احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:28 عقرب 1393 - ۲۷ عقرب ۱۳۹۳
یکی از داستانهای مؤفقیت نظام سرمایهداری رهبری شده
مُدل اجتماعی-اقتصادییی که سنگاپور را از جهان سوم به جهان اول ارتقأ بخشید
بخش هشتم
خاطرات لی کووان یو
اقتباس و ترتیب: محمود کرزی
بعدها قانون زمینرا دوباره تعدیل کردم. به اساس این تعدیل، دولت اجازه داشت، در صورت ضرورت، زمین مورد نیاز خود را به قیمت ثابتی که بتاریخ ۳۰ نومبر ۱۹۷۳ تعیین شده بود، استملاک کند. دلیل این اقدام چنین بود که من استدلالی سراغ نداشتم تا به اساس آن اجازه داده شود مالکین زمینهای شخصی از افزایش قیمت زمینهای شان سود ببرند، در حالیکه این افزایش ارزش، نتیجۀ صرف وجوه عامه توسط دولت در راه اعمار زیربناها و انکشاف اقتصادی بود. با مرور زمان، همقدم با پیشرفت بسوی رفاه بیشتر اقتصادی، سال اساس را تغییر داده به جنوری ۱۹۸۶، جنوری ۱۹۹۲و و سپس به جنوری ۱۹۹۵، نزدیک به قیمتهای بازار مبدل ساختیم.
تعداد کسانیکه علاقمند به خریداری اپارتمانهای بورد انکشاف مسکن بودند به سرعت از ۳۰۰۰ تن در سال ۱۹۶۷ به ۷۰۰۰۰ تن در سال ۱۹۹۶ افزایش یافت. بالاتر از پنجاه درصد این خریدارانرا کسانی تشکیل میدادند که قبلاً مالک منازل بورد انکشاف مسکن بودند و حالا میخواستند خانههای بزرگتری را خریداری کنند. در سال ۱۹۹۶، ما دارای ۷۲۵۰۰۰ اپارتمانی بودیم که توسط بورد انکشاف مسکن اعمار شده بود، محض ۹ درصد این اپارتمانها به کرایه داده شده بودند، متباقی آنها در تصرف صاحبان خود قرار داشته و مالکین در آنها زندگی میکردند. قیمت اپارتمانهای کوچک سه اتاقه ۱۵۰۰۰۰ دالر و قیمت اپارتمانهای بزرگ و لوکس به ۴۵۰۰۰۰ دالر میرسید. (این قیمتها حاکی از این واقعیت بودند که اپارتمانهای بورد انکشاف مسکن علاقمندان زیادی داشتند.)
من گاهگاهی در امور بورد انکشاف مسکن بطور مستقیم مداخله میکردم، مثلاً در سال ۱۹۷۴ به رئیس عامل این بورد هدایت دادم که کیفیت و دیزاین اپارتمانها را بهبود بخشیده و چشم انداز شهرها را طوری تغییر دهد که همۀ آنها یکسان و خستهکن به نظر نیایند. تغییرات مهندسیییکه در نتیجۀ این اقدامات در امر خانهسازی و شهرسازی بوجود آمد، با استفاده از حوضها و فراز و نشیبهای زمین، به هر یک از شهرهای جدیدما خصوصیات و کرکتر جداگانهیی بخشیده و از همگونی مناضر شهرها جلوگیری به عمل آورد.
در دهۀ اول بعد از سال ۱۹۶۵، منازل رهایشی در زمینهای اطراف مرکز، در تیانگ بهارو، کوینز تاون، تاو پایو، و میکفرسن اعمار شدند. پس از ۱۹۷۵، این فعالیت ساختمانی به ساحات دورتر از مرکز، به مناطق زراعتی و دهاتی، توسعه داده شد. به تعقیب بحثهاییکه با مأمورین بورد انکشاف اقتصادی EDB (Economic Development Board) داشتم، از بورد انکشاف مسکن خواستم تا در هریک از محلات اعمارشده ساحهیی را به اعمار صنایع پاک، یعنی صنایعی که سبب آلودگی هوا نمیشوند (clean industries) اختصاص دهد تا بدینوسیله محل کار برای خانمهای جوان و مادرانی که کودکانشان در مکاتب درس میخوانند، بوجود بیاید. موفقیت این اقدام زمانی به اثبات رسید که کمپنی فیلیپس نخستین فابریکۀ خود را در تاو پایو اعمار کرد. پس از این اقدام، غالب شهرهای سنگاپور دارای فابریکههای «صنایع پاک» شدند که با وسایل تهویه و سرد ساختن هوا مجهز بودند. این فابریکهها توسط شرکتهای چند ملیتییی نظیر هیولت پاکارد، کامپاک، تکزاس انسترومینتس، اپل کمپیوتر، موتوریلا، سیگیت، ایتاچی، میسوبیشی، آیوا، و زیمینس اعمار شده و برای ۱۵۰۰۰۰ نفر که بیشترشان زنان بودند، محل کار ایجاد کردند و درآمد خانوادهها را دو چند و حتی سه چند افزایش بخشیدند.
خلاصه ساختن سیسال تجربه در چند صفحۀ محدود سبب میشود تا همه چیز ساده و سهل به نظر آید. در حالیکه، در حقیقت امر، معضلههای بزرگی در سر راه قرار داشتند که باید با آنها دست و پنجه نرم میشد. این مشکلات مخصوصاً در مراحل اول کار بس بزرگ و غامض بودند. در این مراحل اولی بود که ما دهاقین و کارگران را از سرپناههای محقر و پلان ناشدۀ چوبی فاقد بل برق و آب، که تقریباً رایگان بودند، به بلندمنزلهایی منتقل ساختیم که دارای برق، آب و خدمات صفائی بودند ولی نیاز به پرداخت بل ماهانه داشتند. پرداخت این بلها برای کسانیکه تازه داخل این شیوۀ جدید زندگی میشدند، از نظر شخصی، اقتصادی، و اجتماعی تجربهیی بود مشکل و غالباً دردآور.
در مراحل نخستین، انتباق با شیوۀ جدید زندگی (در اپارتمان) امری بود مشکل ولی اجنتاب ناپذیر که گاهگاهی نتایج خندهآور و غیرموجه را ببار میآورد. چندین خانوادۀ دهقان، تحمل جدایی از خوکهای خود را نداشتند، و در نتیجه، آنها را با خود از مزرعه به بلند منزلی آوردند که در آن زندگی میکردند. صاحبان سایر آپاتمانها، تازه واردینی را دیدند که سعی میکردند خوکهای خود را از طریق زینههای بلندمنزل به اپارتمانیکه تازه خریداری کرده بودند رهنمایی کنند! خانوادۀ دیگری که متشکل از پدر و مادر و دوازده کودک بود، در موقع کوچکشی به اپارتمان جدیدِ خود واقع در خیابان میدان هوایی قدیم، تعدادی از مرغها و مرغ آبیهای خود را با خود به اپارتمان آوردنــد تا آنها را در آشپزخانۀ اپارتمان نگهداری کنند. مادر این خانواده دروازۀ چوبییی را در مقابل آشپزخانۀ اپارتمان نصب کرد تا مانع ورود مرغها و مرغ آبیها به اتاق نشیمن شود. شب هنگام، کودکان این خانواده در زمینها و چمنهای اطراف بلند منــزل به جمعآوری کرمهای زمینی و حشرات میپرداختند تا از این طریق غذای مرغها و مرغآبیهای خود را تهیه کنند. این خانواده و کودکان آن، دهسال متواتر به این کار ادامه دادند تا اینکه بالاخره به اپارتمان دیگری منتقل شدند.
مردمان مالیزیاییتبار علاقه داشتند در طبقات پایینی بلند منزل، نزدیک به سطح زمین، زندگی کنند. این علاقۀ آنها از آنجا نشئت میکرد که این گروه به کشت سبزیجات در اطراف بلند منزل علاقهمند بودند، چنانکه اینکار را در ده و قریه میکردند. برای مدت طولانی، تعداد زیادی از چیناییها، مالیزیاییها، و هندوستانیها به عوض اینکه از اسانسور استفاده کنند از طریق زینهها خود را به اپارتمان خود میرساندند. این کارِ آنها ناشی از ترسی بود که از راندن اسانسور داشتند. مردمانی هم وجود داشتند که با وجود موجودیت برق در اپارتمان، از چراغهای تیل خاکی استفاده میکردند. بعضیها هم به تجارت قبلی خود ادامه داده و از اتاقهای جلوی اپارتمانهای طبقۀ اول بلندمنزل (که با زمین همسطح بود) به فروش سگرت، شیرنی باب و سایر کالاها مبادرت میورزیدند. همۀ این اشخاص و خانوادهها از تکان شدید فرهنگی (cultural shock) رنج میبردند.
مؤفقیتهای ما در امر آوردن تغییر و تحول، معضلههای تازهییرا سبب شدند. آنانیکه در انتظار اعمار خانههای خریداری شدۀ خود به سر میبردند، شاهد افزایش قیمت اپارتمانها بودند. این افزایش قیمتها ناشی از بلند رفتن مزد کار، افزایش قیم وارداتی مواد ساختمانی، و صعود ارزش زمین بود. این خریدارن با بی حوصلهگی انتظار داشتند خانههای شان هرچه زودتر به آنها تسلیم داده شود. ولی امکانات و ساحۀ عمل ما محدود بود. ما بین سالهای ۱۹۸۴-۱۹۸۲ یکی از اشتباهات بزرگ خود را مرتکب شدیم؛ بدین معنیکه در این مدت اعمار منازل را نسبت به گذشته دوچند ساختیم. من در سال ۱۹۷۹، چین وانگ را به حیث وزیر انکشاف ملی مقرر کرده بودم. قبل از این، او رییس عامل بورد انکشاف مسکن بود. چین وانگ به من اطمینان داده بود که وی قادر خواهد بود به تقاضای روزافزون مسکن پاسخ بسنده بدهد. وی بدین کار موفق شد، ولی از آنجایی که قراردادیها نمیتوانستند با حجم بزرگتر کار همقدمی کنند، کیفیت کار صدمه دید و نواقص ساختمانی، بعدها نارضایتیهای بزرگی را در میان خریداران بوجود آورد. برطرف نمودن این نواقص نه تنها برای بورد انکشاف مسکن مصارف گزافی را دربر داشت، بلکه تکالیف زیادی را برای مالکینیکه در این منازل زندگی میکردند ببار آورد.
با تجاربی که من در زندگی داشتم باید میدانستم که سر خم کردن در برابر خواستههاییکه برآوردن آنها بالاتر از ظرفیت کاری ما قرار داشت، کار درست و مفیدی نبود. معذالک، من بار دیگر در اشتباه مشابهی شریک بودم که در سالهای ۱۹۹۰ بوقوع پیوست. در این سالها، از آنجاییکه قیمت املاک روبه صعود بود، همۀ مردم میخواستند منازل موجودۀ خود را فروخته و تا حد ممکن منازل نو و بزرگتری را خریداری نمایند. در پاسخ به این حالت، به جای اینکه تقاضای این اشخاص را (که در عین حال رأی دهنده هم بودند) توسط وضع مالیه بالای فایدۀ بادآوردۀ آنها محدود بسازیم، من موافقه کردم که تعداد بیشتر اپارتمان ساخته شود. این تصمیم، حباب بازار مستغلات را شدت بخشیده و بحران پولی سال ۱۹۹۷ را درد آورتر ساخت. شکی نیست که اگر ما تقاضای اضافی را زودتر، در سال ۱۹۹۵، مهار میکردیم، وضعما به مراتب بهتر میبود.
۷) جلوگیری از تبدیل شدن نواحی رهایشی قدیمی به محلات کثیفو غیرصحی (صفحۀ ۱۲۱ و بعد):
برای اینکه نگذاریم محلات رهایشی قدیمی به ویرانه و محلات کثیف و غیرصحی تبدیل شوند، در سال ۱۹۸۹ به وزیر انکشاف ملکی پیشنهاد کردم که وقت آن رسیده است تا منازل قدیم را با استفاده از پول دولت بازسازی نموده و کیفیت آنها را به سرحد تقریبی منازل جدید ارتقأ بخشیم. وی با این پیشنهادم موافقت کرده و تعدادی را به خارج اعزام نمود تا دریابند که بهبود منازل قدیمی را به چه اندازه میتوان عملی نمود بدون اینکه برای ساکنینیکـــه در آنهـــا زندگی میکردند، مزاحمت زیاد ایجاد شود. این مامورین مثال هایی را در این زمینه در آلمان، فرانسه، و جاپان پیدا نمودند. بر اساس یافتههای این مأمورین، بورد انکشاف مسکن با یک مرحلۀ نمایشی ترمیم منازل کهنه آغاز نمود. در این مرحله، بورد انکشاف مسکن بالای هر منزل کهنه مبلغ ۵۸۰۰۰ دالر را به مصرف رسانده و اتاقی را برای لباس شوئی، تشناب، و یا آشپزخانه به منزل علاوه نمود. در برابر این هزینه، صاحب خانه مسئولیت داشتکه ۴۵۰۰ دالر به بورد انکشاف بپردازد. دیوارهای بیرونی و اطراف محلات قدیمی تجدید ساختمان شدند تا با استانداردهای محلات رهایشی نوساز و منازل شخصی اطراف همآهنگ شوند. چمنها و محلات سرسبز و جاهای سربستهیی که برای گردهماییهای خانوادگی مورد استفاده قرار میگرفتند اعمار گردیدند. در نتیجۀ این بهبودی و بازسازی، قیمت منازل در محلات رهایشی قدیمی بطور قابل ملاحظه ای صعود نمود
۸) خدمات صحی (صفحۀ ۱۲۲ و بعد):
مشکل بزرگ دیگریکه با آن مواجه بودیم، عدم کفایت و وضع ناهنجار خدمات صحی بود. زمانیکه حکومت حزب کارگر در سال ۱۹۴۷ برنامۀ ملی (دولتی) خدمات صحی را در انگلستان براه انداخت، من در آن کشور مصروف تحصیل بودم. این نظر انگلیسها که همه انسانها مساوی اند و هیچ کسی نباید از خدمات صحی دارای کیفیت عالی محروم شود، نظری بود آرمانی و قابل تقدیر. ولی این نظر در عمل غیرقابل تطبیق بوده و منجر به تورم قابل ملاحظۀ هزینههای خدمات صحی گردید. بدین سبب، برنامۀ ملی (دولتی) خدمات صحی برتانیه در عمل برنامۀ ناکامی بود. در جانب دیگر، برنامههای خدمات صحــی نوع ایالات متحده که بر اساس بیمههای صحی خصوصی استوار بود نیز با حق الاشتراک و قیمت گزافی توأم بود زیرا بیمهها مجبور بودند هزینههای آزمایشات تشخیصی بسیار گزافی را بپردازند. به نظر من، ما باید راه بهتری را برای عرضۀ خدمات صحی به مردم خود سراغ میکردیم.
به عقیدۀ من، مفکورۀ عرضۀ رایگان خدمات صحی با سلوک طبیعی انسان تصادم میکند؛ این مطلب بطور یقین در سنگاپور صادق بود. درس نخستین من در این زمینه ناشی از وضعی بود که در کلینیکها و بیمارستانهای دولتی حاکم بود. زمانیکه دوکتوران کلینیکها و شفاخانههای دولتی دواهای انتی بیوتیک را بطور مجانی به مریضان میدادند، دریافت کنندگان، این دواهای رایگان آنها را برای یکی دو روز مورد امتحان قرار میدادند و چون زود شفا نمییافتند، به فکر اینکه دواهای دولتی رایگان فاقد کیفیت لازم اند، دواها را دور انداخته و برای دریافت و خریداری نسخۀ تازهیی به دوکتوران خصوصی مراجعه میکردند. مریضان، این دواهای خریداری شدۀ خود را که با هزینۀ پولی خود شان توأم بود، تا اتمام دوران تداوی میخوردند و شفا مییافتند، بدون اینکه بفهمنند که دلیل شفایافتن آنها تکمیل دوران تداوی، نه کیفیت دوا بوده است. برای اصلاح رفتار مریضان در برابر خدمات صحی رایگان، تصمیم گرفتم که مریضان برای هر ملاقات با داکتر در کلینیک بدون بستر، مبلغ پنجاه سنت بپردازند. این فیس ناچیز با گذشت زمان افزایش یافته و با صعود عاید و قیمتها همآهنگ ساخته شد.
برای اینکه مخارج بودجۀ صحیما از کنترول خارج نشود کوششهای زیادی کردم. در سال ۱۹۷۵ با عدهیی از همکاران کابینه این پیشنهاد را مورد بحث قراردادم که مقداری از سهم پس انداز تقاعدی ماهانۀ کارگر را که به CPF پرداخته میشد برای پرداخت سهمی اختصاص دهیم که کارگر مجبور بود برای تکافوی مصارف صحی خود به عهده بگیرد . کینگ سووی، معاون صدراعظم، از این مفکوره پشتیبانی کرد دوفیصد سهمیۀ حق الاشتراک کارگران در CPF به منظور تکافوی هزینههای اقامت آنها در شفاخانه پرداخته شود. وی با این مفکوره موافق بود که تطبیق چنین طرحی بهتر از مفکورۀ داشتن یک سیستم عمومی بیمه میباشد، زیرا هر شخص مسئول بل مصارف خود میبود؛ و این مسئولیت مانع سوء استفاده از خدمات صحی خواهد شد.
Comments are closed.