احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ یک شنبه 16 قوس 1393 - ۱۵ قوس ۱۳۹۳
عمر داوودزی وزیر داخله پیشین، یک روز پس از برکناری از این سمت، زبان به شکایت گشود و برنامه صلحِ دولتِ افغانستان را ظرف سیزده سالِ گذشته به باد انتقاد گرفت. آقای داوودزی در یک نشست خبری گفت که توقع همکاری از پاکستان در جهت تأمین صلح، دیوانهگی است و آزموده را نباید آزمود. وزیر داخله پیشین که زمانی سفیر افغانستان در پاکستان نیز بود، میگوید دولتِ جدید برای رسیدن به صلح راهکارهای تازهیی را باید آغاز کند.
این سخنانِ آقای داوودزی زمانی مطرح میشوند که چندی پیش رییسجمهور غنی در نخستین روزهای کاریاش، به دعوتِ مقامهای پاکستانی به این کشور سفر کرد. هدف سفرِ آقای غنی به پاکستان، افزون بر تحکیم روابط با اسلامآباد، ترغیب و پیوستنِ مخالفانِ مسلح به روند گفتوگوهای صلح خوانده شد.
آقای داوودزی با انتقاد از برنامه صلح، حرفِ تازهیی مطرح نکرده است. او طی سیزده سال حکومتداریِ رییسجمهوریِ پیشین نهتنها از افراد نزدیک به او به شمار میرفت، بل هرازگاهی از علاقهمندیهای خاصِ وی به پاکستان نیز حرفهایی شنیده میشد؛ حرفهایی که هرگز با واکنش رسمیِ آقای داوودزی مواجه نشدند.
آقای داوودزی از طراحان و مجریانِ اصلیِ برنامه صلحِ آقای کرزی با محوریتِ پاکستان بود و هرگز در طولِ این سالها نخواست که زبان به شکایت و انتقاد باز کند. حالا پرسش اینجاست که آقای داوودزی چه زمانی به نتایجِ فعلی از روند گفتوگوهای صلح دست یافته است؟ چرا پیش از این، وقتی آقای داوودزی هنوز بر سرِ قدرت بود، از برنامه صلح انتقاد نمیکرد و یا دستکم نسبت به سیاستهای پاکستان حرف و سخنِ روشنی بر زبان نمیآورد؟
بسیار طی این سالها دیده شده که مقامهای حکومتی بهمحض از دست دادنِ کرسیهایشان زبان به انتقاد از سیاستهای دولت باز کردهاند. در این رابطه حتا نمیتوان به موارد استثنایی اشاره کرد. همه وزیران و مقامهای ارشد دولتی، وقتی از قدرت افتادهاند، در صفِ اپوزیسیون قرار گرفتهاند و یا چنین تظاهر کردهاند. سخنانِ آقای داوودزی نیز چنین رنگولعابی دارد و بیشتر به یک حرکتِ سیاسیِ حسابشده شباهت میرسانَد تا اعترافهای راستینِ یک مقام عزل شده.
آقای داوودزی اگر بهراستی انتقاد جدی از سیاستهای صلحِ آقای کرزی و یا حکومتش داشت، باید از همان روزهای تشخیصِ چنین وضعیتی، آن را بهروشنی بیان میکرد.
حرفهای آقای داوودزی به نوشداروی پس از مرگِ سهراب میماند؛ انتقادهایی که هیچ راهی به دهی نمیبرند و نه میتوانند کارنامه آقای داوودزی را به عنوان یکی از دستاندرکارانِ دولتِ پیشین سفید کنند.
کارنامه آقای داوودزی سیاه است، همانگونه
که کارنامه دولتِ پیشین سیاه بود. شاید آقای داوودزی به آن مثال زمانِ نیکیتا خروشچف رهبر اتحاد شورویِ پیشین اشاره کند که پس از مرگ استالین دیکتاتور مشهور قرن بیستم، به قدرت رسید. آقای خروشچف پس از رسیدن به قدرت، بخشی از جنایاتِ استالین را در کنگره حزب کمونیستِ شوروی فاش کرد و بهشدت مورد انتقاد قرار داد. زمانی که آقای خروشچف در کنگره حزب سخنرانی میکرد، کسی از میان جمع فریاد زد که: «رفیق خروشچف وقتی استالین زنده بود شما کجا بودید؟» خروشچف وقتی این سوال را شنید، پرسید که چه کسی این سوال را مطرح کرد. هیچکس پاسخ نداد. بار دوم و سوم پرسید؛ ولی وقتی با خاموشی حضار روبهرو شد، آنگاه گفت که: «رفیق من در آن زمان در همان جایی نشسته بودم که حالا شما نشستهاید.»
اما آیا در زمانِ آقای کرزی هم نمیشد به دلیل ترس از مرگ، حرفِ روشنی درباره سیاستهای دولت بیان کرد؟
بدون شک که پاسخ به چنین پرسشی منفی است؛ زیرا نه آقای کرزی استالین بود و نه او کشوری مثل اتحاد شوروی را اداره میکرد که با ایدیولوژی مارکسیسم ارتدوکس سر از تنِ منتقدان جدا کند. آقای کرزی حتا اگر میخواست که یک دیکتاتور شود، نه جسارتِ آن را داشت و نه زمانْ چنین امری را برایش مقدور میکرد. حداقل در همان زمانِ آقای کرزی شاهد بودیم که رسانهها و آگاهانِ سیاسی چهقدر با برهنهگی سیاستهای صلحِ او را نقد کردند. حداقل در زمان ریاستجمهوری آقای کرزی، مشاور امنیت ملیاش این جرأت را داشت که زبان به انتقاد از سیاستهای صلح باز کند و سفرهای پاکستان را بینتیجه بخواند.
ولی چرا آقای داوودزی یک بار در کنار مشاور امنیتِ ملیِ آقای کرزی قرار نگرفت و از سیاستهای صلح در محور پاکستان انتقاد نکرد؟ بازهم آقای کرزی که دستکم در همان زمان با همه مشکلاتِ خود، سیاستهای پاکستان را گاهی انتقاد میکرد؛ اما هرگز از آقای داوودزی نه در ردِ سیاستهای پاکستان حرفی مطرح شد و نه او سیاستهای صلح را غیرابتکاری عنوان کرد.
آقای داوودزی درست زمانی لب به شکایت گشوده است که دیگر در قدرت قرار ندارد. شاید او نتیجه گرفته که در دولت جدید، جایگاهی برای او نخواهد بود و به همین دلیل از حالا به فکر تراشیدنِ جایگاهِ تازهیی برای خود شده است؛ جایگاهی مثل اپوزیسیون دولت. آیا آقای داوودزی به چنین مسایلی با حمله به سیاستهای صلحِ دولت میاندیشیده است؟
از جانب دیگر، انتقاد از برنامههای صلح و سیاستهای پاکستان، حرفِ تازهیی نیست که آقای داوودزی افتخار مطرح کردنِ آنها را داشته باشد. رسانههای افغانستان به مراتب زیباتر، منطقیتر و مستدلتر از آقای داوودزی سیاستهای پاکستان و برنامه صلحِ دولت را مورد انتقاد قرار داده اند. سخنانِ آقای داوودزی زمانی از اهمیت برخوردار میبود که او به عنوان یکی از چهرههای مطرح دولت، از سیاستِ صلح انتقاد میکرد و میگفت که پاکستان را دیگر نیازمایید؛ زیرا «آزموده را آزمودن خطاست». اما آقای داوودزی مثلِ اکثر مزدبگیرانِ دولت پیشین، نان به نرخ روز میخورد و زمانی حرف و سخنی میزند که منافعِ خود را در خطر ببیند.
Comments are closed.