم مدیریت جمعی و تصمیمگیریِ مشترک را شکل دهند و اولویتهای ملی کشور را مشخص سازند. رییس جمهور نیز میتواند هر کدام از اینها را موظف سازد تا یکی از از اولویتها را تحت نظارت داشته باشد.
موضوع دیگری که در ساختار دولت وحدت ملی مطرح است اینکه: «کابینه چهگونه باید باشد؟»
امروزه ما کابینهیی داریم که تصمیمهای سیاسی میگیرد. اما در دولت وحدتِ ملی باید این حالت تغییر کند؛ زیرا افغانستان به وزرای مسلکی و متخصص نیازمند است. ما باید دارای قضای مستقل باشیم که در این قضای مستقل، باید افراد و شخصیتهای نخبه حضور داشته باشند؛ کسانی بتوانند حُرمتِ نهاد قضا را حفظ کنند. حتا شماری که تجربههای جهانی دارند را میتوان شامل این نهاد ساخت.
در قسمت قوۀ مقننه باید قانونی که وجود دارد، تغییر کرده و کسانی که وزن اجتماعیِ خوبی دارند را داخلِ پارلمان سازیم تا از مردم نمایندهگی کنند.
در آخرین قسمت هم که موضوعِ شوراهای ولایتیست، باید گفته شود که مردم پای صندوقهای رأی رفتند و به نمایندهگانِ خود در شوراهای ولایتی رأی دادند؛ پس حق مردم است که این نمایندهگان از صلاحیتهای بیشتر برخوردار باشند، بهویژه در مسایل اقتصادی و امنیتی.
آنچه را که ما در چهارچوب دولت وحدتِ ملی پیشنهاد میکنیم این است که والی میتواند بر اساس توافقِ شورای ولایتی به رییسجمهور پیشنهاد شود و رییسجمهور این پیشنهاد را تأیید و یا رد نماید، و یا هم برعکس قضیه میتواند از طرف رییسجمهور به شورای ولایتی معرفی شود.
اکنون که مینگریم انتخابات به بنبست کشانیده شده و این بحران زادۀ تقلبِ سازمانیافته است و این تقلبِ سازمانیافته و کمیسیونهای انتخاباتی زادۀ ساختار حقوقی نظام است؛ باید گفت که اگر نظامی میبود که میتوانست کمیسیونها را به گونۀ مستقل ایجاد کند، ما امروز شاهد چنین بحرانی نمیبودیم.
چون بحران ریشه دارد در تقلب، و تقلب ریشه دارد در ساختار نظام؛ پس عامل اصلی بحران، چارچوب حقوقیِ نظام سیاسیِ افغانستان است. وقتی دولت وحدت ملی را میخواهیم ایجاد کنیم، به این معناست که باید بر تغییر ساختار سیاسی در کشور نیز تمرکز کنیم.
به نمایندهگی از کنفرانس آجندای ملی، میخواهم بگویم که پس از این کنفرانس آجندای ملی نمیتواند در قضایای افغانستان بیتفاوت بماند. ما طرحهای خود را خواهیم داشت و در قسمتِ عملی ساختنِ موضوعاتی که مطرح میکنیم، جد و جهد خواهیم کرد و میخواهیم وارد صحنۀ عملی و تطبیقی شویم تا بتوانیم به آنچه که ما برای مردم افغانستان پیشبین هستیم، جنبۀ تطبیقی ببخشـیم.
Comments are closed.