احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ چهار شنبه 12 قوس 1393 - ۱۱ قوس ۱۳۹۳
در حالی که رهبران دولت وحدتِ ملی تورِ اروپایی خود را آغاز کردهاند، یک بارِ دیگر رسانههای غربی از تلاشهایِ پنهانیِ ارگ ریاستجمهوری در دیدار و گفتوگو با طالبان پرده برداشتهاند. بر اساس گزارشهای این رسانهها، ارگ ریاستجمهوری تلاشهایی را بههدفِ ترغیبِ مخالفان مسلح برای پیوستن به قدرت آغاز کرده است. اگر چنین تلاشهایی آغاز شده باشد، زیاد تعجبآور هم نیست؛ زیرا سفر رییسجمهور غنی به پاکستان و چین عمدتاً به دو هدفِ اساسی انجام شد: نخست، تشویق این کشورها برای همکاریهای اقتصادی با افغانستان؛ و دوم، رایزنیها برای آغاز روند صلح که گفته میشود در زمان رییس جمهوریِ پیشین به گونۀ غیرتخصصی و به دور از هر نوع نگاهِ استراتژیک به مسأله، به شکل پراکنده دنبال شد.
بحثِ صلح همواره بحثی چالشزا و در عین حال پرطرفدار در جامعه بوده است. کسی نیست که نسبت به تأمین امنیت در کشور احساسِ خوبی نداشته باشد و یا آن را یک نیازِ فوری نداند. صلح نیاز فوریِ افغانستان است؛ زیرا مهمترین چالش در برابر برنامههای دولت، درگیریها و ادامۀ خشونتهاست که به شکل روزافزونی به تهدیدی عمومی و جدی تبدیل میشود. اگر گروههای خشونتطلب تا دیروز حملاتِ خود را در محدودۀ چند شهر و اهدافِ معین خلاصه میکردند، اما امروز نه تنها بر ابعاد حملاتِ انتحاری و تهاجمیِ خود افزودهاند، بل غیرنظامیان بیشتری را آماج قرار میدهند.
حادثۀ المناکِ ولسوالی یحیاخیلِ ولایت پکتیکا، از مهمترین و دردناکترین حوادثِ چند ماه اخیر در کشور بود که دستکم ۶۰ تن را قربانی گرفت. در همین حال، کابل پایتخت نیز همهروزه شاهد مواردی از ناامنیها و حوداثِ انتحاری و تهاجمی است. از روز آغاز به کارِ دولت جدید، روزی نبوده که شهروندانِ افغانستان گواه یکی دو مورد حملاتِ خونین و مرگبار نبوده باشند. افزایش اینگونه حملات، میتواند عدهیی را به این نظر متقاعد سازد که امضای توافقنامههای امنیتی با امریکا و ناتو، شاید علت اصلیِ افزایش حملات بوده باشد.
استعفای نابههنگامِ جنرال ظاهر ظاهر فرمانده پولیس کابل نیز در پیوند با افزایش حملات خوانده شد که از سوی مقامهای ارشد مورد قبول قرار نگرفت. ولی معلوم است که چیزی آقای ظاهر را رنج میداده که استعفا را بر بودن در پست فرماندهیِ پولیس ترجیح داده است. هرچند برخی شایعاتِ تأیید ناشده مشعر بر این امر اند که استعفای جنرال ظاهر عمدتاً بهدلیل فشارهایی که براو وارد میشده، اعلام شده است؛ ولی هر چه باشد، با مسایل امنیتی کابل و حومۀ آن رابطه نزدیک داشته است. در این میان، وقتی گزارشهای حاکی از گفتوگوهای پشت درهای بسته در عرصۀ صلح مطرح میشود، میتواند بدون شک نگرانیهایی را برانگیزد. تجربۀ حرکتهایی از این دست در گذشته نشان داده که گفتوگوهای پشت درهای بسته و بدون هرگونه آجندا و طرح ملی، می تواند به وخامتِ اوضاع بینجامد.
آقای کرزی سیزده سال را در حسرت تأمین صلح گذشتاند. دروازهیی نبود که نکوبد و گزینهیی نبود که به آزمون نگیرد. ولی نتیجۀ آنهمه تلاشهای به ظاهر صلحآمیز به کجا رسید؟!… نتیجۀ تلاشهای صلحِ آقای کرزی را امروز همه شاهد اند؛ خون، آتش و باروت. اگر دولتمردانِ جدید نیز بخواهند از همان سیاستهای ناکام پیروی کنند، بدون تردید نتیجهیی را که آقای کرزی گرفت، آنها نیز چیزی بیشتر از آن نخواهند داشت.
صلح در پشتِ درهای بسته به میان نمیآید. صلح به طرح، برنامه و اندیشه نیاز دارد. گذار از جنگ به صلح، زمانی میسر میشود که دولت بتواند طرحی جامع و ملی در مورد صلح ایجاد کند. صلح، تنها رفعِ جنگ نیست، هرچند در کشوری که هر روز جنگ را تجربه میکند، اولویتی مهمتر از آتشبس و خاموشیِ صدای تفنگ نمیتواند باشد. اما چنین صلحی میتواند بسیار شکننده باشد. سخنی معروف است که جنگ در ذهنها ریخته میشود و به همین دلیل صلح نیز باید در ذهن اساس گذاشته شود.
گفتوگوهای پشت درهای بسته زمانی میتواند به موفقیت بیجامد که پیش از آن، دولت تفکیکِ روشنی از دوست و دشمن داشته باشد. دولت باید بداند که در گفتوگوهای صلح چه مسایلی روی میز مذاکره قرار میگیرند و چه مسایلی به عنوان خطهای قرمز، غیرقابل معاملهاند. از جانب دیگر، دولتمردان باید بدانند که با ترغیب و تشویق نمیتوان مخالفان را به گذاشتنِ سلاح وادار کرد. آنها بدون شک انگیزهها و دلایلِ خود را برای ادامۀ جنگ دارند. این انگیزهها و دلایل باید شناسایی شوند و بعد دولت با طرح استراتژیِ صلح، وارد چنین گفتوگوهایی شود.
موضوع دیگر این است که همواره و با هر دشمنی نمیتوان مدارا کرد و او را به صلح واداشت. آنانی که بغاوت میکنند، بر اساسِ قوانین افغانستان محارب با خدا و رسول پنداشته میشوند و باید با آنها محاربه صورت گیرد. صلح نباید دُکانِ منفعتِ طالبان و آدمکشان باشد؛ زیرا در غیر این صورت، هرکس که مشکلی در جامعه پیدا کند، اعلامِ جنگ خواهد داد.
صلح هرگز امتیاز دادن به گروهها و افرادی که سلاح در دست دارند، نباید تلقی شود. کارل پوپر در درسهای این قرن مینویسد که با خشونتطلبان که نمیخواهند سر به فرمان قانون بگذارند، باید عملِ بالمثل صورت گیرد. خشونت زیر هیچ نام و عنوانی توجیهپذیر نیست. آنانی که دست به خشونت و کشتار میزنند، هرگز مخالف سیاسیِ دولت نیستند؛ زیرا در قوانین افغانستان مخالفانِ مسلح تعریف خاصِ خود را دارند. خشونتطلبان و آدمکشان تنها و تنها یک نام دارند و آن نام جنایتکار است. حالا دولت بیاید و میان مخالف سیاسی، دشمن سیاسی و خشونتطلب تفاوت بگذارد. اگر چنین تمایزگذاریهایی صورت نگیرد، آنگاه معلوم نخواهد شد که صلح با کیها قرار است انجام شود!
آنانی که در کابل و یا شهرهای دیگر باعث قتل غیرنظامیان میشوند، به هیچ صورت مخالفِ سیاسی آنگونه که آقای غنی میگوید، نیستند. پس از حالا باید مواظب رفتارهای خود در موضوعِ صلح بود و پشتِ درهای بسته با هیچ فردی دیدار نکرد؛ زیرا دود آتشِ این دیدارها بارها در زمان دولتداریِ آقای کرزی به چشمِ مردم رفته است.
Comments are closed.