احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:3 قوس 1393 - ۰۲ قوس ۱۳۹۳
یکی از داستانهای مؤفقیت نظام سرمایهداری رهبری شده
مُدل اجتماعی-اقتصادییی که سنگاپور را از جهان سوم به جهان اول ارتقأ بخشید
بخش یازدهم
خاطرات لی کووان یو
اقتباس و ترتیب: محمود کرزی
۱۱)سیاستهای سنگاپور مردم را مشتاق سعی بیشتر ساخت(صفحۀ ۱۲۹ و بعد):
پالیسیهای ما، مردم را علاقهمند بدان ساخت تا انرژی خود را با قدرت تمام و مؤثریت اعظمی بهکار باندازند. ثبات پولی، بودجۀ متعادل، و مالیات پایین سرمایهگذاری کافی و مؤلدیت بلند را تشویق کرد. بسیاری از کارگران، برعلاوۀ ۴۰ درصد پسانداز اجباری مـــزدهای شــان در CPF، صـــاحب پسانـــداز های اضافییی شدند که در حسابات پس انداز پوستهخانهها و بانکها نگهداری میشوند. همۀ این پس اندازها به دولت کمک کرد تا مخارج اعمار زیربناها را بپردازد. در این جمله، زیربناهای ذیل شامل بودند: راهها، پلها، میدانهای هوایی، بندرگاههای کانتیتر اموال بازرگانی، ایستگاههای تولید و انتقال برق، ذخایر آب، و سیستم سریع السیر ترانزیت عامه. با احتراز از ولخرجی و مصارف بیجای دولتی، انفلاسیون را در حد پایین نگهداشتیم و مجبور نشدیم از خارج قرض بگیریم. از سالهای ۱۹۶۰ بدینسو، به جز در سالهای ۱۹۸۵ و ۱۹۸۷ که با رکود اقتصادی مواجه شده بودیم، همیشه مازاد بوجوی داشتیم. مخارج دولت بطور اوسط ۲۰ درصد تولید ناخالص ملی ما را تشکیل داده است؛ این رقم در کشورهای عضو G7 در حد ۳۳ درصد قرار دارد. در سوی دیگر، هزینههای انکشافی ما همواره در حد بهمراتب بالاتری در مقایسه با ممالک G7 قرار داشته است.
در اکثر سالها هدف ما این بود که برای تمویل بودجۀ عادی و انکشافی خود درآمد کافی بدست آوریم و در عین حال، از نظر ساختار مالیاتی، قدرت رقابتی خود را در سطح جهان حفظ نماییم. در سال ۱۹۸۴، دو ثلث مجموع عواید مالیاتی ما را عواید مالیات مستقیم تشکیل میداد، در حالی که این سهم در ممالک G7 در حد سه-چهارم قرار داشت. در این جریان، ما از وضع مالیه بر عاید به سوی وضع مالیه بر مصرف حرکت کردیم. بلندترین پایۀ مالیات نهایی بر عواید افراد از ۵۵ درصد در سال ۱۹۶۵ به ۲۸ درصد در سال ۱۹۹۶ تقلیل داده شد. در همین زمان، مالیات شرکتها از ۴۰ درصد به ۲۶ درصـد کــــاهش یافت. سنگاپور افزایش ارزش سرمایه(capital gains) را از مالیـــه معــــاف ساختــــه است. مــالیـــۀ مـــا بالای خــــریداری امتعـــه و خدمات (Goods and Services Tax) کــــه مشــــابه به مــــالیه بــالای ارزش اضافی تولید (value added tax) میباشد ۳ درصد است. مالیات گمرکی ما بالای واردات در حد ۰٫۴ درصد قرار دارد.
بدواً، بر اساس فلسفۀ سوسیالیستی انگلیسی soaking the rich(خون ثروتمندان را بیاشامید)، ما مالیات بسیار بلندی را بالای داراییهای غیرمنقول وضع کرده بودیم. ولی قانوندانان و محاسبین هوشیار(با استفاده از خلاهای قانون و چالهای محاسباتی) برای کسانی که به جمعآوری این مالیات مؤظف بودند، کار زیادی برای انجام باقی نگذاشتند. در سال ۱۹۸۴، مالیات بر اموال غیرمنقول را از ۶۰ درصد به ۵ و ۱۰ درصد کاهش دادیم. تطبیق یکی از این دو درصدی به ارزش مال غیرمنقول بستگی داشت. در نتیجۀ این تغییر در مالیه، ما قادر شدیم درآمدی بیشتری را از این ناحیه بدست آوریم، زیرا با میزان مالیات جدید، صاحبان املاک، گریز از مالیه را دیگر به نفع خود نمییافتند. مقدار زیاد عواید ما از فیسهایی بهدست میآیند که در برابر خدمات دولتی پرداخته میشوند. هدف ما این است که هزینههای عرضۀ خدمات دولتی را از طریق دریافت چنین فیسها کاملاً و یا قسماً تکافو کنیم. این فیسها، در عین حال، به حیث یک وسیلۀ نظارتی اجرای وظیفه نموده و از تقاضای بیش از حد و غیرضروری خدمات دولتی، و مسخ تعبیۀ منابع جلوگیری به عمل میآورد.
رشد پایدار اقتصادی موجب ثبات اقتصادی میشود؛ و ثبات اقتصادی، بالنوبه، سرمایهگذاری را تشویق نموده و بالوسیله منجر به خلق ثروت میشود. چون ما تصامیم مشکل(اجتناب از مصرف بلند) را در آغــاز مـــرحله اتخــــاذ نمـوده و از زیاده خرچی برای برآوردن اهداف سیاسی احتراز ورزیدیم، توانستیـــم دوران نیـــکو یا حسنـــهیی(virtuous cycle) را در اقتصاد خود ایجاد کنیم که با هزینههای پایین – پس اندازهای بلند و مخارج اجتماعی کم– سرمایهگذاریهای بلند توأم بود. در نتیجه، توانستیم با داشتن قوای بشری نسبتاً جوان، در سی سال گذشته به توسعه و تراکم داراییهای خود بپردازیم. در بیست سال آینده در حالی که نفوس ما به پیری میگراید، رشد اقتصادی ما بطئی خواهد شد. پایۀ پس اندازهای شخصی نزول خواهد کرد؛ و هزین های صحی ما بنابر افزایش تعداد افراد کهنسال در نفوس، به سرعت صعود خواهد کرد. این در حالی است که تعداد مالیه دهندگان ما در آینده کمتر خواهد بود. راهی که ما می توانیم از آن طریق با مشکل کاهش نیروی کار و افزایش مخارج دوران پیری مقابله کنیم این است که پس اندازهای صندوق صحی را افزایش بخشیم؛ راه بهتر این خواهد بود که مهاجرین تعلیم یافته و ماهر را به کشور خود جلب کنیم تا ذخیرۀ استعدادها را افزایش بخشیده و از این طریق تولید ناخالص ملی و درآمدهای دولـــــت را بلند ببریم. حکــومت باید از پروژههای رفاه اجتماعی، حمایت مالی و اداری بیشتری به عمل آورد، البته در صورتی که رضاکاران اجتماعی کافی برای نظارت و ادارۀ آنها وجود داشته باشند.
در اخیر این بحث باید بگویم که درصورتی که کمونیستها نفوذ محنتزای خود را در جامعه حفظ میکردند تطبیق هیچکدام از این ریـــزه کاریها و اقدامات دقیق در جهت بهبود اقتصاد امکان پذیر نمیبود. پس از اینکه سنگاپور در سال ۱۹۶۵ به آزادی رسید، رهبران کمونیستی مبتلأ به کورمالی و تردید شدند، عمل در چوکات قانون اساسی را ترک گفته و از حزبPAP (Peoples Action Party) خارج شدند. ما با استفاده از این فرصت، سیاست سنگاپور را شکل جدید بخشیدیم.
۱۲) سنگاپور به حیث یک مرکز تجارتی بین المللی و اقتصاد مبتنی بر دانش(صفحۀ ۱۵۷ و بعد):
رهبران کنونی PAP مصروف ایجاد رشتههای ارتباط با نسل جوانتر اند. بحران مالی سالهای ۱۹۹۹-۱۹۹۷ آزمونی بود برای این نسل، یعنی نسلی که مشکلات را در زندگی ندیده بود. مردم و رهبران سنگاپور در کنار هم بر این مشکلات غالب شده و از آن قویتر بیرون آمدند. این بحران و معضلههای مقطعی ما با مالیزیا مردم سنگاپور را با واقعیتهای حیات در جنوب شرق آسیا آگاهی عمیق بخشیده است.
سوال این است که آیا نظام سیاسییی که من و همکارانم ایجاد نمودیم برای نسل دیگری بدون تغییر به کار خود ادامه خواهد داد؟ من در این مورد شک مندم. طرز زندگی و شیوۀ کار مردم در اثر تحولات تکنولوژیکی و وصلت و بهم پیوستن جهان به سرعت در حال تغییر اند. مردم سنگاپور در آینده صاحب طرز زندگی و شیوههای کاری ای خواهند بود که با گذشته تفاوت خواهد داشت. سنگاپور، بحیث یکی از مراکز تجارتی بین المللی و اقتصاد مبتنی بر دانش در عصر معلومات، با تأثیرات خارجی بیسابقهیی روبرو خواهد بود.
۱۳) سرسبز ساختن شهرها (صفحۀ ۲۰۴):
منفعــــت بــــزرگی که نصیب ما شد زمانی اتفاق افتاد که رهبران سازمان Asean(Association of Souteast Asian Nations) تصمیم گرفتند در سرسبز ساختن شهرهای کشورهای خود به رقابت بپردازند. داکتر ماهاتیر(چهارمین صدراعظم مالیزیا) که در سالهای ۱۹۷۰ در ویلای ایستانا بسر برده بود از من پرسید که چمنهای ایستانا را با چه وسیله ای سبز نگه داشتهام. وقتیکه وی به صدراعظمی رسید، کولالامپور را سرسبز ساخت. پروژۀ سرسبزی شهرها توسط سوهارتو در جاکارتا، رئیس جمهور مارکوس در مانیلا، و صدراعظم ثانین در بنکاک در سالهای ۱۹۷۰ به پیش برده شد. من آنها را در این کار تشویق نموده و به ایشان یادآور شدم که آنها برای سرسبز ساختن شهرهای خود امکانات بیشتری در اختیار دارند، زیرا کشورهایشان دارای انواع بیشتر درخت و اقلیم مناسبی مشابه به اقلیم سنگاپور بود.
هیچ پروژۀ دیگری چنین منفعت بزرگی را نصیب منطقۀ ما نساخته است. همسایگانما کوشش نمودهاند در امر سرسبز ساختن و پرگل ساختن شهرها از همدیگر سبقت جویند. سرسبزی و سرسبزساختن، رقابت مثبتی بود که همه از آن مستفید شدند. این رقابت برای بلند بردن مورال و روحیۀ مردم، برای توسعۀ توریزم، و برای جلب سرمایهگذاران بسیار مفید ثابت شد. رقابت در امر پاک نگهداشتن و سرسبز ساختن شهرها، بهترین نوع رقابتی بود که میتوان انجام داد. به نظر من، ساحات زیادی وجود دارند که رقابت در آنها میتواند مضر و حتی مهلک باشد، ولی رقابت در امر پاکی و سربزی شهرها هرگز ضرر و تاوانی در بر ندارد.
یکشنبۀ اول نوامبر سال ۱۹۷۱ ما روز نهال شانی سالانه را براه انداختیم که در آن همه اعضای پارلمان، مراکز اجتماعی، و رهبران آنها شرکت کردند. از آنسال به بعد، پیوسته این روز را تجلیل نموده و به غرس درخت میپردازیم. ماه نوامبر برای نهالشانی در سنگاپور ماه مناسبی است. نهالهایی که در این ماه غرس میشوند به حد اقل آبیاری نیاز دارند، زیرا موسم باران بزودی آغاز یافته و نیاز زیادی به آبیاری نمیافتد.
چون انواع درختها، بتهها، و درختهای چیلهییما محدود بود، تیمهای تحقیقی را به باغهای بوتانیک، پارکهای عمومی، و قلمستانهای مناطق حاره و نیمه حاره فرستادم تا انواع جدید نباتات را از کشورهای دارای اقلیم مشابه در آسیا، افریقا، کاریبیا، و امریکای وسطی انتخاب کنند. این تیمها نباتات گلدار متعددی را با خود آوردند تا در خاک و آب و هوای سنگاپور مورد آزمایش قرار گیرند. متاسفانه درختهای گلدار منطقۀ کاریبیا در سنگاپور گل نمیدهند زیرا ما زمستان سرد آنها را نداریم. درختان گلدار مربوط به هند و برما به ندرت در سنگاپور گل میدهند زیرا این درختان به موسم طولانی خشک که در میان مونسونها قرار دارند، نیازمند اند. نبات شناسانما ۸۰۰۰ نوع نبات مختلف را از خارج با خود آوردند. درین شمار، تقریباً ۲۰۰۰ نوع این نباتات قابلیت رشد و نمو در سنگاپور را دشتند. متخصصین زراعتیما درختان سخت جان و خوش بنیه را ترویج نموده و به تنوع اشجار و گلخانههای ما افزودند.
یکی از اشخاص کلیدییی که در تطبیق پالیسی سرسبزی من نقش مهمی را بازی نمود، منصبداری بنام سانگ یو کووان بود. وی در رشتۀ silviculture در مالیزیا درس خوانده و بدواً عزم داشت در فارمهای تولید رابر و روغن خرما کار کند. کووان از تجاربی که کسب کرده بود، در امر تربیۀ درختها بتههای کنار خیابانها استفاده نموده و پارکهای متعددی را در سنگاپور بوجود آورد. من او را زیر بارانی از یادداشتها و لست خواهشات سرسبزی خود قرار دادم. او به این یادداشتها و خواهشات با جدیدت پاسخ گفته و بسیاری از آنها را در عمل پیاده نمود. جانشین او شخصی بنام چوا سیان ینگ، بود که در امور زراعت تخصص داشت. ینگ تربیۀ درخت را پیشۀ خود ساخت و کار مفید و مؤثر کووان را دوام داد.
امروز، هرباری که پس از چند هفته غیابت به سنگاپور برمیگردم و اشجار، درختهای خرما، چمنهای سبز، و درختان پرشگوفه را در طول راهِ میدان طیاره و شهر مشاهده میکنم، دلم به وجد میآید و احساس خوشحالی میکنم. میتوانم بگویم که سرسبزساختن سنگاپور، در حقیقت، از نظر هزینه، موثرترین پروژهیی بود که من آنرا براه انداختم.
Comments are closed.