احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ 1 میزان 1393 - ۳۱ سنبله ۱۳۹۳
امضای توافقنامۀ ایجاد دولت وحدت ملی با همۀ مشکلاتِ خود درسهایی نیز برای تجربۀ نوپای دموکراسی در افغانستان دارد که میتواند چشمانداز تازهیی از مناسباتِ قدرت را نوید دهد. این توافقنامه که در پی تلاشهای ممتد و چندینماهه به دست آمد، بر بحرانِ انتخابات نقطۀ پایان گذاشت و فرصتهای تازهیی را در برابر افغانستان قرار داد. اعلام حمایت کشورهای قدرتمند جهان و متحدان استراتژیکِ افغانستان از این توافقنامه، نشانۀ روشن توجه جهان به افغانستان بوده میتواند.
زمانی که متن توافقنامه میان دو نامزد انتخاباتِ کشور به امضا رسید، امریکا و سازمان ملل ضمن استقبال از آن، از همکاریهای تازه به افغانستان خبر دادند.
فراموش نکنیم که در چند ماه اخیر، افغانستان بهصورتِ غیرقابل کنترولی به سمت بیثباتیِ امنیتی و اقتصادی گام برمیداشت و بیم آن میرفت که یک بارِ دیگر کشور طعمۀ نابسامانیهای امنیتی و اقتصادی شود. از یکطرف خزانۀ دولت خالی از پول شده بود و از جانب دیگر، حملاتِ مخالفان با استفاده از فرصت و خلای بهوجود آمده بهشدت افزایش یافته بود. این نگرانی نیز وجود داشت که دولت نتواند حقوق ماهیانۀ کارمندانِ خود را پرداخت کند و در عرصۀ امنیت قادر نباشد که جلو حملاتِ رو به گسترشِ مخالفان را بگیرد. انگیزۀ مبارزه با دشمن در میان نیروهای ارتش و پولیس در ماههای اخیر بهشدت سیر نزولی داشت و سبب کمتحرکیِ این نیروها شده بود. اما مسألۀ دیگر روابط رو به تزلزلِ کشور با جامعۀ جهانی بود. آقای کرزی بهدلیل سیاستهای فردی خود، تلاش داشت که افغانستان را از شعاع همکاریهای جهانی به دور نگه دارد و فرصت همکاریهای دوجانبه را مختل سازد. عدم امضای پیمان امنیتی با امریکا که حالا یک بار دیگر به خبر روز تبدیل شده، عملاً جامعۀ جهانی را در وضعیتِ بلاتکلیفی با افغانستان قرار داده بود. پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) ادامۀ همکاریهای نظامی خود با افغانستان را منوط به امضای قرارداد امنیتی با امریکا میداند و جامعۀ جهانی کمکهای خود را در گروِ تشکیل حکومتی پاسخگو و متعهد به تعهداتِ بینالمللی تعریف میکند.
آقای کرزی در سالهای پسین با مشکلات عدیده و چندجانبهیی با متحدان غربیِ افغانستان روبهرو شد. او نتوانست سیاستی را در پیش گیرد که ضمن تأمین منافع افغانستان روابط تعریفشده و قانونمند در عرصۀ بینالمللی داشته باشد. این وضعیت صدماتِ فراوانی را به کشور وارد کرد و در عرصههای مختلف باعث رکود اقتصادی و امنیتی شد. از جانب دیگر، حکومت آقای کرزی در سالهای پسین خلاف مسیر مردمسالاری حرکت میکرد. این حکومت به دلیلِ فساد گسترده و اقتصاد مافیایی، نمیتوانست حکومتی با ارزشهای دموکراتیک باشد. در عرصۀ مناسبات سیاسی نیز آقای کرزی باور چندانی به دموکراسی و ارزشهای حقوق بشری از خود نشان نمیداد.
اما امضای توافقنامۀ حکومت وحدت ملی که منجر به ایجاد نوع تازهیی از مشارکت سیاسی در مدیریت کلان کشور میشود، میتواند به بسیاری از این چالشها پاسخ دهد. این حکومت نمیتواند حکومتی تکمحور باشد؛ چون آنکس که میبایست در نقش اپوزیسیون باشد، حالا در وضعیت سیاسی جدید امور اجرایی را رهبری میکند و در کنار رییس جمهوری میتواند از تک قطبی شدنِ قدرت جلوگیری کند. برنامههایی که دو تیم انتخاباتی پیش از برگزاری انتخابات اعلام کردند، حالا میتواند به یک برنامۀ واحد تبدیل شود و اولویتهای دولت وحدت ملی از درون آنها تشخیص گردد.
دولت وحدت ملی در مهمترین شکلِ خود باید به ارزشهای دموکراسی وفاداری نشان دهد؛ زیرا مهمترین عاملِ بقا و موفقیتِ آن در تعهداتش به دموکراسی و مردمسالاری است. دولت وحدت ملی فرصتهای از دست رفته را میتواند دوباره اعاده کند؛ فرصتهایی را که آقای کرزی از افغانستان به دلیل مدیریت ناسالمِ سیاسی گرفته بود. این فرصتها چنان زیاد و متنوعاند که به یکبارهگی همۀ آن را نمیتوان برشمرد، ولی مهمترین آنها میتوانند نوع رابطۀ جدید با جامعۀ جهانی، جلب کمکهای جهانی برای بازسازی، جلب همکاریهای جهانی و منطقهیی برای تأمین صلح، ایجاد زمینههای اشتغالزایی برای شهروندان، اعادۀ حیثیت افغانستان در زمینۀ برگزاری انتخاباتِ شفاف و عادلانه و جلب حمایتهای مردمی از برنامههای دولت باشند.
راه دشوار دموکراسی در افغانستان بدون شک با افتوخیز همراه است و انتخابات سال روان نشان داد که این افتوخیزها چهقدر میتوانند ویرانگر باشند. افغانستان از لبۀ پرتگاه برگشت و حالا ضرورت است که با عقلانیت چنان کارها مدیریت شوند که پس از پنج سال مردم حس کنند که نوع دیگری از حکومتداری هم میتوانست وجود داشته باشد که از آنها دریغ داشته شده بود.
در اینکه آقای کرزی حکومتی با میراثِ شوم را برای دولت وحدتِ ملی بهجا گذاشته، جای شک نیست و در اینکه تلاش کرد حکومتی مقتدر از دلِ انتخابات بیرون نشود هم تردیدی وجود ندارد؛ ولی حالا به درایت و پختهگی سیاسیِ دو تیم انتخاباتی مربوط میشود که چهقدر میتوانند زمینههای همکاری میانِ خود را وسعت دهند و عملاً حکومت را به عنصری سازنده و پاسخگو تبدیل کنند.
همه چیز در سرآغاز خود است و با گذشت هر روز فرصتی از دست میرود که نسبت به آن باید افسوس خورد. اگر این فرصتها به درستی مدیریت شوند، موفقیت دولتِ جدید را از همین حالا میتوان نتیجه گرفت؛ ولی اگر بهجای همکاری و مساعیِ مشترک برای حل مشکلات جامعه، دو تیم برنده بر سر کرسیها و نحوۀ مشارکتِ خود در جدال باشند، بدون تردید میتوان گفت که دولت بعدی دولتی بهمراتب ضعیفتر و ناکارآمدتر از دولتِ آقای کرزی خواهد بود.
Comments are closed.